Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
standardization	مطابق معیار خاص دراوردن
Other Matches
standard	مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
standards	مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
standardized	مطابق نمونه و معیار عمومی تهیه شده
standardised	مطابق درجه معینی دراوردن
standardises	مطابق درجه معینی دراوردن
standardising	مطابق درجه معینی دراوردن
standardize	مطابق درجه معینی دراوردن
standardizes	مطابق درجه معینی دراوردن
standardizing	مطابق درجه معینی دراوردن
ppi gauge	معیار سنجش استاندارد بار معیار سنجش ابعاد استانداردبستههای پستی
scitovsky double criterion	معیار دوگانه سیتووسکی معیار مضاعف سیتووسکی
dimensions	معیار
gauges	معیار
test	معیار
gauge	معیار
gauged	معیار
tested	معیار
tests	معیار
sample	معیار
rate of dosage	معیار
norm	معیار
norms	معیار
criterion	معیار
touchstone	معیار
touchstones	معیار
yardstick	معیار
yardsticks	معیار
benchmark	معیار
benchmarks	معیار
paragons	معیار
sampled	معیار
received	معیار
dimension	معیار
paragon	معیار
canonical	معیار
standards	معیار
standard	معیار
sigma score	نمره معیار
standard score	نمره معیار
standard of living	معیار زندگی
sigma	انحراف معیار
g	نمونه معیار
standards of living	معیار زندگی
gray code	معیار GREY
standards	یکسان معیار
standard	یکسان معیار
pareto criterion	معیار پاراتو
STD	مخفف معیار
criterion of degeneracy	معیار تبهگنی
standard deviation	انحراف معیار
gauges	مقیاس معیار
standard error	خطای معیار
system standard	معیار سیستم
standard stimulus	محرک معیار
standardization	معیار گیری
gauged	مقیاس معیار
STDs	مخفف معیار
gauge	مقیاس معیار
sigmagram	نگاره نمرات معیار
Greenwich Mean Time	معیار ساعت گرینویچ
sm	خطای معیار میانگین
sed	خطای معیار تفاوت
criterion	معیار نشان قطعی
standard error of mean	خطای معیار میانگین
wire gauge	معیار ضخامت سیم
standard error of estimate	خطای معیار براورد
air quality criterion	معیار کیفیت هوا
standard error of difference	خطای معیار تفاوت
SE	خطای معیار اندازه گیری
standard progressive matrices test	ازمون ماتریسهای مدرج معیار
sd	انحراف معیار گروه نمونه
standard error of measurement	خطای معیار اندازه گیری
prints	معمولا با معیار نقط ه در اینچ
printed	معمولا با معیار نقط ه در اینچ
print	معمولا با معیار نقط ه در اینچ
carat	معیار اندازه گیری کیفیت طلا
carats	معیار اندازه گیری کیفیت طلا
substandard	زیر معیار یا مقیاس معمول یا قانونی
transvalue	سنجیدن ارزش برحسب معیار جدیدی نوسنجیدن
transvaluate	سنجیدن ارزش برحسب معیار جدیدی نوسنجیدن
draft quality	معیار کیفی برای خروجی چاپ شده
standard item	اقلام نمونه یا استاندارد یامطابق معیار تعیین شده
to bring somebody into line	زور کردن کسی که خودش را [به دیگران] وفق بدهد یا هم معیار بشود
complied with	مطابق با
similar	مطابق
accordant	مطابق
corresponding to	مطابق با
consilient	مطابق
respondent	مطابق
correspounding	مطابق
congurous	مطابق
correspondent	مطابق
agreeably to	مطابق
within	مطابق
correspoundent	مطابق
similiar	مطابق
from	مطابق
respondents	مطابق
pursuant	مطابق
confirming	مطابق
matched	مطابق
incompliance with	مطابق
secundumn	مطابق
in register	مطابق
in keeping	مطابق
corresponding to	مطابق
frae	مطابق
according	مطابق
even with	مطابق
corresponding	مطابق
correspondents	مطابق
complying	مطابق با
after	مطابق
complies	مطابق با
according to	مطابق
comply	مطابق با
complied	مطابق با
trendier	مطابق آخرین مد
geometrically	مطابق هندسه
by the square	مطابق نمونه
trendy	مطابق آخرین مد
to	برحسب مطابق
pursuant to	مطابق برحسب
in accordance with	مطابق موافق
conform to	مطابق بودن با
homologize	مطابق شدن
constitutionally	مطابق قانون
by my watch	مطابق ساعت من
astronomically	مطابق هیئت
as usual	مطابق معمول
after the manner of	بتقلید مطابق
newfashioned	مطابق مد روز
to correspond to	مطابق بودن
corresponded	مطابق بودن
correspond	مطابق بودن
orthodox	مطابق مرسوم
synchrinized	مطابق بودن
at my request	مطابق با تقاضای من
pedagogically	مطابق فن تعلیم
corresponding	مطابق متشابه
adjust	مطابق کردن
corresponds	مطابق بودن
up-to-date	مطابق روز
up to date	مطابق روز
physiologically	مطابق فیزیولوژی
synchronising	مطابق بودن
trendiest	مطابق آخرین مد
synchronize	مطابق بودن
traditionally	مطابق احادیث
synchronizes	مطابق بودن
synchronises	مطابق بودن
fashionably	مطابق معمول
posher	مطابق مد روز
relevant	وابسته مطابق
hygienically	مطابق بهداشت
synchronised	مطابق بودن
poshest	مطابق مد روز
correspound	مطابق بودن
posh	مطابق مد روز
testamentary	مطابق با وصیت
currencies	مطابق روز بودن
technically	مطابق اصول فنی
currency	مطابق روز بودن
ethically	مطابق علم اخلاق
discretionally	مطابق میل و اختیار
anatomically	مطابق علم تشریح
true copy	رونوشت مطابق با اصل
true life	مطابق زندگی روزمره
meets	مطابق شرایط بودن
biblical	مطابق کتاب مقدس
meet	مطابق شرایط بودن
dialectically	مطابق قواعد منطق
ethnologically	مطابق علم نژادشناسی
classic	مطابق بهترین نمونه
classics	مطابق بهترین نمونه
anno hegirae	مطابق تقویم هجری
keping with one's view	مطابق نظرکسی بودن
metronomic	مطابق میزانه شمار
cut and dried	مطابق نقشه وبرنامه
constitutional	مطابق قانون اساسی
modular	مطابق اندازه یامقیاس
up-to-date	مطابق اخرین طرز
parallelling	نظیر مطابق بودن با
reconstructions	نمونه مطابق اصل
to keep step to a band	مطابق موزیک پازدن
reconstruction	نمونه مطابق اصل
cut-and-dried	مطابق نقشه وبرنامه
cut and dry	مطابق نقشه وبرنامه
up to date	مطابق اخرین طرز
quite the thing	مطابق بارسم معمول
musically	مطابق اصول موسیقی
parallels	نظیر مطابق بودن با
parallelled	نظیر مطابق بودن با
pedagogically	مطابق علم اموزش
paralleling	نظیر مطابق بودن با
pedagogical teaching	اموزش مطابق فن تعلیم
paralleled	نظیر مطابق بودن با
parallel	نظیر مطابق بودن با
accentually	مطابق تکیه صدا
ideals	مطابق نمونه واقعی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com