English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (24 milliseconds)
English Persian
meet معرفی شدن به ملاقات کردن
meets معرفی شدن به ملاقات کردن
Other Matches
appointments قرار ملاقات وعده ملاقات
appointment قرار ملاقات وعده ملاقات
scissoring 1-معرفی بخشی از تصویرو سپس بریدن آن به طوری که قابل چسباندن در تصویر دیگر باشد.2-معرفی بخشی از تصویروحذف هراخلاعی خارج از این ناحیه
stop by <idiom> ملاقات کردن
gang up ملاقات کردن
revisited دوباره ملاقات کردن
revisiting دوباره ملاقات کردن
revisit دوباره ملاقات کردن
revisits دوباره ملاقات کردن
keep an appointment قبول کردن قرار ملاقات
insets معرفی کردن
recommends معرفی کردن
inset معرفی کردن
introduced معرفی کردن
recommending معرفی کردن
recommend معرفی کردن
nominating معرفی کردن
introduces معرفی کردن
introduce معرفی کردن
representations معرفی کردن
introducing معرفی کردن
nominates معرفی کردن
nominate معرفی کردن
presents معرفی کردن
bring forward معرفی کردن
present معرفی کردن
presented معرفی کردن
presenting معرفی کردن
speak well for معرفی کردن
representation معرفی کردن
ems dispatch تلگراف امس عنوان واقعه مشهور ملاقات سفیر فرانسه با ویلهم اول در سال 0781 در امس که بیسمارک صدراعظم وقت المان با تحریف مفاد تلگرافی که از موضوع این ملاقات حکایت می کرد باعث بروزجنگ فرانسه و پروس شد
to register [with a body] اسم نویسی کردن [خود را معرفی کردن] [در اداره ای] [اصطلاح رسمی]
reports معرفی کردن خود
reported معرفی کردن خود
report معرفی کردن خود
preconize بعموم معرفی کردن
instantiate معرفی کردن بوسیله کنسرت
to r.someone as a کسی را به سمتی معرفی کردن
to proclam someone a traitor کسیرا بعموم خائن معرفی کردن
to give publicity to بعموم نشان دادن یا معرفی کردن
to report oneself حاضر شدن وخود را معرفی کردن
visited ملاقات کردن زیارت کردن
visits ملاقات کردن زیارت کردن
visit ملاقات کردن زیارت کردن
assemble انجمن کردن ملاقات کردن
assembled انجمن کردن ملاقات کردن
redezvous تلاقی کردن ملاقات کردن
assembles انجمن کردن ملاقات کردن
to i. any one into abenefice کسیرابرای دریافت درامد کلیسا معرفی کردن
personation خود را به جای دیگری معرفی کردن یا جا زدن
to report to the police خود را به پلیس معرفی کردن [بخاطر خلافی]
bear arms سلاح به دست گرفتن خود را به خدمت معرفی کردن
walkthrough جلسه بررسی که در ان یک مرحله از توسعه سیستم یابرنامه برای معرفی کردن خطاها مرور میشود
boolean algebra قوانین مربوط به معرفی ساده کردن و تغییر توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست
house 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
houses 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
housed 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
declaring معرفی کردن متغیر یا معادل قرار دادن متغیر به یک عدد در یک برنامه کامپیوتری
declares معرفی کردن متغیر یا معادل قرار دادن متغیر به یک عدد در یک برنامه کامپیوتری
declare معرفی کردن متغیر یا معادل قرار دادن متغیر به یک عدد در یک برنامه کامپیوتری
visiting ملاقات
visited ملاقات
visit ملاقات
linkup ملاقات
visits ملاقات
official meeting ملاقات رسمی
conjuncture ملاقات تصادفی
meetings ملاقات میتینگ
meeting ملاقات اجتماع
appointment قرار ملاقات
meeting ملاقات میتینگ
visiting hours ساعات ملاقات
meetings ملاقات اجتماع
date [appointment] وعده ملاقات
appointed day قرار ملاقات
date [appointment] قرار ملاقات
appointed day وعده ملاقات
callers ملاقات کننده
revisiting ملاقات مجدد
revisited ملاقات مجدد
revisit ملاقات مجدد
audiences ملاقات رسمی
trysts قرار ملاقات
revisits ملاقات مجدد
audience ملاقات رسمی
tryst قرار ملاقات
meeter ملاقات کننده
concourse محل ملاقات
appointment وعده ملاقات
appointments وعده ملاقات
resorts ملاقات مکرر
resorted ملاقات مکرر
caller ملاقات کننده
concourses محل ملاقات
resort ملاقات مکرر
assignation قرار ملاقات واگذاری
trysts قرار ملاقات گذاشتن
tryst قرار ملاقات گذاشتن
rendezvous قرار ملاقات گذاشتن
dates [appointments] قرار های ملاقات
appointments قرار های ملاقات
appointed days قرار های ملاقات
appointed days وعده های ملاقات
dates [appointments] وعده های ملاقات
make an appointment قرار ملاقات گذاشتن
appointments وعده های ملاقات
visitant ملاقات کننده مهاجر
obtain an appointment وقت ملاقات گرفتن
redezvous رانده وو محل ملاقات
schedule an appointment قرار ملاقات گذاشتن
assignations قرار ملاقات واگذاری
redezvous وعده ملاقات اجتماع مجدد
miss an appointment از دست دادن قرار ملاقات
I have a date with my fiandee. با نامزدم قرار ملاقات دارم
I'd like to see Mr. ... من می خواهم آقای ... را ملاقات کنم.
It was a mere accident that we met. ملاقات ما کاملا تصادفی ( اتفاقی ) بود
fix someone up with someone <idiom> واسطه برای قرار ملاقات دونفر
lose touch with <idiom> از دست دادن شانس ملاقات وارتباط
to arrive in good time خیلی زودتر از وقت ملاقات رسیدن
designations معرفی
representation معرفی
designation معرفی
reference معرفی
presentation معرفی
presentations معرفی
representations معرفی
reclame معرفی
blind date قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
blind dates قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
off balance <idiom> فراهم نکردن ،قادربه ملاقات غیرمنتظره نبودن
conferences ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
conference ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
letter of reference معرفی نامه
representer معرفی کننده
presentable شایان معرفی
nuncupatory معرفی کننده
letter معرفی نامه
presentee معرفی شده
designative معرفی کننده
letters معرفی نامه
introductions معارفه معرفی
letter of introduction معرفی نامه
nominator معرفی کننده
introduction معارفه معرفی
I dont mean to intrude . قصد مزا حمت ندارم ( ملاقات یا ورود نا بهنگام )
introduction معرفی رسمی اشناسازی
initial campaign معرفی کالا به بازار
algebra قوانینی که برای معرفی
net authentication معرفی ایستگاههای شبکه
introductions معرفی رسمی اشناسازی
presentably بطور قابل معرفی
letterman دارنده معرفی نامه
sidekicks تقویم ملاقات وشماره گیر خودکار تلفن ارائه میدهد
sidekick تقویم ملاقات وشماره گیر خودکار تلفن ارائه میدهد
quantification معرفی عناصر یک جسم تعریف
good wine needs no bush چیزخوب نیازمند به معرفی نیست
id کارتی که ضخص را معرفی میکند
roll out معرفی یک کالای تجارتی به بازار
computer generations روش معرفی پیشرفتها در محاسبه
social credit تصادی معرفی شده است
reagency امادگی برای واکنش یا معرفی
who are your reference? چه اشخاصی را دارید که شمارا معرفی کنند
Can you recommend a guest house? آیا میتوانید یک پانسیون به من معرفی کنید؟
tag نوار پشت پوتین کارت معرفی
predefined آنچه قبلا معرفی شده است
I have been referred. (introduced,recommended)to you by MR. . . . از جانب آقای ... به شما معرفی شده ام
Can you recommend a hotel? آیا میتوانید یک هتل به من معرفی کنید؟
technological تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
technologically تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
subscripted variable عنصری در آرایه که با یک همراه معرفی میشود
tags نوار پشت پوتین کارت معرفی
agendas لیستی از کارها و قرارهای ملاقات یا فعالیتها که باید در یک روز مشخص انجام شوند
calendar program ابزار نرم افزاری که به کاربر اجازه ورود و بررسی به قرار ملاقات ها میدهد
agenda لیستی از کارها و قرارهای ملاقات یا فعالیتها که باید در یک روز مشخص انجام شوند
toastmistress بانوی معرفی کننده ناطق سرمیز غذا
Can you recommend a good restaurant? آیا میتوانید یک رستوران خوب معرفی کنید؟
functional مشخصاتی که نتایجی که تولید یک برنامه را معرفی می کنند
proceed time زمان لازم برای معرفی به پایگاه جدید
names کلمه معرفی فایل ذخیره شده مشخص
report tothe director خود را حضورا نزد رئیس معرفی کنید
Type cable مشخصات کابل معرفی شده توسط IBM
name کلمه معرفی فایل ذخیره شده مشخص
bring up <idiom> معرفی چیزی برای بحث (مذاکره)آوردن
toastmaster کسی که ناطقین بعد از صرف شام را معرفی میکند
menus انتخاب دستورات از لیستی از انتخابها معرفی شده به اپراتور
toastmasters کسی که ناطقین بعد از صرف شام را معرفی میکند
key کد عددی برای معرفی کلیدی که انتخاب شده است
identification tag پلاک شناسایی اتیکت اسم کارت معرفی نامه
polar سیستم معرفی موقعیتها به عنوان زاویه و فاصله از مبدا
menu انتخاب دستورات از لیستی از انتخابها معرفی شده به اپراتور
set معرفی محلهای نقاط توقف در برنامه در حین رفع اشکال
sets معرفی محلهای نقاط توقف در برنامه در حین رفع اشکال
ccitt انجمن بین المللی که پروتکلهای ارتباطی و استانداردها را معرفی می کنند
setting up معرفی محلهای نقاط توقف در برنامه در حین رفع اشکال
category wiring یکی از 5 سطح استاندارد معرفی شده توسط EIA / TIA
flow diagram نشانههای مخصوص برای معرفی وسیله تصحیات و عملیات در فلوچارت
flowchart نشانههای مخصوص برای معرفی وسیله تصحیات و عملیات در فلوچارت
calendar program ابزار نرم افزاری که به چندین کاربر اجازه بررسی قرار ملاقات ها وزمان بندیهای سایرین را میدهد
distorts معرفی اختلافات نامط لوب بین سیگنال ورودی و خروجی یک وسیله
enquiry کد کنترل مخصوص که تقاضایی برای معرفی یا وضعیت یا داده یک وسیله است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com