Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
articulate
مفصل دارکردن
articulates
مفصل دارکردن
articulating
مفصل دارکردن
Other Matches
glenoid fossa or cavity
گودی مفصل کاسه مفصل
freaks
خط دارکردن رگه دارکردن
freak
خط دارکردن رگه دارکردن
fever
تب دارکردن
string
زه دارکردن
fevers
تب دارکردن
hemmed
حاشیه دارکردن
hemming
حاشیه دارکردن
hems
حاشیه دارکردن
tarnish
لکه دارکردن
tarnished
لکه دارکردن
tarnishes
لکه دارکردن
cog
دندانه دارکردن
tarnishing
لکه دارکردن
beard
ریش دارکردن
hem
حاشیه دارکردن
diapers
گل وبوته دارکردن
loop
حلقه دارکردن
looped
حلقه دارکردن
loops
حلقه دارکردن
torch
مشعل دارکردن
torched
مشعل دارکردن
torches
مشعل دارکردن
torching
مشعل دارکردن
tube
لوله دارکردن
tubes
لوله دارکردن
dot
نقطه دارکردن
dotting
نقطه دارکردن
diaper
گل وبوته دارکردن
beards
ریش دارکردن
frill
ریشه دارکردن
knees
زانو دارکردن
indenture
شیار دارکردن
bemirch
لکه دارکردن
cut teeth
دندانه دارکردن
engrail
دندانه دارکردن
engrail
کنگره دارکردن
fledge
کرک دارکردن
machicolate
مزغل دارکردن
mullion
جرز دارکردن
plicate
چین دارکردن
rivel
چوروک دارکردن
knee
زانو دارکردن
capped
پوشش دارکردن
frills
ریشه دارکردن
smear
لکه دارکردن
smeared
لکه دارکردن
smearing
لکه دارکردن
smears
لکه دارکردن
marge
حاشیه دارکردن
point
گوشه دارکردن
tip
نوک دارکردن
tipping
نوک دارکردن
cogs
دندانه دارکردن
cap
پوشش دارکردن
stigmatize
نشان دارکردن
soils
لکه دارکردن
bordering
لبه دارکردن
program
برنامه دارکردن
ratchet
ضامن دارکردن
fouled
لکه دارکردن
programs
برنامه دارکردن
charge
عهده دارکردن
charges
عهده دارکردن
indent
دندانه دارکردن
indenting
دندانه دارکردن
indents
دندانه دارکردن
spot
لکه دارکردن
border
لبه دارکردن
palest
میله دارکردن
paler
میله دارکردن
pale
میله دارکردن
ruts
شیار دارکردن
rut
شیار دارکردن
bordered
لبه دارکردن
rod
میله دارکردن
fouls
لکه دارکردن
fouler
لکه دارکردن
spots
لکه دارکردن
terraces
تختان دارکردن
ratchets
ضامن دارکردن
soil
لکه دارکردن
soiling
لکه دارکردن
terraces
تراس دارکردن
foulest
لکه دارکردن
foul
لکه دارکردن
terrace
تختان دارکردن
terrace
تراس دارکردن
rods
میله دارکردن
distain
لکه دارکردن جلادادن
net
با تورگرفتن شبکه دارکردن
nets
با تورگرفتن شبکه دارکردن
nett
با تورگرفتن شبکه دارکردن
rims
لبه داریا حاشیه دارکردن
to t. on any one's corn
احساس کسی راجریحه دارکردن
rim
لبه داریا حاشیه دارکردن
vesicular
حفره ایجادکردن ابدانک دارکردن
vesiculate
حفره ایجاد کردن ابدانک دارکردن
lacevi
بستن با بند سفت کردن حاشیه دارکردن
enmesh
مثل توروپارچه پشته بندی سوراخ دارکردن
inventorial
مفصل
fulsome
مفصل
fine drawn
مفصل
socket
مفصل
linkage point
مفصل
sockets
مفصل
commissure
مفصل
anarthrous
بی مفصل
copious
مفصل
joint
مفصل
baom joomok
یک مفصل
Hinduism
مفصل
jointless
بی مفصل
pivot
مفصل
pivoted
مفصل
pivots
مفصل
voluminous
مفصل
hinges
مفصل
articulation
مفصل
juncture
مفصل
spacious
مفصل
hinge
مفصل
inarticulate
بی مفصل
coupling
مفصل
copulas
مفصل
copula
مفصل
synosteology
مفصل شناسی
ball and socket joint
مفصل ساچمه ای
synarthrosis
مفصل بی حرکت
ankylosis
جمود مفصل
steering swivel
مفصل فرمان
scape
مفصل اصلی
arthrology
مفصل شناسی
swivel joint
مفصل گردان
multiple cable joint
مفصل انشعاب
choke joint
مفصل چوکی
glene
کاسه مفصل
ginglymus
مفصل لولایی
gimmal
مفصل لولا
knee joint
مفصل زانو
articulation
مفصل بندی
juncture
پیوستگی مفصل
articulation
مفصل لولا
arthritis
اماس مفصل
arthritis
التهاب مفصل
largo
اهسته و مفصل
disjoint
از مفصل دراوردن
diarthrosis
مفصل متحرک
detail part
قسمت مفصل
hinge joint
مفصل لولایی
abarticulation
مفصل متحرک
clips
مفصل کابل
swivelled
مفصل گردان
swivelled
مفصل گردنده
swivel
مفصل گردان
swivel
مفصل گردنده
trunnion
مفصل افقی
splicing
مفصل بافته
splices
مفصل بافته
spliced
مفصل بافته
splice
مفصل بافته
clipped
مفصل کابل
palaver
گفتگوی مفصل
hip joint
مفصل ران
universal joint
مفصل چرخنده
clip
مفصل کابل
hip
مفصل ران
hips
مفصل ران
swivels
مفصل گردنده
swivels
مفصل گردان
toggle joint
مفصل زانویی
pigtail
مفصل دم خوکی
pigtails
مفصل دم خوکی
luncheon
غذای مفصل
sleeves
موف مفصل
sleeve
موف مفصل
facet
بند مفصل
facets
بند مفصل
ample
فراوان مفصل
clippings
مفصل کابل
luncheons
غذای مفصل
in great detail
با جزئیات مفصل
joint
مفصل پیوندگاه
high tea
عصرانه مفصل
In ditail . Diffusively .
بطور مفصل ( مفصلا")
double-jointed
دارای مفصل کاذب
thurl
مفصل خاصره گوسفند
joint resistance
مقدار مقاومت مفصل
luxation
در رفتگی مفصل استخوان
double jointed
دارای مفصل کاذب
dimerous
دارای مفصل دوبخشی
kettle drum
دمامه عصرانه مفصل
kettledrum
دمامه عصرانه مفصل
arthropoda
جانوران مفصل دار
arthropod
جانور مفصل دار
kettledrums
دمامه عصرانه مفصل
arthropathy
ناخوشی بند یا مفصل
acondylous
بدون بند یا مفصل
acondylose
بدون بند یا مفصل
amplified
مفصل گفتن یانوشتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com