English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
off مقابل عازم
Other Matches
westbound عازم
he set out for the village عازم ده شد
goer عازم
destined عازم براه
pull out عازم شدن
pull-out عازم شدن
pull-outs عازم شدن
going رایج عازم
off عازم بسوی
southbound عازم جنوب
skidoo عازم شدن
skiddoo عازم شدن
set out عازم شدن
northbound عازم شمال
leaving عازم شدن
leave عازم شدن
embarking عازم شدن
embarked عازم شدن
embark عازم شدن
stouten عازم شدن
embarks عازم شدن
leadoff عازم شدن
we left for paris عازم پاریس شدیم
put out از ساحل عازم شدن
outstand عازم دریا شدن
to start on a journey عازم سفری شدن
to head off عازم شدن [گردش]
to set out عازم شدن [گردش]
start on the journey عازم سفر شدن
earth-bound عازم کرهی زمین
bound عازم رفتن مهیا
ocean bound عازم دریا یااقیانوس
vamoose بسرعت عازم شدن
head عازم شدن سرپل گرفتن
outbound عازم ناحیه دور دست
mog عازم شدن دزدانه رفتن
puts تعبیرکردن عازم کاری شدن
putting تعبیرکردن عازم کاری شدن
put تعبیرکردن عازم کاری شدن
out bound عازم بیرون رفتن از بندر
homecomings عازم میهن مراجعت به وطن یامحل تحصیل
homecoming عازم میهن مراجعت به وطن یامحل تحصیل
in consideration of در مقابل
at the fore <adv.> در مقابل
in front <adv.> در مقابل
fore <adv.> در مقابل
title مقابل
at the front <adv.> در مقابل
opposed مقابل
versus در مقابل
in the front <adv.> در مقابل
vis a vis مقابل
versus prep در مقابل
titles مقابل
at front <adv.> در مقابل
vis-a-vis مقابل
anti در مقابل
as compared to در مقابل
as opposed to در مقابل
opposites مقابل
opposite مقابل
counterpart نقطه مقابل
on payment در مقابل وجه
counter weight وزنه مقابل
dead against درست مقابل
from opposite directions از دو طرف مقابل
opposite the house مقابل خانه
contralateral muscles عضلات مقابل
counterparts نقطه مقابل
alternative hypothesis فرضیه مقابل
opposed piston engine موتورپیستون مقابل
anti thesis وضع مقابل
respondents طرف مقابل
respondent طرف مقابل
counterpoint نقطه مقابل
in comparison to [compared with] در قبال [در مقابل]
inverse برعکس مقابل
contrary مقابل خلاف
water resistance مقاومت در مقابل اب
orientated هدف مقابل
counterweights وزنه مقابل
counterweight وزنه مقابل
point blank مقابل هدف
point-blank مقابل هدف
obverse طرف مقابل
opposit stroke pistons پیستون مقابل گرد
aboral نقطه مقابل دهان
forward حرکت به جلو یا مقابل
forwarded حرکت به جلو یا مقابل
countering مقابل دستگاه شمارنده
countered مقابل دستگاه شمارنده
counter مقابل دستگاه شمارنده
equity versus efficiency برابری در مقابل کارائی
antipode نقطهء مقابل یا متقاطر
drip proof enclosure حفافت در مقابل ریزش اب
flood protection حفافت در مقابل طغیان
documents against payment اسناد در مقابل پرداخت
hard سخت در مقابل نرم
harder سخت در مقابل نرم
cash against documents پول در مقابل اسناد
boring stay قسمت ساکن مقابل
front wall دیوار مقابل اسکواش
kukutsu dachi ایستادن در مقابل حریف
laws versus tendencies قوانین در مقابل تمایلات
hardest سخت در مقابل نرم
light resistance مقاومت در مقابل نور
capitals در مقابل حالت کوچک
driveway راه مقابل خانه
passing on the oath to the other party رد قسم به طرف مقابل
block دفاع در مقابل ابشار
windproof مقاوم در مقابل باد
mouse مقابل حساسیت Mouse
rivals طرف مقابل دعوا
rivalling طرف مقابل دعوا
rivalled طرف مقابل دعوا
rivaling طرف مقابل دعوا
sonnal deung مقابل تیغه دست
caps در مقابل حالت کوچک
rivaled طرف مقابل دعوا
torsional rigidity استحکام در مقابل پیچش
mouses مقابل حساسیت Mouse
rival طرف مقابل دعوا
blocked دفاع در مقابل ابشار
blocks دفاع در مقابل ابشار
release documents against واگذاری اسناد در مقابل
wear resistance مقاومت در مقابل سایش
shell proof مقاوم در مقابل گلوله
flame safety ایمنی در مقابل شعله اتش
insolation در مقابل اشعه افتاب قراردادن
impluse response رفتار در مقابل فشار ضربهای
exorable قابل تحریک در مقابل التماس
fascia plate تابلوی مقابل دریک وسیله
stenothermy کم مقاومتی در مقابل تغییرات حرارت
d/p تحویل اسناددر مقابل پرداخت
rebellion یاغیگری تمرد در مقابل دادگاه
denial operations عملیات ممانعتی در مقابل نفوذدشمن
coefficient of drag ضریب مقاومت در مقابل حرکت
actinautographic دارای حساسیت در مقابل نور
thermostability قابلیت استحکام در مقابل حرارت
payment against a draft پیش پرداخت در مقابل برات
than <conj.> از [در مقابل] [پس از صفت عالی افضل]
notche sensitivity index ضریب حساسیت در مقابل شیار
rebellions یاغیگری تمرد در مقابل دادگاه
outward bound عازم بیرون روانه بیرون
would just as soon <idiom> توجیح انجام یک چیزدر مقابل دیگری
thermosetting قابل سفت شدن در مقابل حرارت
sheet down ثابت کردن بادبان در مقابل باد
fin de non recevoir رد کردن شکایت یا اعتراض طرف مقابل
to backtrack <idiom> <verb> نقض کردن [موضوعی در مقابل حریف]
jump height curve منحنی ارتفاع جهش در مقابل ابگذری
socage سیستم اجاره زمین در مقابل خدمت
to resist an attack در مقابل حملهای مقاومت یاایستادگی کردن
to backtrack <idiom> <verb> عقب کشیدن [از موضوعی در مقابل حریف]
to row back <idiom> <verb> عقب کشیدن [از موضوعی در مقابل حریف]
soccage سیستم اجاره زمین در مقابل خدمت
relicta verificatione تسلیم خوانده در مقابل دعوی خواهان
balloon jib بادبان مثلثی شکل در مقابل باد
adjacent آنچه مقابل یا نزدیک چیزی است
to row back <idiom> <verb> نقض کردن [موضوعی در مقابل حریف]
stance طرز ایستادن شمشیرباز مقابل حریف
stances طرزایستادن در مقابل حریف بوکس کارگاه
stances طرز ایستادن شمشیرباز مقابل حریف
ballooner بادبان مثلثی شکل در مقابل باد
bullet در مقابل یک خط متن برای جلب توجه به آن خط
bullets در مقابل یک خط متن برای جلب توجه به آن خط
abneural واقع در مقابل دستگاه مرکزی عصب
stance طرزایستادن در مقابل حریف بوکس کارگاه
documents aganist acceptance تحویل اسناد در مقابل قبولی نویسی
streamlining دارای شکلی که مقاومت هوارا در مقابل ان کم کند
to make a goal توپ راازدروازه طرف مقابل بیرون کردن
troop safety حفافت عده ها در مقابل اثرات ترکش اتمی
speeds نرخ حرکت نوری در مقابل نوک چرخش
speeding نرخ حرکت نوری در مقابل نوک چرخش
projection of a point خطی که نقطه تصویرشده را بنقطه مقابل ان می پیوند د
speed نرخ حرکت نوری در مقابل نوک چرخش
vertical angles گوشههای روبروی تارک زوایای مقابل به راس
soil shear strength قدرت مقاومت خاک در مقابل گلوله یا نفوذ ان
audible تعویض مانور حمله یا دفاعی در مقابل حریف
streamlines دارای شکلی که مقاومت هوارا در مقابل ان کم کند
streamline دارای شکلی که مقاومت هوارا در مقابل ان کم کند
survivability قابلیت مقاومت در مقابل دشمن توان زندگی
thermoplasticity قابلت ارتجاع یا نرمش پذیری در مقابل حرارت
forecourt قسمت زمین اسکواش نزدیک دیوار مقابل
service line حد مرزی سرویس روی دیوار مقابل اسکواش
cold wet clothing لباس گرم و مقاوم در مقابل رطوبت و برودت
slides سواری کردن مقابل موج بازاویه شکسته
slide سواری کردن مقابل موج بازاویه شکسته
bomb proof پناهگاه یاساختمانی که در مقابل بمب مقاوم باشد
fastness of bleaching ثبات رنگی در مقابل مواد سفید کننده
midcourt منطقه میانی بین دیوار مقابل و عقب
forecourts قسمت زمین اسکواش نزدیک دیوار مقابل
sheets طناب وصل به بادبان برای تنظیم ان در مقابل باد
shut out <idiom> مانع از گرفتن امتیاز برای تیم مقابل شدن
royalties پولی که در مقابل استفاده از اختراع به صاحب ان پرداخت میگردد
gutter فضای خالی یا حاشیه درونی بین در صفحه مقابل
royalty پولی که در مقابل استفاده از اختراع به صاحب ان پرداخت میگردد
peine for et dure مجازات عدم پاسخ در مقابل کیفر خواست جنایی
scans حرکت اشعه تصویر افقی در مقابل صفحه CRT
scanned حرکت اشعه تصویر افقی در مقابل صفحه CRT
half دیسک درایویی که مقابل آن نیمی از حالت استاندارد باشد.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com