Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
learning curve
منحنی که نمودار این مطلب است که باتکرار یک عمل زمان انجام ان عمل کوتاهتر می گردد
Other Matches
curving
منحنی نمودار بالیستیکی
curves
منحنی نمودار بالیستیکی
curve
منحنی نمودار بالیستیکی
profiles
برجسته نمودار یا منحنی مخصوص نمایش چیزی
profiling
برجسته نمودار یا منحنی مخصوص نمایش چیزی
profile
برجسته نمودار یا منحنی مخصوص نمایش چیزی
profiled
برجسته نمودار یا منحنی مخصوص نمایش چیزی
addressing
استفاده از کلمه آدرس کوتاهتر از معمول تا عمل کشف آدرس سریع تر انجام شود
circuits
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
postal match
مسابقهای که در محل انجام میشود و نتیجه ان با پست نزد داوران ارسال می گردد
time cost curve
منحنی مخارج برحسب زمان
hydrograph
منحنی ابگذری برحسب زمان
latest event time
دیرترین زمانیکه تا ان زمان یک واقعه میتواند اتفاق بیافتد بدون انکه مدت اجرای پروژه طولانی تر گردد
decay curves
منحنی نمایش کاهش تشعشعات اتمی در زمان معین
pert chart
نمودار وابستگیهای داخلی عناصر کاری که نسبت به زمان سنجیده می شوند
link
تعداد دستورات کامپیوتری در برنامه که در هر زمان قابل فراخوانی هستند و کنترل به دستور بعدی به برنامه اصلی برمی گردد
macroinstruction
دستور برنامه نویسی که به چندین دستور در تابع یا ماکرو برمی گردد. نرم افزار نشر Macromedia Derector برای PC و Macintosh با استفاده از زمان چاپ Lingo
order processing time
زمان انجام سفارش
course of dealing
زمان انجام معامله
lead time
زمان انجام سفارش
procurement lead time
زمان انجام خرید
lead time
زمان انجام کار
internal lead time
زمان انجام سفارشهای داخلی
operates
کل زمان لازم برای انجام یک کار
run duration
که زمان اجرای برنامه انجام می شوند
get around to
<idiom>
بالاخره زمان انجام کاری را یافتن
operate
کل زمان لازم برای انجام یک کار
operated
کل زمان لازم برای انجام یک کار
read
مدت زمان بین وقتی که داده آدرس به رسانه ذخیره سازی فرستاده میشود و داده برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
reads
مدت زمان بین وقتی که داده آدرس به رسانه ذخیره سازی فرستاده میشود و داده برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
adds
زمان لازم برای انجام یک عمل جمع
adding
زمان لازم برای انجام یک عمل جمع
add
زمان لازم برای انجام یک عمل جمع
work load
مقدارکاری که یک کارگر در زمان معین انجام میدهد
duration
براوردی از زمان لازم جهت انجام یک فعالیت
high time
<idiom>
زمان قبل از اینکه کاری بیش ازآن انجام شده
duty rated
بیشترین تعداد عملیات که یک وسیله در یک زمان با مشخصات معلوم میتواند انجام دهد
fix
1-فرآیندی که در آن هر عمل در یک زمان مشخص انجام میشود. 2-عملیاتی در یک فرآیند که همان با ساعت هستند
fixes
1-فرآیندی که در آن هر عمل در یک زمان مشخص انجام میشود. 2-عملیاتی در یک فرآیند که همان با ساعت هستند
shorten
کوتاهتر کردن
shortened
کوتاهتر کردن
shortens
کوتاهتر کردن
curvilineal
دارای خطوط منحنی محدودبخطوط منحنی
incremental computer
وسیله خروجی گرافیکی که در مراحل کوچک حرکت میکند بار داده ورودی که اختلاف بین محل فعلی و محل لازم را نشان میدهد که خط ها و منحنی ها به صورت مجموعهای خط وط مستقیم انجام شود
i/o
پردازندهای که پردازش کمی را انجام میدهد چرا که زمان آن برای خواندن یا نوشتن داده از پورت ورودی / خروجی صرف میشود
future perfect tense
زمان ایندهای که انجام کاری پیش از وقت معینی پیش بینی میکند
block diagram
نمودار بلوکی نمودار کلی
scheduled
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedules
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedule
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
shorter
تخته جانبی که از حد معمول کوتاهتر است
executive length course
زمین گلف کوتاهتر و اسانتراز معمول
executive course
زمین گلف کوتاهتر و اسانتراز معمول
shortest
تخته جانبی که از حد معمول کوتاهتر است
short
تخته جانبی که از حد معمول کوتاهتر است
acey deucy
کوتاهتر کردن رکاب راست ازرکاب چپ
force tabs
نمودار یا طرح گسترش یکانهایا نیروها طرح زمان بندی شده گسترش نیروها
subroutine
بخشی از برنامه که تابع مورد نظر را انجام میدهد و در هر زمان از داخل برنامه اصلی قابل فراخوانی است
phillips curve
منحنی است که بر اساس ان رابطه بین نرخ بیکاری و نرخ تورم درانگلستان را نشان میدهد.شکل اولیه این منحنی
evolute
بسط منحنی مسطح وابسته به منحنی مسطح بعقب برگشته
lay up
ضربه زدن به مسافت کوتاهتر از عادی برای اجتناب از افتادن ان در مانع
lead curve
خط منحنی گرفتن سبقت درتیراندازی منحنی سبقت توپ
line haul
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
curves
خط منحنی منحنی مسیر
curving
خط منحنی منحنی مسیر
curve
خط منحنی منحنی مسیر
caches
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
idle
نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
idled
نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
idlest
نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
idles
نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
iso product curve
منحنی برابری محصول منحنی محصول یکسان
shift of a demand curve
انتقال منحنی تقاضا جابجائی منحنی تقاضا
augmenting
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
augmented
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
augments
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
augment
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
outsides
اسکی بیرونی در منحنی پیچ لبه خارجی از منحنی پیچ اسکی
outside
اسکی بیرونی در منحنی پیچ لبه خارجی از منحنی پیچ اسکی
realtime
زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
beach diagram
طرح نمودار بارانداز ساحلی طرح نمودار قسمت ساحلی
road time
یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand.
آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
themes
مطلب
punch-line
لب مطلب
theme
مطلب
punch line
لب مطلب
subjected
مطلب
thought
سر مطلب
thoughts
سر مطلب
subjects
مطلب
afair
مطلب
subject
مطلب
topics
مطلب
punch-lines
لب مطلب
labels
مطلب
labelled
مطلب
labeling
مطلب
criteria
مطلب
label
مطلب
subjecting
مطلب
topic
مطلب
fail
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fails
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
failed
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
qui facit per alium facit perse
کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
like a duck takes the water
[Idiom]
کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
auxiliary contours
خطوط میزان منحنی واسطه خطوط میزان منحنی تکمیلی
unsettling
آنچهباعثعصبانیتوخشمشما گردد
He is looking for trouble.
دنبال شر می گردد
automating
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automated
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automate
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automates
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
subjected
مطلب زیرموضوع
label prefix
پیشوند مطلب
label alignment
هم ترازی مطلب
root of the matter
اصل مطلب
subjects
مطلب زیرموضوع
subjecting
مطلب زیرموضوع
precis
چکیده مطلب
principals
مطلب مهم
enjambment
ادامهء مطلب
matters
مطلب چیز
subject matter
مطلب موضوع
gist
مطلب عمده
the point
[of the matter]
اصل مطلب
press releases
مطلب مطبوعاتی
the salient point
<idiom>
اصل مطلب
subject
مطلب زیرموضوع
press release
مطلب مطبوعاتی
clipped speech
حذف مطلب
principal
مطلب مهم
issues
صدور مطلب
matter
مطلب چیز
issued
صدور مطلب
issue
صدور مطلب
mattered
مطلب چیز
mattering
مطلب چیز
failures
انجام ندادن کاری که باید انجام شود
failure
انجام ندادن کاری که باید انجام شود
to overleap oneself
از مطلب پرت شدن
round about
دور سر گرداندن مطلب
under pledge of secrecy
با قول کتمان مطلب
comprehension test
ازمون فهم مطلب
Lets get to the point.
بپردازیم به اصل مطلب
that is not the case
مطلب چنین نیست
The crux of the matter . The quintessence.
جان کلام ( مطلب )
Lets pass on (proceed) to the main issue.
برویم سر مطلب اصلی
cliff-hanger
مطلب یا داستان جالب
cliff hanger
مطلب یا داستان جالب
hit the bull's-eye
<idiom>
به اصل مطلب رسیدن
cliff-hangers
مطلب یا داستان جالب
lowdown
<idiom>
لپ مطلب ،حقیقت موضوع
hugger mugger
تنهایی مطلب محرمانه
repeating label
برچسب یا مطلب مکرر
there was no secrecy about it
مطلب پوشیده ای نبود
the matter is perplexed
مطلب پیچیده است
covenants
که بین طرفین مبادله می گردد
He wont be back for another six months.
رفته که تا 6 ماه دیگه بر گردد
covenant
که بین طرفین مبادله می گردد
Spint not against heaven,it will fall back in thy .
<proverb>
بر آسمان تف مکن,که به صورتت بر مى گردد .
reductase
دیاستازی که موجب تقلیل و حل گردد
The earth moves round the sun .
زمین بدور خورشید می گردد
you must have know this
حتما` این مطلب را شمامیدانستید
the matter was kept private
مطلب را پوشیده نگاه داشتند
overtype mode
حالت تایپ روی مطلب
typeover mode
حالت تایپ روی مطلب
To wonder from the main topic.
از مطلب اصلی دور افتادن
to go into the matter
به این مطلب رسیدگی کردن
contraposition
قلب مطلب بطریق منفی
the matter itself
[the situation itself ]
[ the thing itself]
این مطلب بخودی خود
point of the agenda
اصل مطلب فهرست برنامه
item of the agenda
اصل مطلب فهرست برنامه
circumgyration
دورزدن درسخن دورسرگرداندن مطلب
for brevity's sake
از بهر کوتاه کردن مطلب
the point is
اصل مطلب این است
gurantee
عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
robots
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robot
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
access time
کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
dedication
قصدایجاد چنین تاسیسی استنباط گردد
dedications
قصدایجاد چنین تاسیسی استنباط گردد
Everything goes back to its origin .
<proverb>
باز گردد به اصل خود هر چیز .
IAM
فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
references
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
you must know this
شما باید این مطلب را بدانید
the face remains
مطلب همانست که هست فرق نمیکند
presented
زمان حاضر زمان حال
presenting
زمان حاضر زمان حال
arrivals
زمان حضور زمان رسیدن
arrival
زمان حضور زمان رسیدن
present
زمان حاضر زمان حال
response time
زمان جواب زمان پاسخگویی
presents
زمان حاضر زمان حال
seek time
زمان جستجو زمان طلب
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com