Total search result: 202 (38 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
paddock |
منطقه پارک کردن اتومبیل واماده کردن ان پیش ازمسابقه |
paddocks |
منطقه پارک کردن اتومبیل واماده کردن ان پیش ازمسابقه |
|
|
Other Matches |
|
paddock |
منطقه اماده و زین کردن و گردش اسب پیش ازمسابقه |
paddocks |
منطقه اماده و زین کردن و گردش اسب پیش ازمسابقه |
staging area |
فاصله بین منطقه اماده کردن اتومبیل و نقطه شروع |
He parked the car right in front of the garage. |
درست جلوی گاراژ اتومبیل را پارک کرد |
mekeready |
تهیه واماده کردن فرم وصفحه و گراور |
sweep |
تجسس منطقه با رادار مین روبی کردن پاک کردن منطقه عملیات پاک سازی |
shave down |
کوتاه کردن موی سر پیش ازمسابقه شنا جهت کاستن مقاومت در مقابل اب |
job to job transition |
فرایند جستجوی یک برنامه وفایلهای مربوط به ان واماده کردن کامپیوتر جهت اجرای یک کار خاص |
parking |
پارک کردن |
to park |
پارک کردن [دستگاهی] |
double-park |
دوردیفه پارک کردن |
double-parking |
دوردیفه پارک کردن |
double-parked |
دوردیفه پارک کردن |
double-parks |
دوردیفه پارک کردن |
double park |
دوردیفه پارک کردن |
parking |
محوطه پارک کردن |
impark |
در پارک یا جنگل محصور کردن |
parking plan |
طرح پارک کردن هواپیماها |
weigh in |
وزن کردن سوارکار و زین ویراق پس ازمسابقه وزن کشی |
weigh-in |
وزن کردن سوارکار و زین ویراق پس ازمسابقه وزن کشی |
weigh-ins |
وزن کردن سوارکار و زین ویراق پس ازمسابقه وزن کشی |
parking |
پارک کردن هواپیما یا وسیله توقفگاه خودرو |
ranging |
تجسس کردن منطقه هدف با هواپیما یا گشت زنی در منطقه هدف |
screen |
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار |
screens |
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار |
screening, screenings |
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار |
screened |
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار |
transit area |
منطقه ترانزیت یا پیاده وسوار کردن بار یا سوار کردن پرسنل |
pits |
منطقه خارج ازمسیر برای رسیدگی به انها که ضمن مسابقه اتومبیل رانی به کمک نیازدارند شکاف عمودی درکوه |
pit |
منطقه خارج ازمسیر برای رسیدگی به انها که ضمن مسابقه اتومبیل رانی به کمک نیازدارند شکاف عمودی درکوه |
parked |
اتومبیل راپارک کردن |
park |
اتومبیل راپارک کردن |
parks |
اتومبیل راپارک کردن |
pull up |
توقف کردن [اتومبیل] |
disassemble |
پیاده کردن موتور اتومبیل جداکردن |
infiltrated |
نفوذ کردن در منطقه |
illuminating |
روشن کردن منطقه |
illuminates |
روشن کردن منطقه |
area monitoring |
مراقبت کردن از منطقه |
illuminate |
روشن کردن منطقه |
infiltrate |
نفوذ کردن در منطقه |
infiltrates |
نفوذ کردن در منطقه |
infiltrating |
نفوذ کردن در منطقه |
set up |
اماده کردن اتومبیل برای مسابقه درمسیر معین |
search light illumination |
روشن کردن منطقه با نورافکن |
illuminations |
روشن کردن منطقه روشنایی |
altitude acclimatization |
عادت کردن به ارتفاع منطقه |
illumination |
روشن کردن منطقه روشنایی |
area blocking |
سد راه کردن رقیب در منطقه معین |
pickup zone |
منطقه بارگیری و بار کردن وسایل |
fish out |
تمام کردن ذخیره ماهی یک منطقه |
illumination plan |
طرح روشن کردن منطقه نبرد |
mopping up |
پاک کردن منطقه ازوجود بقایای دشمن |
drop zone |
منطقه پرش منطقه بارریزی منطقه ریزش |
illumination by reflection |
روشن کردن منطقه از طریق انعکاس یا شکست نور |
break out |
نوعی حمله برای خارج کردن گوی از منطقه دفاعی |
officinal |
ساخته واماده |
on a war footing |
مجهز واماده جنگ |
up in arms |
مسلح واماده جنگ |
tech inspection |
بازرسی اتومبیلها پیش ازمسابقه |
broken |
رام واماده سوغان گیری |
morning line |
امتیاز شرطبندی پیش ازمسابقه |
slingshot |
مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا |
slingshots |
مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا |
physical motor pool |
پارک موتوری ساختمان دار پارک موتوری تاسیسات دار |
hotwalker |
متصدی گرداندن اسب بعد ازمسابقه |
hot rod |
اتومبیل شکاری وسریع السیر اتومبیل مسابقهای |
stock-cars |
اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت |
stock-car |
اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت |
stock car |
اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت |
cooler |
پتوی سبک اسب برای بعد ازمسابقه |
damage area |
منطقه تولید خطر مین منطقه خسارت منطقه خطر |
submarine havens |
منطقه عبور در عملیات غیررزمی زیردریایی منطقه اموزشی زیردریایی درمنطقه غیررزمی منطقه محدوده تامینی اطراف زیردریایی |
windscreen |
پنجره اتومبیل شیشه جلو اتومبیل |
automobile |
اتومبیل راندن اتومبیل سوار شدن |
automobiles |
اتومبیل راندن اتومبیل سوار شدن |
windscreens |
پنجره اتومبیل شیشه جلو اتومبیل |
ready reckoner |
کتابچه یاجدولی که حسابهای عمل شده واماده دران موجوداست |
sanctuary |
منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن |
sanctuaries |
منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن |
illumination by diffusion |
روشن کردن منطقه از طریق انعکاس نور غیر مستقیم یاسایه روشن |
airspace reservation |
منطقه پرواز مخصوص درفضای هوایی منطقه پروازمخصوص |
landing area |
منطقه نشستن هواپیما منطقه پیاده شدن به ساحل |
service area |
منطقه تعمیر و نگهداری منطقه عقب یکانهای نظامی |
area of military significant fallout |
منطقه الودگی شدید به موادرادیواکتیو منطقه ریزش شدیداتمی |
run up area |
منطقه ازمایش موتورهواپیما قبل از پرواز منطقه در جا زدن |
sweep |
درو کردن منطقه بااتش درو در عرض |
staging area |
منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز |
haven submarine |
منطقه امن زیردریایی منطقه تامین زیردریاییها |
polynia |
منطقه یا جزیرهای از اب دریک منطقه وسیع یخ زده |
grid zone |
منطقه شبکه بندی نقشه منطقه نقشهای |
prohibited area |
منطقه ممنوعه هوایی منطقه حفافت شده |
leave area |
منطقه استراحت پرسنل درپشت منطقه مواصلات |
skid row <idiom> |
منطقه پایین شهر ،منطقه فقیرنشین |
concentration area |
منطقه تمرکز عده ها منطقه تجمع |
area oriented |
بر مبنای خصوصیات منطقه با توجه به منطقه |
white flag |
پرچم سفید برای اعلام حضوراتومبیل امدادی یا داوردرمسیر یا در پایان خط بعلامت باقی ماندن یک دور ازمسابقه |
kill area |
منطقه خطر منطقه تلفات |
sectors |
منطقه عمل منطقه مسئولیت |
zone of fire |
منطقه اتش منطقه تیراندازی |
sector |
منطقه عمل منطقه مسئولیت |
crossing area |
منطقه گذار منطقه پایاب |
combat zone |
منطقه رزمی منطقه نبرد |
remote |
خارج از منطقه منطقه دورافتاده |
remoter |
خارج از منطقه منطقه دورافتاده |
remotest |
خارج از منطقه منطقه دورافتاده |
tropopause |
منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی |
riposting |
ضربت متقابل و تند پاسخ تند واماده |
ripostes |
ضربت متقابل و تند پاسخ تند واماده |
riposte |
ضربت متقابل و تند پاسخ تند واماده |
riposted |
ضربت متقابل و تند پاسخ تند واماده |
vivary |
پارک |
park |
پارک |
parked |
پارک |
parks |
پارک |
paradise |
پارک |
holding area |
منطقه لنگرگاه موقت در روی دریا منطقه توقف موقت کشتیها |
to let somebody treat you like a doormat <idiom> |
با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن] |
motif |
گلی خاص در زمینه فرش [این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.] |
park bench |
نیمکت پارک |
bosquet |
پارک یا باغ |
collective goods |
پارک و غیره |
car park |
جای پارک |
amusement park |
پارک تفریحی |
bosket |
پارک یا باغ |
pooled |
پارک موتوری |
NO PARKING |
پارک نکنید! |
motor pool |
پارک موتوری |
amusement parks |
پارک تفریحی |
pool |
پارک موتوری |
carriage drive |
خیابان پارک |
natinal park |
پارک ملی |
pools |
پارک موتوری |
parkland |
زمین پارک |
unmew |
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن |
comparative cover |
پوشش گاه بگاه منطقه یاوسایل پوشش نسبی منطقه |
line crosser |
فراری از منطقه دشمن به خطوط خودی نفوذکننده به منطقه خودی |
clandestine assembly area |
منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی |
axial route |
مسیر طولی منطقه عقب جاده طولی منطقه مواصلات |
demolition target |
منطقه تخریب منطقه در نظر گرفته شده برای تخریب |
pool equipment |
وسایل پارک موتوری |
laager |
پدافنددور محل پارک هواپیما |
Where can I park? |
کجا می توانم پارک کنم؟ |
english garden |
پارک انگلیسی [قرن هجدهم] |
discharge |
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن |
discharges |
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن |
Where can I park my car? |
کجا اتومبیلم را میتوانم پارک کنم؟ |
May I park there? |
ممکن است اینجا پارک کنم؟ |
How long can I park here? |
چه مدت می توانم اینجا پارک کنم؟ |
launching area |
منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی |
separation zone |
منطقه واسطه حد فاصل یکانها منطقه جداسازی یکانها |
airspace prohibited area |
منطقه ممنوعه هوایی منطقه منع پرواز هوایی |
defense coastal area |
منطقه ساحلی مورد پدافند منطقه پدافندی ساحلی |
demilitarization |
تشکیل منطقه بی طرف تشکیل منطقه غیر نظامی |
demolition guard |
نگهبان منطقه تخریب مسئول حفافت منطقه تخریب |
island bases |
پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی |
capture |
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن |
captures |
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن |
countervial |
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن |
capturing |
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن |
guidance |
هدایت کردن وسیله یا هواپیمامنطقه پوشش سیستم هدایت هواپیما منطقه زیر پوشش سیستم هدایت |
islands |
منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی |
island |
منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی |
hard stand |
بارانداز داخل فرودگاه محل پارک اسفالت شده برای خودروها |
challengo |
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن |
verify |
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت |
verifies |
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت |
verified |
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت |
verifying |
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت |
intersectional service |
قسمت پشتیبانی داخل منطقه مواصلات یکان پشتیبانی منطقه مواصلات |
foster |
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن |
shoot |
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن |
shoots |
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن |
survey |
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید |
cross examination |
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن |
orient |
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن |
to temper [metal or glass] |
آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه] |
surveys |
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید |
orienting |
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن |
surveyed |
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید |
orients |
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن |
serves |
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن |
to inform on [against] somebody |
کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن] |
calk |
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن |
assign |
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن |
assigns |
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن |
concentrate |
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن |
tae |
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن |
assigning |
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن |
concentrating |
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن |
concentrates |
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن |
assigned |
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن |
buck up |
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن |
to appeal [to] |
درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه] |
serve |
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن |
served |
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن |
soft pedal |
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن |
soft-pedalled |
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن |
soft-pedaled |
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن |
soft-pedalling |
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن |