English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
feet wet من روی هدف دریایی هستم هواپیمای رهگیر یا مامورپشتیبانی مستقیم روی دریاست
Other Matches
feet dry هواپیمای رهگیر یا مامور پشتیبانی مستقیم روی منطقه است
interceptors هواپیمای رهگیر
interceptor هواپیمای رهگیر
fighter interceptor هواپیمای جنگنده رهگیر
cut off attack تک هواپیمای رهگیر به متجاوز
delta dagger هواپیمای رهگیر تک موتوره دلتا دیگر
phantom شبح هواپیمای سوپر سونیک جنگنده رهگیر
phantoms شبح هواپیمای سوپر سونیک جنگنده رهگیر
lead pursuit مسیر پیشگیری هواپیمای رهگیر مسیرپیشگیری هدف
initial vector مسیر اصلی یا اولیه هواپیمای رهگیر بعد ازشروع رهگیری
heading crossing angle زاویه بین سمت مسیرهواپیمای رهگیر و هواپیمای هدف در لحظه درگیری
collision course interception تقاطع مسیر رهگیری باهواپیمای دشمن مسیربرخورد هواپیمای رهگیر بادشمن
day fighter هواپیمای رهگیری روزانه جنگنده رهگیر مخصوص عملیات روزانه
visual interceptor هواپیمای رهگیر بصری هواپیمایی که باوسایل بصری رهگیری میکند
broadcast controlled air interception نوعی رهگیری هوایی که هواپیمای رهگیر را مداوم درجریان تک هوایی دشمن قرارمی دهند
hydro aeroplane هواپیمای دریایی
seaplane هواپیمای دریایی
triphibious هواپیمای دریایی
triphibian هواپیمای دریایی
seaplanes هواپیمای دریایی
floatplane هواپیمای دریایی
hydroplaning هواپیمای دریایی
hydroplanes هواپیمای دریایی
hydroplaned هواپیمای دریایی
hydroplane هواپیمای دریایی
hulls بدنه یک هواپیمای دریایی
hull بدنه یک هواپیمای دریایی
sky hawk نوعی هواپیمای یک موتوره جت دریایی
tigers نوعی هواپیمای تک موتوره سوپرسونیک جت دریایی
tiger نوعی هواپیمای تک موتوره سوپرسونیک جت دریایی
intruders هواپیمای دو موتوره توربوجت دریایی با شعاع عمل زیاد
vigilantes نوعی هواپیمای سوپرسونیک جت دو موتوره تاکتیکی دریایی معروف به ا- 5
intruder هواپیمای دو موتوره توربوجت دریایی با شعاع عمل زیاد
vigilante نوعی هواپیمای سوپرسونیک جت دو موتوره تاکتیکی دریایی معروف به ا- 5
command altitude ارتفاع فرمان داده شده برای پرواز ارتفاع تعیین شده برای هواپیمای رهگیر
reserve buoyancy جرم اضافی برای غوطه ورساختن کامل شناورها یابدنه هواپیمای دریایی
lead aircraft هواپیمای نوک یا هواپیمای رهبر هواپیمای هادی در تک هوایی
air picket هواپیمای مخصوص اکتشاف و گزارش و ردیابی هواپیماو موشکهای دشمن هواپیمای گشتی هوایی هواپیمای پیشقراول هوایی
droned خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
drone خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
towing به حرکت دراوردن هواپیمای بی موتور با هواپیمای موتوردار یا اتومبیل یا قرقره و طناب
drones خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
droning خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
clean aircraft هواپیمای اماده بلند شدن هواپیمای بدون مخازن خارجی
dive bomber هواپیمای بمب افکن شیرجه هواپیمای عمودرو
auto cat هواپیمای رله کننده هواپیمای واسطه مخابراتی
seabee گردان ساختمان دریایی گردان مهندسی دریایی مخصوص ساختن پایگاه ولنگرگاه یکان استحکامات دریایی
bogey تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogeys تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogies تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
dasd Device Storage DirectAccess اسباب حافظه بادستیابی مستقیم دستگاه انباره دستیابی مستقیم
direct admission مراجعه مستقیم به بهداری پذیرش یامراجعه مستقیم بیماران
fighters هواپیمای شکاری هواپیمای جنگنده
notional aircraft هواپیمای قراردادی هواپیمای نمونه
escort aircraft هواپیمای اسکورت هواپیمای مراقب
fighter هواپیمای شکاری هواپیمای جنگنده
flying crane هواپیمای اخراجات هواپیمای جراثقال
basics روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
basic روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
air intercept رهگیر هوایی
direct exchange تعویض مستقیم مبادله مستقیم قطعات
direct مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
directs مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
directed مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
air scout هواپیمای دیده ور هوایی هواپیمای مخصوص گشت زنی هوایی
interceptor controller پست کنترل و رهگیری با هواپیماهای رهگیر
cost fraction نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
midshipman افسر پایین رتبه نیروی دریایی دانشجوی سال دوم دانشکده دریایی
piratic درخوردزدان دریایی مربوطبه دزدان دریایی مبنی بردزدی
kites کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
kite کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
oceanography تهیه نقشههای دریایی و نقشه برداری دریایی
petty officer معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
petty officers معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
pilot chart نقشههای راهنمای دریایی نقشه ناوبری دریایی
running lights فارهای شناور دریایی چراغهای راه دریایی
chine عضو طولی در کنار بدنه شناورهای دریایی یاهواپیماهای دریایی که محل برخورد سطوح فوقانی وتحتانی میباشند
direct command فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
hostile track تعقیب هواپیمای دشمن ردگیری هواپیمای دشمن
sea mark راهنمای دریایی :چراغ یافانوس دریایی
sea cucumber حلزون دریایی از جنس راب دریایی
stadimeter مسافت یاب دریایی الیداد دریایی
elicitation کسب اطلاعات غیر مستقیم بازجویی غیر مستقیم
direct fire sights زاویه یا بهای تیر مستقیم دوربینهای تیر مستقیم
sea power قدرت دریایی منظور کشوری است که بادریا ارتباط ویژه دارد ودارای نیروی دریایی قوی است
convoy joiner ناوهای منفردی که به کاروان دریایی پیوسته اند ناوهای متفرقه اضافی درستون دریایی
terns پرستوک دریایی چلچله دریایی
naval activity تاسیسات دریایی قسمت دریایی
tern پرستوک دریایی چلچله دریایی
marines تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
marine تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
task unit نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
direct dyes رنگینه های مستقیم [که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.]
attack director وسایل محاسباتی سیستم کنترل اتش دریایی وسیله هادی تک اتش دریایی
summary areas مناطق اطلاعاتی دریایی مناطق یاد شده در خلاصه وضعیت دریایی
light lists کتابهای راهنمای محل فارهای دریایی فهرست راهنمای چراغهای دریایی
scramble فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
scrambles فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
scrambled فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
scrambling فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
knot میل دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
knot گره دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
direct access storage device اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
I'm من هستم
am هستم
i am pushed for money هستم
maritime ناوگان مستقل دریایی ناوگان دریایی دریایی
we owe him for his services خدمات او هستم
I'm hungry. من گرسنه هستم.
i am under obligation to him من ممنون او هستم
I'm thirsty. من تشنه هستم.
i feel گرسنه هستم
I am sure that ... من مطمئن هستم که ...
i have not a dry t. on me سر تا پا خیس هستم
iam d. to go ارزومندرفتن هستم
I'm your age. من هم سن شما هستم.
offset point در رهگیری هوایی نقطه نشانی است در هوا که محل هدف نسبت به ان تعیین وهواپیمای رهگیر به سمت هدف هدایت میشود
bureau of naval personnel اداره پرسنل نیروی دریایی دفتر پرسنل دریایی
naval aviation قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
rear commodore سرپرست کاروان دریایی جانشین فرمانده کاروان دریایی
i a with you on that matter من در ان موضوع با شماموافق هستم
i feel sleepy خواب الود هستم
feet dry روی هدف هستم
I am at your disposal. من دراختیار تان هستم
I am certain of it. من درباره اش مطمئن هستم.
iam in bad خیلی در تنگی هستم
i am under obligation to him زیر بارمنت او هستم
i am bend on going مصمم هستم بروم
i pause for a reply منتظر پاسخ هستم
i own that house من صاحب ان خانه هستم
i await you منتظر شما هستم
i maintain قائل هستم به اینکه ...
i am at your service در خدمت شما هستم
own a house دارای خانهای هستم
Next to you I'm slim. در مقایسه با تو من لاغر هستم.
Join the club! من هم درشرایطی مشابه هستم !
I am a strange in this town. دراین شهر غریب هستم
i am impatient for it ازان بابت بیطاقت هستم
i am in a hurry for it عجله دارم یا در شتاب هستم
i owe him & پنج لیره به او بدهکار هستم
i am about that من در این خصوص دلواپس هستم
iam a for his life برای جانش دل واپس هستم
I am on intimate terms with one of the ministers . با یکی از وزراء نزدیک هستم
I feel like a fifth wheel. من حس می کنم [اینجا] اضافی هستم.
That is my line ( field ) . خودم این کاره هستم
I come from Iran . I am Iranian. من اهل ایران هستم (ایرانی ام )
I've been here for five days. پنج روزه که من اینجا هستم.
light period دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
It seems I am not welcome (wanted) here. مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
I'm full. من سیر شدم [هستم] . [اصطلاح روزمره]
I have done my homework. I know how to cope . من درسم را روان هستم (می دانم چه؟ کنم )
I agree with you completely. من کاملا با نظر شما موافق هستم.
I know the area more or less . کم وبیش با این منطقه آشنا هستم
i wrote as neatly as he did من همان اندازه پاکیزه هستم که او نوشت
I am the bread winner of the family . نان آور خانه ( خانواده ) هستم
I look forward to receiving your reply. من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم.
I am very orderly and systematic in my work . درکارهایم خیلی مرتب ومنظم هستم
I always make a point of being on time . I always try to be punctual . همیشه مقید هستم که سر وقت بیایم
I am your humble servant . I defer to you . من کوچک شما هستم (اخلاص ارادت )
I'll be happy to help [assist] you. من با کمال میل در اختیار شما هستم.
i am not made of salt مگر من نمک هستم که ازباران بترسم
I'm looking forward to seeing you again. منتظر دیدار دوباره شما هستم.
crash position indicator برج اعلام محل وقوع سوانح دریایی برج مراقبت سوانح دریایی
I'm really looking forward to the weekend. من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
steadied فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
iam so tired that i cannot eat چندان خسته هستم که نمیتوانم چیزی بخورم
steadies فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
My only problem is money . تنها گرفتاریم پول است ( محتاج آن هستم )
steadying فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steady فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steadiest فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
I am prepared for any eventuality. برای هر گونه پیش آمدی آماده هستم
Apropos of nothing, she then asked me if I was hungry. سپس او [زن] از من بی دلیل پرسید که آیا من گرسنه هستم.
No one sent me, I am here on my own account. هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم.
convoy commodore فرمانده ستون دریایی فرمانده کاروان دریایی
Marine Corps نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
naval gunfire تیراندازی توپخانه دریایی اتش توپخانه دریایی
I'm old enough to take care of myself. من به اندازه کافی بزرگ هستم که مواضب خودم باشم.
I'm dying to know what happened. خیلی هیجان زده هستم که بشنوم چه اتفاقی افتاده.
I very much look forward to meeting you soon. من خیلی مشتاقانه منتظر دیدار با شما به زودی هستم.
salvos در رهگیری هوایی یعنی موافب باشید اماده شلیک هستم
I am thinking of baby number two as I am not getting any younger. من به فکر داشتن کودک شماره دو هستم چون من که جوانترنمی شوم .
convoy routing تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
crash locator beacon برج اعلام سوانح دریایی برج تعیین محل سوانح دریایی
convoy schedule برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
Can you show me on the map where I am? آیا ممکن است به من روی نقشه نشان بدهید که کجا هستم؟
I am a great believer in using natural things for cleaning. من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم.
spitting در رهگیری هوایی یعنی درحال رها کردن بویههای صوتی ضد زیردریایی هستم
popeye در رهگیری هوایی یعنی درداخل ابر هستم یا نقطهای که دید کور است
floatplane هواپیمای اب
tailless aircraft هواپیمای بی دم
jet airplane هواپیمای جت
attack plane هواپیمای تک
c a هواپیمای سی 5 ا
holding در رهگیری هوایی اعلام اینکه من در وضعیت فرمان داده شده باقی هستم دستور جدیدبدهید
convoy route مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
light ship کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
commandant of marine corps فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
quadruplane هواپیمای چهارباله
bombers هواپیمای بمباران
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com