English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (11 milliseconds)
English Persian
direct material مواد مستقیم
Search result with all words
bain-marie [ظرفی که ظرف کوچک تری در آن قرار بگیرد و مواد درون آن ظرف بطور غیر مستقیم گرم شود.]
double boiler [ظرفی که ظرف کوچک تری در آن قرار بگیرد و مواد درون آن ظرف بطور غیر مستقیم گرم شود.]
waterbath [ظرفی که ظرف کوچک تری در آن قرار بگیرد و مواد درون آن ظرف بطور غیر مستقیم گرم شود.]
water bath [ظرفی که ظرف کوچک تری در آن قرار بگیرد و مواد درون آن ظرف بطور غیر مستقیم گرم شود.]
water quench [ظرفی که ظرف کوچک تری در آن قرار بگیرد و مواد درون آن ظرف بطور غیر مستقیم گرم شود.]
Other Matches
dasd Device Storage DirectAccess اسباب حافظه بادستیابی مستقیم دستگاه انباره دستیابی مستقیم
direct admission مراجعه مستقیم به بهداری پذیرش یامراجعه مستقیم بیماران
ptomaine مواد الی قلیایی سمی که دراثر پوسیدگی باکتریها برروی مواد ازتی تشکیل میگردد
basics روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
basic روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
transudate مواد فرانشت شده مواد مترشحه
durable material مواد غیراستهلاکی مواد بادوام زیاد
directed مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
direct exchange تعویض مستقیم مبادله مستقیم قطعات
directs مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
direct مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
dye-stuff ماده رنگی در رنگرزی الیاف [این رنگینه ها یا بصورت سنتی از مواد طبیعی مانند اکثر گیاهان و بعضی حیوانات و یا از مواد شیمیایی تهیه می شوند]
magnaflux نام انحصاری تست غیرمخربی برای مواد مغناطیسی بااستفاده از میدانهای مغناطیسی و مواد فلورسان
cost fraction نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
enzymes مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
enzyme مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
direct command فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
direct fire sights زاویه یا بهای تیر مستقیم دوربینهای تیر مستقیم
elicitation کسب اطلاعات غیر مستقیم بازجویی غیر مستقیم
direct dyes رنگینه های مستقیم [که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.]
slated items مواد سوختی قوال و بسته بندی شده مواد سوختی یک جاو در بسته
direct access storage device اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
desiccant مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
foreign military sales فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
materials مواد
provisions مواد
supplies مواد
material مواد
directed مستقیم
righted مستقیم
levelled مستقیم
right مستقیم
levels مستقیم
straightish مستقیم
firsthand مستقیم
attributive مستقیم
righting مستقیم
first-hand مستقیم
straight line خط مستقیم
unintermediate <adj.> مستقیم
straight line code کد مستقیم
straight line code کد خط مستقیم
level مستقیم
leveled مستقیم
straight line مستقیم
bee line خط مستقیم
directs مستقیم
straighter مستقیم
upstanding مستقیم
on line مستقیم
direct <adj.> مستقیم
beeline خط مستقیم
straight مستقیم
straightest مستقیم
suspended load مواد غوطه ور
joint filling compound مواد درزبندی
intromission مواد الحاقی
backing material مواد محافظ
cohesive material مواد چسبا
glacial drift مواد یخرفته
cohesive materials مواد چسبنده
coherent materials مواد چسبنده
petroleum مواد نفتی
instruction material مواد درسی
bill of material فهرست مواد
substitute material مواد جانشینی
bill of materials فهرست مواد
instructional material مواد اموزشی
raw material مواد خام
supplies officer مسئول مواد
insulating material مواد عایق
inorganic materials مواد غیرالی
joint filler مواد درزبندی
balsamic materials مواد بلسانی
indirect materials مواد غیرمستقیم
printed matter مواد چاپی
medics مواد دارویی
organic materials مواد الی
overburden مواد رویی
raw materials مواد اولیه
raw materials مواد خام
nutrition مواد غذائی
material costs هزینههای مواد
operating supplies مواد کمکی
materials handling جابجایی مواد
materials requisition درخواست مواد
mineral مواد معدنی
miscellaneous provisions مواد متفرقه
muffling material مواد میرایی
narcotic drugs مواد مخدر
natural products مواد طبیعی
materials transfer notes دستورانتقال مواد
fix مواد مخدره
fixes مواد مخدره
off the shelf مواد در دسترس
practice material مواد تمرینی
material control کنترل مواد
producer's goods مواد تولیدی
proteins مواد سفیدهای
protein مواد سفیدهای
magnetic materials مواد مغناطیسی
sealing compound مواد ضد نشت
alluvial deposit مواد رسوبی
material balance موازنه مواد
explosives مواد سوزا
oddments مواد گوناگون
letter press مواد چاپی
jointing material مواد پرکننده
materials management مدیریت مواد
lubricant مواد روغنی
lubricants مواد روغنی
purview مواد اساسی
qualifying clauses مواد اصلاحی
radioactive material مواد رادیواکتیو
stocks مواد ذخیره
acaricide مواد کنه کش
accessory substances مواد فرعی
acetone bodies مواد استونی
active material مواد عامل
maintenance materials مواد تعمیرات
joint sealing material مواد درزبندی
feed stock مواد اولیه
dissolved solids مواد محلول
excess stock مواد اضافی
organic compound مواد آلی
assets مواد لازم
fertile meterial مواد بارخیز
insulating compound مواد عایق
fatigue of material فرسودگی مواد
colorant مواد رنگی
explosive ordnance مواد منفجره
defense articles مواد پدافندی
washing agent مواد شوینده
organic compound مواد شیمیایی
fine aggregate مواد ریز
printed مواد چاپی
print مواد چاپی
fixed material مواد پایدار
composite material مواد مرکب
fission products مواد اتمی
testing of materials ازمایش مواد
cryptomaterial مواد رمز
prints مواد چاپی
sideway غیر مستقیم
direct access دسترسی مستقیم
line storm طوفان مستقیم
direct access دستیابی مستقیم
rectiliner مستقیم الخط
direct address نشانی مستقیم
directness مستقیم بودن
direct process فرایند مستقیم
specific cost هزینه مستقیم
sonna deung koot دست مستقیم
direct relationship ارتباط مستقیم
air line خط مستقیم هوایی
ambagious غیر مستقیم
direct object مفعول مستقیم
direct relationship وابستگی مستقیم
direct reading قرائت مستقیم
direct outlet ابگیر مستقیم
direct processing پردازش مستقیم
direct pressure فشار مستقیم
random access دستیابی مستقیم
direct address آدرس مستقیم
direct file پرونده مستقیم
direct fire اتش مستقیم
direct fire تیر مستقیم
direct labour دستمزد مستقیم
on line help کمک مستقیم
direct lighting روشنایی مستقیم
dressings مستقیم کنی
direct load بارگذاری مستقیم
direct selection انتخاب مستقیم
hotter خط تلفن مستقیم
hottest خط تلفن مستقیم
direct selling فروش مستقیم
aright مستقیم مستقیما
direct support پشتیبانی مستقیم
direct file فایل مستقیم
direct dye رنگینه مستقیم
direct aggression پرخاشگری مستقیم
direct control کنترل مستقیم
direct conversion تبدیل مستقیم
direct cost هزینه مستقیم
proximate cause علت مستقیم
proximate بیفاصله مستقیم
direct support کمک مستقیم
straight position فرم مستقیم
hot خط تلفن مستقیم
intuition درک مستقیم
direct coupling جفتگری مستقیم
positive relation رابطه مستقیم
direct coupling کوپلینگ مستقیم
direct damage ضرر مستقیم
dressing مستقیم کنی
direct taxation مالیات مستقیم
highroad صراط مستقیم
highroads صراط مستقیم
airline خط مستقیم هوایی
direct current جریان مستقیم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com