Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
escrow
موافقت نامه بین دونفرکه بامانت نزدشخص ثالثی سپرده شودوتاحصول شرایط بخصوص بدون اعتبارباشد
Other Matches
escrow
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
pourparley
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparler
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
featureless
بدون سیمایاجنبه بخصوص
written agreement
موافقت نامه پیمان نامه
certificate of deposits
گواهی نامه سپرده
treaty
موافقت نامه
concordat
موافقت نامه
treaties
موافقت نامه
agreements
موافقت نامه
agreement
موافقت نامه
arbitration agreement
موافقت نامه داوری
wage agreement
موافقت نامه دستمزد
geneva convention
موافقت نامه ژنو
bond
تعهد موافقت نامه
trade agreement
موافقت نامه تجاری
demand deposit
سپرده بانکی که بدون چک میتوان برداشت کرد
protocol
مقاوله نامه موافقت مقدماتی
bretton woods agreement
موافقت نامه برتن وودز
protocols
مقاوله نامه موافقت مقدماتی
general agreement on tariff & trade (gat
موافقت نامه عمومی تعرفه وتجارت
ineligibly
بدون داشتن شرایط لازم برای انتخاب
let (something) ride
<idiom>
ادامه دادن بدون عوض شدن شرایط
lares and penates
عزیزترین چیز نزدشخص
unconditional
دستوری که کنترل را از یک بخش برنامه به دیگری منتقل میکند , بدون بستگی داشتن به وقوع شرایط ی .
bearer policy
بیمه نامه بدون نام
open credit
اعتبار بدون ضمانت نامه
depositor
صاحب سپرده سپرده گذار
entrusting
بامانت سپردن
entrust
بامانت سپردن
entrusts
بامانت سپردن
bail
کفالت بامانت سپردن
purchase price variance
سپرده اختلاف قیمت خرید سپرده تضمینی خرید
dynamic condition
شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
synoptic situation
شرایط جوی محلی موجود شرایط جوی اندازه گیری شده منطقهای
res
شی ء بخصوص ماده
specifics
بخصوص خاص
particular
خاص بخصوص
specific
بخصوص خاص
post script
مطلبی که در هنگام تهیه نامه فراموش شده و بعدا درذیل نامه ذکر میگردد
letter of intent
تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
i mentioned one case in p
یک مورد بخصوص را ذکرکردم
mannerism
سبک بخصوص نویسنده
mannerisms
سبک بخصوص نویسنده
cryptoparts
بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه
why did you mention that onep
چه شد که ان یکی را بخصوص ذکر کردید
predating
قبل از موقع بخصوص واقع شدن
mannered
دارای سبک یا رفتار بخصوص تصنعی
to have a closed meeting
نشست محرمانه داشتن
[بخصوص سیاست]
predates
قبل از موقع بخصوص واقع شدن
predated
قبل از موقع بخصوص واقع شدن
wildfowl
مرغ شکار بخصوص مرغهای ابی
predate
قبل از موقع بخصوص واقع شدن
libeled
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeling
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelled
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelling
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libels
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libel
هجو نامه یا توهین نامه افترا
poke
فرمان ذخیره قسمتی ازاطلاعات در یک مکان بخصوص
poking
فرمان ذخیره قسمتی ازاطلاعات در یک مکان بخصوص
typecasts
ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
typecasting
ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
lion
[حکاکی سر شیر در معماری کلاسیک بخصوص در کتیبه ها]
poked
فرمان ذخیره قسمتی ازاطلاعات در یک مکان بخصوص
typecast
ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
pokes
فرمان ذخیره قسمتی ازاطلاعات در یک مکان بخصوص
second best theory
نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
demand price
حداکثر قیمتی که خریداران کل را در بازار بخصوص جذب میکند
Expressionism
[جنبش هنرمندان شمال اروپا بخصوص در آلمان و هلند]
accrual
افزایش تدریجی مقدار یا ارزش چیزی بخصوص پول
object language programming
برنامه نویسی به یک زبان ماشین قابل اجرا در یک کامپیوتر بخصوص
declarative statement
نوع و اندازه یک عنصر یا عدد ثابت یا متغیر بخصوص را میدهد
caught with hand in the cookie jar
<idiom>
مچ کسی را گرفتن
[بخصوص در مورد سوء استفاده از موضع قدرت و مقام]
elite
طبقه ممتازه هرجامعه و بخصوص طبقهای که قدرت حاکمه را در دست دارد
accrued benefit
پولی که شرکت به یکی از کارمندان بدهکار است بخصوص بابت بازنشستگی
affidavits
شهادت نامه قسم نامه
certificates
رضایت نامه شهادت نامه
certificate
رضایت نامه شهادت نامه
credential
گواهی نامه اعتبار نامه
guarantees
سپرده
guarantee
سپرده
guaranteed
سپرده
deposit
: سپرده
deposits
سپرده
deposits
: سپرده
deposit
سپرده
fiduciary
سپرده
trust fund
سپرده
depositary
سپرده
recognizance
سپرده التزامی
guarantee
وثیقه سپرده
bank deposit
سپرده بانکی
money on d.
پول سپرده
demand deposit
سپرده جاری
guarantee fund
سپرده تضمینی
demand deposit
سپرده دیداری
appropriation refund
بازپرداخت سپرده
certificate of deposit
گواهی سپرده
quasi deposit
شبه سپرده
money on deposit
پول سپرده
guaranteed
وثیقه سپرده
fixed term deposit
سپرده ثابت
deposit accounts
حساب سپرده
fiduciary
امانتی سپرده
trust fund
سپرده امانی
trust fund
وجوه سپرده
idle deposit
سپرده راکد
idle deposit
سپرده بلااستفاده
depositery
نگهدارنده سپرده
deposit account
حساب سپرده
deposit ratio
نسبت سپرده
appropriation title
عنوان سپرده
guarantees
وثیقه سپرده
legal deposit
سپرده قانونی
foreign deposit
سپرده خارجی
particular lien
حق حبس مخصوص حق حبسی است برای فروشنده یا سازنده کالای بخصوص نسبت به ان کالا
without any reservation
بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally
بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
appropriation reimbur sement
تامین سپرده یاوثیقه
appropriation receipt
رسید سپرده قانونی
certificate of deposit
گواهی پول سپرده
banking deposit account
حساب سپرده بانکی
depositary for a fund
سپرده برای یک صندوق
open allotment
حساب سپرده باز
depositery
محل نگهداری سپرده
deposit slip
اعلامیه پرداخت سپرده
unformed
بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
to a. letter
روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
deposit multiplier
ضریب بهم فزاینده سپرده
Money entrusted to my care .
پولی که با مانت نزد من سپرده شد
loan on deposit
اعطای وام به وثیقه سپرده
flat
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest
بدون اهمیت
[بدون جلب توجه]
independently
آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
army deposit fund
سپرده پولی پرسنل نیروی زمینی
testacy
دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه
Taoism
روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
Historicism
[معماری متاثر از زمان گذشته بخصوص معماری احیای مذهبی]
pass book
برای صاحب سپرده نگاه میدارد دفترنسیه دکاندار
nursling or nurse
کودکی به دست دایه یا پرستار سپرده شده است
parataxis
مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
inspectorates
رسد بانی بخشی که بدست رسدبانی سپرده شده باشد
inspectorate
رسد بانی بخشی که بدست رسدبانی سپرده شده باشد
lynch law
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
offhand
بدون مقدمه بدون تهیه
achylous
بدون کیلوس بدون قیلوس
unbranched
بدون انشعاب بدون شعبه
unstressed
بدون اضطراب بدون کشش
acquiescence
موافقت
accorded
موافقت
accommodating
موافقت
settle for
<idiom>
موافقت با
concurrence
موافقت
accords
موافقت
approbation
موافقت
agreeableness
موافقت
consented
موافقت
consent
موافقت
assentation
موافقت
agreements
موافقت
agreeability
موافقت
consenting
موافقت
sympathies
موافقت
sympathy
موافقت
unions
موافقت
consents
موافقت
accompt
موافقت
union
موافقت
agreement
موافقت
accord
موافقت
understandings
موافقت
consentaneity
موافقت
congeniality
موافقت
congruity
موافقت
approval
موافقت
understanding
موافقت
entente
موافقت
keeping
موافقت
accordance
موافقت
adhesion
موافقت
ententes
موافقت
ententes cordiales
موافقت
term
شرایط
conditions
شرایط
terming
شرایط
terms
شرایط
termed
شرایط
the conditions
شرایط ان
approves
موافقت کردن
quota agreement
موافقت سهمیه
approve
موافقت کردن
homologate
موافقت کردن
grant
موافقت کردن
grants
موافقت کردن
granted
موافقت کردن
jibing
موافقت کردن
propitiousness
موافقت مساعدت
jibes
موافقت کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com