Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
standard motor
موتور معمولی
Other Matches
motoring
گرداندن موتور اصلی توسط استارتر بمنظوری جزاستارت موتور
engine
موتور بنزینی موتور احتراق داخلی
external combustion engine
موتور احتراق خارجی موتور برونسوز
variable geometry engine
موتور مکنده هوای مافوق صوت که بمنظور افزایش راندمان نه تنها شکل ومساحت دهانه ورودی ونازل خروجی بلکه مسیرجریان داخل موتور نیز تغییرکند
engine mounting
نصب موتور قرارگاه موتور
firing order
ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
slip ring induction motor
موتور القائی اسلیپ رینگ موتور اندوکسیونی اسلیپ رینگ موتور رتور اسلیپ رینگ
flat twin engine
موتور بوکسر دو سیلندر موتور سیلندر متقابل با دوسیلندر
double squirrel cage motor
موتور قفس سنجابی دوبل موتور با شیار دوبل
single phase induction motor
موتور القائی یک فازه موتور اندوکسیونی یک فازه
light water
اب معمولی
copybook
معمولی
standards
معمولی
longhand
خط معمولی
ordinary
معمولی
conventional
معمولی
standard
معمولی
routine
معمولی
routinely
معمولی
open cheque
چک معمولی
ferial
معمولی
faceless
معمولی
routines
معمولی
wonted
معمولی
run-of-the-mill
<idiom>
معمولی
usu
معمولی
received
معمولی
normal
معمولی
everyday
معمولی مبتذل
white mulatto
توت معمولی
standard
طبیعی یا معمولی
normal
عادی معمولی
nonstandard
غیر معمولی
normal good
کالای معمولی
normal interval
فاصله معمولی صف
charge hand
کارگر معمولی
hepatica
غافث معمولی
normal permeability
نفوذپذیری معمولی
onery
عادی معمولی
common link
حلقه معمولی
standards
طبیعی یا معمولی
ordinal type
نوع معمولی
ethyl alcohol
الکل معمولی
ethanol
الکل معمولی
standard gauge
اندازه معمولی
standard brick
اجر معمولی
standard bar
میله معمولی
piper nigrum
فلفل معمولی
single precision
با دقت معمولی
civil time
ساعت معمولی
common whipping
بست معمولی
plain concrete
بتن معمولی
rudas
پست معمولی
procedure message
پیام معمولی
rock brake
بسفایج معمولی
standard trench
سنگر معمولی
ap seogi
ایستادن معمولی
workaday
معمولی عادی
ordinary clay
خاک رس معمولی
unselected clay
خاک رس معمولی
ordinary share
سهام معمولی
general cargo
کالای معمولی
ornary
عادی معمولی
wrought iron
اهن معمولی
ambient
پس زمینه معمولی
commonplace
معمولی مبتذل
banal
مبتذل معمولی
ornery
عادی معمولی
the a merchant
سوداگر معمولی
street virus
ویروس معمولی
ranko
سرباز معمولی
man in the street
فرد معمولی
general
کلی معمولی
general
معمولی و نه مخصوص
generals
کلی معمولی
generals
معمولی و نه مخصوص
irregular
غیر معمولی
mean
پست معمولی
meaner
پست معمولی
meanest
پست معمولی
complementing
تعارفات معمولی
American bond
آجرچینی معمولی
complement
تعارفات معمولی
complemented
تعارفات معمولی
mulberries
توت معمولی
medium lampholder
سرپیچ معمولی
commoners
معمولی متعارفی
complements
تعارفات معمولی
undresses
جامه معمولی
mulberry
توت معمولی
typical
<adj.>
بافت معمولی
mass concrete
بتن معمولی
commonest
معمولی متعارفی
undress
جامه معمولی
common
معمولی متعارفی
undressing
جامه معمولی
light hydrogen
هیدروژن سبک یا معمولی
route
راه جریان معمولی
routes
راه جریان معمولی
bracket
حالت معمولی کروشه
chamomile
بابونه معمولی یامعطر
standard size whole brick
اجر فشاری معمولی
stake driver
بوتیمار معمولی امریکایی
normal magnetization curve
خم مغناطیس پذیری معمولی
stand
سطح معمولی اب دریا
undersized
کوچکتر ازاندازه معمولی
fencing measure
فاصله معمولی دو شمشیرباز
well-worn
پیش پا افتاده معمولی
normal sulphation of battery
سولفاتی شدن معمولی
admedium lampholder
سرپیچ بزرگتر از معمولی
well worn
پیش پا افتاده معمولی
head cold
سرماخوردگی معمولی زکام
week day
روز معمولی هفته
combination grasp
گرفتن معمولی و برعکس
in normal situations on public roads
در ترافیک معمولی خیابان
outre
خارج از حدود معمولی
standard rain gage
باران سنج معمولی
standard lamp holder
سرپیچ معمولی لامپ
walk
گام معمولی اسب
ordinary grasp
گرفتن میله معمولی
milkwort
پلی گالای معمولی
walked
گام معمولی اسب
martlet
پرستوی معمولی اروپایی
conventional
جنگ افزارهای معمولی
walks
گام معمولی اسب
common stock
سهام معمولی شرکت
conventional forces
نیروهای رزمی معمولی
conventional milling machine
دستگاه فرز معمولی
l antenna
انتن معمولی رادیو
meadow mushroom
قارچ خوراکی معمولی
regular weave
[plain]
بافت معمولی و ساده
normal charge
خرج معمولی توپ
joiner door
درب معمولی ناو
inverted l antenna
انتن معمولی رادیو
ordinary least square method
روش حداقل مربعات معمولی
It was the usual scene.
صحنه
[موقعیت]
معمولی بود.
guttersnipe
نوک دراز یا پاشله معمولی
conventional take off and landing
هواپیمایی با نشست وبرخاست معمولی
ordinary differential equation
[ODE]
معادله دیفرانسیل معمولی
[ریاضی]
deffered maintenance
تعمیر ونگهداری غیر معمولی
normalising
بصورت عادی و معمولی دراوردن
normalised
بصورت عادی و معمولی دراوردن
horseweed
خزه معمولی امریکای شمالی
ordinary
پیام معمولی از نظر ارجحیت
fair wear and tear
خسارت در حد معمولی فرسودگی در حد معمول
normalizes
بصورت عادی و معمولی دراوردن
normalises
بصورت عادی و معمولی دراوردن
normalize
بصورت عادی و معمولی دراوردن
air hardening
سخت گردانی زمانی در دمای معمولی
standard egg section
مقطع تخم مرغی شکل معمولی
snail mail
اصط لاح عامیه به پست معمولی
it is of a normal size
دارای اندازه عادی یا معمولی است
entremets
غذای لذید اضافه بر برنامه معمولی
service ceiling
سقف پرواز معمولی یا جنگی هواپیما
I'd like a shampoo for normal hair.
من یک شامپو برای موهای معمولی میخواهم.
preparing
تغییردادن وضع اتومبیل معمولی برای مسابقه
prepares
تغییردادن وضع اتومبیل معمولی برای مسابقه
prepare
تغییردادن وضع اتومبیل معمولی برای مسابقه
Can't you just say hello like a normal person?
نمیتونی مثل یک آدم معمولی سلام بدی؟
half
حرکت یا نمایش گرافیکی با نیمی از شدت معمولی
shock waves
موج ضربتی انفجار گلوله معمولی یا بمب اتمی
names
کلمه معمولی برای بیان آدرس در زبان ماشین
name
کلمه معمولی برای بیان آدرس در زبان ماشین
shock wave
موج ضربتی انفجار گلوله معمولی یا بمب اتمی
mufti
جامه معمولی برتن کسی که حق داردجامه رسمی بپوشد
zero stage
طبقه معمولی اضافی که به جلوی کمپرسورخطی اضافه میشود
advertorial
تبلیغ در مجله یا روزنامه که به شکل مقاله معمولی به نظر می رسد
kilderkin
چلیک یابشکه کوچکی معادل نصف یاربع بشکه معمولی
man down
بازی با یک نفر کمتر از عده معمولی بعلت اخراج یک بازیگر
gyroplane
نوعی هواپیما که حد فاصل میان هلیکوپتر و طیارههای معمولی است
office
استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
fosse commune
[قبر معمولی در گورستان که هر هفت سال یا بیشتر استفاده می شود.]
offices
استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
superspeedway
مسیر مسابقه معمولی 2 در5/2 مایل با کنارههای باشیب تند
quads
چهار بیت داده ذخیره شده در محل معمولی یکی
quad
چهار بیت داده ذخیره شده در محل معمولی یکی
sub woofer
هرتز , که در دستگاههای معمولی برای افزایش کیفیت صدا استفاده میشود
VBScript
مجموعه دستورات برنامه نویسی که در یکک صفحه وب معمولی فاهر می شوند,
alleyways
حاشیه اضافی زمین تنیس دربازی دوبل مسیر معمولی گوی بولینگ
hold
گرفتن غیرمجاز حریف ضربه به گوی اصلی بیلیاردکه مسیر معمولی را طی نکند
dial up line
خط تلفن معمولی که میتواندبه عنوان دست دستگاه فرستنده در مخابرات استفاده شود
lumen
واحد تشعشع برابر مقدارنوری که از یک شمع معمولی بین المللی ساطع میگردد
alley
حاشیه اضافی زمین تنیس دربازی دوبل مسیر معمولی گوی بولینگ
alleys
حاشیه اضافی زمین تنیس دربازی دوبل مسیر معمولی گوی بولینگ
holds
گرفتن غیرمجاز حریف ضربه به گوی اصلی بیلیاردکه مسیر معمولی را طی نکند
squawks
در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
squawk
در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
squawked
در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
power head
سر موتور
motors
موتور
motor-
موتور
motor
موتور
machinery
موتور
jet engines
موتور جت
motored
موتور
engine
موتور
double row
موتور
jet engine
موتور جت
engine mount
پایه موتور
engine block
بلوک موتور
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com