Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (16 milliseconds)
English
Persian
alignment
میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
alignments
میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
Other Matches
cards
سوراخی که در موازات بلندترین لبه کارت قرار دارد
card
سوراخی که در موازات بلندترین لبه کارت قرار دارد
end
حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
ended
حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
ends
حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
triptych
عکسی که در سه قاب تهیه کرده پهلوی یکدیگر قرار دهند
movable dam
سدی که قابل انتقال بوده و مغمولا درمسیر سیل قرار می دهند
device
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
devices
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
accent mark
علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
posturing
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posture
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postured
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postures
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
house
قرار دادن یک وسیله در یک محفظه
houses
قرار دادن یک وسیله در یک محفظه
housed
قرار دادن یک وسیله در یک محفظه
surface mount technology
روش ساخت تختههای مدار که قط عات الکترونیکی مستقیماگ روی سطح تخته قرار دارند به جای اینکه در سوراخها قرار بگیرد و در آن محل جا شوند
writ of error
قرار یا حکم دادگاه که متضمن تصحیح اشتباه موجود در حکم یا قرار قبلی است
shuttle
ماکو
[وسیله ای که نخ پود در آن قرار گرفته و بین نخ های تار عبور داده می شود.]
extensions
کابلی که به وسیله اجازه قرار گرفتن در همان محل رامیدهد که وصل شده است
extension
کابلی که به وسیله اجازه قرار گرفتن در همان محل رامیدهد که وصل شده است
terminator
ثباتی که در آخرین وسیله SCSI قرار می گیرد در یک زنجیره و باعث ایجاد جریان اکتریکی میشود
classify
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifying
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifies
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
storage
وسیله ذخیره سازی که خارج از سیستم کامپیوتر اصلی قرار دارد ولی توسط CPU قابل دستیابی است
integrated circuit
مداری که همه قط عات فعال و غیرفعال آن روی یک نیمه هادی کوچک قرار دارند به وسیله روشهای حکاکی و شیمیایی
port
وسیلهای که بین پورت ورودی /خروجی و چندین وسیله جانبی قرار دارد. و به کامپیوتر امکان دستیابی به تمام آنها را میدهد
countershaft
محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
wand
دستگاه کد میلهای خوان یا وسیله نوری که دردست قرار می گیرد با کدهای میلهای محصولات مغازه را بخواند
wands
دستگاه کد میلهای خوان یا وسیله نوری که دردست قرار می گیرد با کدهای میلهای محصولات مغازه را بخواند
card
کارت پلاستیکی نازک با وسیله حافظه و ریز پردازنده که در آن قرار گرفته است که برای انتقال الکترونیکی یا مشخص کردن کاربر انجام میشود
cards
کارت پلاستیکی نازک با وسیله حافظه و ریز پردازنده که در آن قرار گرفته است که برای انتقال الکترونیکی یا مشخص کردن کاربر انجام میشود
piezoelectric
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
reed
شانه
[وسیله ای که جهت کوبیدن و محکم کردن نخ پود در چله استفاده می شود و بیشتر در دارهای مکانیکی مورد استفاده قرار می گیرد. اندازه اینگونه شانه به پهنای عرض بافت است.]
without recourse
عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
moonish
بی قرار
arrangment
قرار
at
از قرار
black smiths, top swage
قرار
arrangements
قرار
arrangement
قرار
swage
قرار
rates
قرار
rate
قرار
variable
بی قرار
stipulation
قرار
accommodations
قرار
concord
قرار
accords
قرار
equanimity
قرار
accorded
قرار
accommodation
قرار
writ
قرار
accord
قرار
at the rate of
از قرار
restless
بی قرار
writs
قرار
dictum
قرار
variables
بی قرار
decision
قرار
decisions
قرار
dictums
قرار
putting
قرار دادن
reportedly
به قرار مسموع
row
قرار دادن
pousto
قرار گاه
rows
قرار دادن
rowed
قرار دادن
pre arrangement
قرار قبلی
writ
قرار دادگاه
underexpose
قرار دادن
writs
قرار دادگاه
inquiet
بی قرار دل واپس
encampments
قرار گاه
encampment
قرار گاه
fidget
بی قرار بودن
marginal utility school
قرار داد
stymied
قرار گرفتن
put
قرار دادن
fidgeted
بی قرار بودن
puts
قرار دادن
positioner
قرار دهنده
reposing upon
قرار گرفته بر
posit
قرار دادن
individuate
تک قرار دادن
to this effect
ازاین قرار
pack
قرار دادن
packs
قرار دادن
trysts
قرار ملاقات
parks
قرار دادن
arrest warrants
قرار توقیف
stymie
قرار گرفتن
arrest warrant
قرار توقیف
seemingly
از قرار معلوم
make
قرار دادن
resolved that ......
قرار بر این شد که
agreed
قرار شده
pre arrengement
قرار قبلی
park
قرار دادن
writ of error
قرار تصحیحی
interlocutory decree
قرار اعدادی
writ of attachment
قرار توقیف
parked
قرار دادن
tryst
قرار ملاقات
fidgeting
بی قرار بودن
stymieing
قرار گرفتن
appointment
قرار ملاقات
appointed day
قرار ملاقات
resolutions
قرار رای
resolution
قرار رای
permanent mold
قرار می گیرند
stand
قرار گرفتن
superpose
قرار دادن
stipulation
قرار داد
subcontracted
قرار دادفرعی
it fell to my lot to go
قرار شد من بروم
date
[appointment]
قرار ملاقات
stymies
قرار گرفتن
placement
قرار دادن
placements
قرار دادن
baffing wind
بادبی قرار
set
قرار دادن
sets
قرار دادن
fixity
قرار پایداری
setting up
قرار دادن
locate
قرار دادن
makes
قرار دادن
located
قرار دادن
locates
قرار دادن
subcontract
قرار دادفرعی
locating
قرار دادن
new deal
قرار جدید
lodges
قرار دادن
lodged
قرار دادن
evidently
از قرار معلوم
settles
قرار دادن
accordingly
از همان قرار
decrees
قرار دادگاه
settle
قرار دادن
agreement
قرار قبول
agreements
قرار قبول
dating
قرار عشقی
lay
قرار دادن
subcontracts
قرار دادفرعی
lays
قرار دادن
relative location
قرار دادن
lies
قرار گرفتن
lied
قرار گرفتن
lie
قرار گرفتن
presumedly
از قرار معلوم
broken weather
هوای بی قرار
Presumably … indications are … Evidently … by the look of it …
از قرار معلوم ...
destinations
را قرار می دهید
destination
را قرار می دهید
lodge
قرار دادن
decree
قرار دادگاه
negotiatory
قرار دادی
decreed
قرار دادگاه
decreeing
قرار دادگاه
setters
قرار دهنده
fidgets
بی قرار بودن
setter
قرار دهنده
bit mapped screen
RA قرار گیرد
stand (someone) up
<idiom>
به سر قرار نرفتن
arrangement
قول و قرار
arrangements
قول و قرار
thus
از این قرار
subcontracting
قرار دادفرعی
connector
وسیله فیزیکی با چندین اتصال فلزی که به وسایل اجازه اتصال به سادگی می دهند
man
قرار دادن سرنشین
utilizing
در دسترس قرار دادن
put in
قرار دادن چیزی در
ranges
در طبقه قرار دادن
grade
در پایهای قرار گرفتن
grades
در پایهای قرار گرفتن
in a spot
<idiom>
درمشکل قرار داشتن
subjects
در معرض قرار دادن
subjecting
در معرض قرار دادن
implementation of the decisions
اجرای قرار
[رای]
utilizing
مورداستفاده قرار دادن
utilizes
در دسترس قرار دادن
utilises
در دسترس قرار دادن
utilising
مورداستفاده قرار دادن
pews
درنیمکت قرار گرفتن
pew
درنیمکت قرار گرفتن
utilising
در دسترس قرار دادن
he is to stay
قرار است بماند
impact
زیرفشار قرار دادن
impacts
زیرفشار قرار دادن
utilize
مورداستفاده قرار دادن
utilize
در دسترس قرار دادن
nidicolous
در اشیانه قرار گرفته
utilizes
مورداستفاده قرار دادن
surmount
بالا قرار گرفتن
surmounted
بالا قرار گرفتن
surmounting
بالا قرار گرفتن
appointed
<adj.>
<past-p.>
قرار داده شده
To keep an appointment .
سر قرار حاضر شدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com