Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
rising mine
مینی که میتواند به سطح اب بیاید
Other Matches
mining effect
اثر مینی شکل ترکش مینی شکل
adders
مدار جمع دودویی که میتواند مجموع در ورودی را حساب کند و نیز میتواند ورودی یا خروجی به صورت وام شده را بپذیرد
adder
مدار جمع دودویی که میتواند مجموع در ورودی را حساب کند و نیز میتواند ورودی یا خروجی به صورت وام شده را بپذیرد
mini-skirt
مینی ژوب
minicomputer
مینی کامپیوتر
bus
مینی بوس
minibuses
مینی بوس
omnibuses
مینی بوس
bused
مینی بوس
busing
مینی بوس
mini floppy
مینی فلاپی
bussed
مینی بوس
busses
مینی بوس
buses
مینی بوس
motorbus
مینی بوس
bussing
مینی بوس
mini-skirts
مینی ژوب
omnibus
مینی بوس
omnibus headlamp
نورافکن مینی بوس
omni chassis
شاسی مینی بوس
motor coach
مینی بوس سفری
vax
سیستمهای بزرگ مینی کامپیوتری
ruptures
عمل شکافت مینی شکل
rupturing
عمل شکافت مینی شکل
data general corporation
سازنده سیستمهای مینی کامپیوتر
rupture
عمل شکافت مینی شکل
he may come late
شایددیر بیاید
mini
کوتاه شده مینی کامپیوتر کوچک
bottom mine
مینی که در کف دریا مستقر میشودمین کفهای
Dec
یک سازنده بزرگ سیستمهای مینی کامپیوتر
digital equipment corporation
سازنده انواع سیستمهای مینی کامپیوتر
pay a way the sheet
کاغذ را بدهید بیاید
He asked permission to come in.
اجازه خواست بیاید تو
He was not supposed to come today .
قرارنبود امروز بیاید
flip-flopped
قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flops
قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flop
قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flopping
قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
drown one's sorrows
<idiom>
مس میکند که بی خبری سراغش بیاید
We are waiting for the rain to stop .
معطل بارانم که بند بیاید
He is bound to come.
احتمال زیادی دارد که بیاید
It is pointless for her to come here .
موضوع ندارد اینجا بیاید
It all depends on how things develop.
بستگی دارد چه پیش بیاید
as memory serves
هر وقت بیاد انسان بیاید
he may come late
ممکن است دیر بیاید
i sat down to recover
نشستم زمین که حالم جا بیاید
Wait up!
صبر بکن!
[تا کسی بیاید یا برسد]
to be long in coming
خیلی طولش میدهد تا بیاید
[برسد]
to be a long time in the coming
خیلی طولش میدهد تا بیاید
[برسد]
Now, of all times!
از همه وقتها حالا
[باید پیش بیاید]
!
in one's element
<idiom>
شرایطی که به شکل طبیعی به سمت شخص بیاید
to refresh
[jog]
your memory
خاطره خود را تازه کردن
[ که دوباره یادشان بیاید]
Supposing it rains , what shall you do ?
فرض کنیم باران بیاید آنوقت شما چه می کنید ؟
lich gate
سرپوشیده گورستان کلیساکه مرده رادران می گذاشتندتاکشیش بیاید
Is that enough to be a problem?
آیا این کافی است یک مشکل بحساب بیاید؟
still fishing
ماهیگیری با روش ثابت نگهداشتن نخ و قلاب تا ماهی بسراغ ان بیاید
This must not happen in future at any cost.
در آینده این موضوع به هیچ شرطی نباید پیش بیاید.
to sugar-coat the pill
[American E]
<idiom>
چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید
[اصطلاح مجازی]
to sugar the pill
<idiom>
چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید
[اصطلاح مجازی]
to sweeten the pill
<idiom>
چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید
[اصطلاح مجازی]
moored mine
مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
This compares to the Mini models, which cost only 200 EUR.
این قابل مقایسه است با مدل های مینی که قیمتشان فقط ۲۰۰ اویرو است.
First come first served.
هرکس اول (زودتر ) بیاید زودتر کارش انجام می شود
He is expected to arrive in acople of days.
فردا پ؟ فردا قرار است بیاید
literate
که میتواند بخواند
non volatile
ما میتواند اطلاعات را برگرداند.
application years
مدتی که یک دستگاه میتواند کارکند
NVRAM
ما میتواند اطلاعات را نگه دارد
detectors
وسیلهای که میتواند تشخیص دهد
detector
وسیلهای که میتواند تشخیص دهد
dynamically
مراجعه به دادهای که میتواند تغییر کند
adder
وسیلهای که میتواند جمع و تفریق کند
double
دیسکی که میتواند اطلاعات را در هر دو سو ذخیره کند
hydro airplane
هواپیمایی که میتواند روی اب فرود اید
chip
وسیلهای که میتواند صدا تولید کند
doubled up
دیسکی که میتواند اطلاعات را در هر دو سو ذخیره کند
doubled
دیسکی که میتواند اطلاعات را در هر دو سو ذخیره کند
chips
وسیلهای که میتواند صدا تولید کند
dynamic
مراجعه به دادهای که میتواند تغییر کند
adders
وسیلهای که میتواند جمع و تفریق کند
answer/originate
که میتواند داده دریافت یا ارسال کند
stating
وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
states
وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
source
کامپیوتری که میتواند منبع را کامپایل کند
fielded
تعداد حروف که در یک فیلد میتواند باشد
stated
وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
state-
وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
state
وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
fields
تعداد حروف که در یک فیلد میتواند باشد
world is one's oyster
<idiom>
هرکس هرچیزی را میتواند بدست بیاورد
machined
کامپیوتری که میتواند کد اصلی با کامپایل کند
machine
کامپیوتری که میتواند کد اصلی با کامپایل کند
field
تعداد حروف که در یک فیلد میتواند باشد
machines
کامپیوتری که میتواند کد اصلی با کامپایل کند
counter check
چکی که فقط کشنده چک میتواند ان را از بانک بگیرد
scope
محدوده مقادیر که یک متغیر میتواند شامل شود
smarted
ترمینال شبکه که میتواند اطلاعات را پردازش کند
smarter
ترمینال شبکه که میتواند اطلاعات را پردازش کند
an economist of time
کسی که میتواند در وقت صرفه جویی کند
alternatives
چیزی که میتواند جای چیز دیگر را بگیرد
smarting
ترمینال شبکه که میتواند اطلاعات را پردازش کند
burn through range
مسافتی که رادار در ان میتواند هدفها را کشف کند
smartest
ترمینال شبکه که میتواند اطلاعات را پردازش کند
smart
ترمینال شبکه که میتواند اطلاعات را پردازش کند
smarts
ترمینال شبکه که میتواند اطلاعات را پردازش کند
alternative
چیزی که میتواند جای چیز دیگر را بگیرد
bi fuel
موتور حرارتی که میتواند بادو نوع سوخت
originate answer
مدمی که میتواند هم پیامهارا تولید کرده و هم به انهاجواب دهد
failure
متوسط زمان که یک وسیله بین دو قط عی میتواند کار کند
microscopist
کسیکه میتواند با ریز بین ازمایش هایی بکند
failures
متوسط زمان که یک وسیله بین دو قط عی میتواند کار کند
bucket
فضایی در حافظه که داده میتواند نادیده گرفته شود
buckets
فضایی در حافظه که داده میتواند نادیده گرفته شود
pickup field
زمین باز بدون مانعی که هواپیما میتواند در ان فروداید
wryneck
یکجور دارکوب که میتواند سرخود را دور شانه بگرداند
bounds
محدودیت یا فضایی که کسی میتواند عمل انجام دهد
capacitor
عنصر الکترونیکی که میتواند بار الکتریکی ذخیره کند
bi directional
داده یا خط کنترلی که میتواند سیگنال ها را در دو جهت ارسال کند
CB
رادیوی موج کوتاه که میتواند این امواج را بگیرد
optical
وسیلهای که میتواند نشانه ها یا خط وط به فرم خاص را تشخیص میدهد.
asr
وسیله یا ترمینالی که میتواند اطلاعات را ارسال و دریافت کند
real income
مقدار کالا وجنسی که خریدار با درامدمحدودش میتواند بخرد
T link
که میتواند داده تا چند مگابیت در ثانیه منتقل کند
astrodome
گنبد شیشهای که خلبان میتواند از وراء ان اسمان رامشاهده کند
unprotected
بخشی از صفحه نمایش کامپیوتر که کاربر میتواند تغییر دهد
lander
فضاپیمایی که میتواند به ارامی روی سطح سیاره موردنظر بنشیند
fanned
بیشترین تعداد ورودی ها که یک مدار یا قطعه میتواند با آن کار کند
fans
بیشترین تعداد ورودی ها که یک مدار یا قطعه میتواند با آن کار کند
fanning
بیشترین تعداد ورودی ها که یک مدار یا قطعه میتواند با آن کار کند
also eligible
اسبی که درصورت حذف یک اسب دیگر میتواند جای انرابگیرد
writes
وسیله ارسالی که میتواند داده را روی رسانه مغناطیسی بنویسد
expansion
اتصالی درون کامپیوتر که کارت میتواند وارد نصب شود
fan
بیشترین تعداد ورودی ها که یک مدار یا قطعه میتواند با آن کار کند
write
وسیله ارسالی که میتواند داده را روی رسانه مغناطیسی بنویسد
meniscus
سطح منحنی بالای ستونی ازمایع که میتواند محدب یامقعر باشد
printed
تعداد حروف که یک قطعه میتواند پیش از نیاز به جایگزینی چاپ کند
integer basic
نوعی زبان BASIC که میتواند تمام اعداد را موردپردازش قرار دهد
aggregates
بیشترین سرعتی که داده روی کانال مشخص میتواند ارسال شود
aggregate
بیشترین سرعتی که داده روی کانال مشخص میتواند ارسال شود
colour
کوچکترین ناحیه در صفحه CRT که میتواند اطلاعات رنگی را نمایش دهد
dynamically
ساختار سیستم مدیریت داده که میتواند تغییر کند یا تط بیق یابد
eighty column screen
صفحه تصویری که میتواند هشت حرف را به صورت افق نمایش دهد
fusible link
اتصال کوچک در یک PLA که میتواند وسیله را موقتا به برنامه وصل کند
debt limit
حداکثر مبلغی که یک واحددولتی میتواند مدیون گردد وبیش از ان مجاز نیست
CD quality
چیزی که میتواند کیفیت ضبط مشابه با دیسک فشرده داشته باشد
alphanumeric
عملوندی که میتواند شامل حروف الفبا- عددی مانند رشته ها باشد
industrial union
اتحادیهای که هر نوع کارگر بدون توجه به کارش میتواند در ان عضو باشد
dynamic
ساختار سیستم مدیریت داده که میتواند تغییر کند یا تط بیق یابد
productive
مدت زمانی که یک کامپیوتر میتواند کارهای بدون خطا را انجام دهد
powering
منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
building block
واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
building blocks
واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
usenet
که هرکاربر میتواند پیامی بیفزاید یا به پیام دیگری چیزی اضافه کند
analysis
بررسی یک فرآیند یا سیستم برای اینکه آیا میتواند کاراتر باشد
powered
منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
power
منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
prints
تعداد حروف که یک قطعه میتواند پیش از نیاز به جایگزینی چاپ کند
print
تعداد حروف که یک قطعه میتواند پیش از نیاز به جایگزینی چاپ کند
powers
منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
YMODEM
بایت بلاک استفاده میکند و میتواند چندین فایل ارسال کند
perfectionist
کسیکه معتقر است که انسان میتواند در اخلاق یا دیانت بحدکمال برسد
colours
کوچکترین ناحیه در صفحه CRT که میتواند اطلاعات رنگی را نمایش دهد
variable delivery pump
پمپ سیالی که برونده ان میتواند مستقل از سرعت چرخش تغییر کند
parametric
وسیلهای که میتواند سط وح فرکانس خاص را پیشبرد یا کاهش دهدار یک سیگنال صوتی
ate
که میتواند یک مدار پیچیده یا PCB را در مورد خطاها یا اشتباهها بررسی کند
perfectionists
کسیکه معتقر است که انسان میتواند در اخلاق یا دیانت بحدکمال برسد
duty rated
بیشترین تعداد عملیات که یک وسیله در یک زمان با مشخصات معلوم میتواند انجام دهد
regional breakpoint
نقط ه توقف که در هر جایی از برنامه میتواند قرار بگیرد تا رفع اشکال شود
scalable font
روش شرح نوشتار طوری که میتواند حروف با اندازههای مختلف ایجاد کند
reentrant
روالی که میتواند توسط چندین برنامه مستقل بطورهمزمان بکار برده شوددرون رو
graphic
تعداد پیکس هایی که کامپیوتر روی صفحه نمایش میتواند نشان دهد
addressing
بزرگترین محلی که یک برنامه مشخص یا CPU میتواند مستقیما به آن دستیابی داشته باشد
fixes
فضایی در رکورد ذخیره شده که یک حجم خاص داده میتواند داشته باشد
capacitor
وسیلهای با فرفیت خیلی بالا و کوچک که میتواند برای قط عات RAM فرار
fix
فضایی در رکورد ذخیره شده که یک حجم خاص داده میتواند داشته باشد
vab
یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواند یک سیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند
child
یک رکورد داده که تنها با توجه به محتوی رکوردهای موجوددیگر میتواند ایجاد شود
logic seeking
چاپگری که میتواند اطلاع مورد نیاز را با کمترین جابجایی نوک تامین میکند
open
تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
opens
تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
floating
UPC ویژه که میتواند روی اعداد اعشاری به سرعت عملیات انجام دهد
double
درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد
multimedia
کامپیوتری که میتواند برنامههای چند رسانهای را اجرا کند. به همراه کارت صدا
doubled
درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد
doubled up
درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد
enclosing
گرافیکی که از همه طرف بسته است و میتواند توسط رنگ یا الگویی پر شود
encloses
گرافیکی که از همه طرف بسته است و میتواند توسط رنگ یا الگویی پر شود
enclose
گرافیکی که از همه طرف بسته است و میتواند توسط رنگ یا الگویی پر شود
inductance
اندازه گیری حجم انرژی وسیله که در میدان مغناطیسی میتواند ذخیره کند
opened
تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
frees
پایگاه دادهای که هر نوع داده را میتواند ذخیره کند و ساختار رکورد ثابت ندارد
freed
پایگاه دادهای که هر نوع داده را میتواند ذخیره کند و ساختار رکورد ثابت ندارد
portable
کامپیوتر فشرده و مستقل که میتواند توسط بسته باری یا منبع تغذیه اجرا شود
VHD
نوعی دیسک ویدیویی با گنجایش بالا که میتواند حجم زیادی داده را ذخیره کند
interval timer
شیوهای که بوسیله ان زمان سپری شده میتواند توسط یک سیستم کامپیوتری بررسی شود
library
1-تعداد توابع نرم افزاری خاص . که کاربر میتواند در برنامه خود وارد کند
string
متغیر در زبان کامپیوتری که میتواند شامل حروف الفبا- عددی و نیز اعداد باشد
freeing
پایگاه دادهای که هر نوع داده را میتواند ذخیره کند و ساختار رکورد ثابت ندارد
free
پایگاه دادهای که هر نوع داده را میتواند ذخیره کند و ساختار رکورد ثابت ندارد
privilege
وضعیت کاربرد در رابط ه با نوع برنامه که اجرا میکند ومنابعی که میتواند استفاده کند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com