Total search result: 302 (14 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
well meaning |
ناشی از قصد خوب |
well-meaning |
ناشی از قصد خوب |
|
|
Search result with all words |
|
well-intentioned |
ناشی از نیت خوب |
induce |
خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی |
induce |
اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور |
induced |
خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی |
induced |
اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور |
induces |
خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی |
induces |
اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور |
inducing |
خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی |
inducing |
اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور |
saturation |
خطای ناشی ازاشباع رسانه ذخیره سازی مغناطیسی |
corruption |
خطاهای داده ناشی از اختلال یاوسایل خراب |
approximation |
خطای ناشی از گرد کردن یک عدد حقیقی |
approximations |
خطای ناشی از گرد کردن یک عدد حقیقی |
purchase |
هر نوع انتقال مال غیرمنقول که ناشی از ارث یاامر امر قانونی نباشد |
purchased |
هر نوع انتقال مال غیرمنقول که ناشی از ارث یاامر امر قانونی نباشد |
purchases |
هر نوع انتقال مال غیرمنقول که ناشی از ارث یاامر امر قانونی نباشد |
average |
میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد |
averaged |
میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد |
averages |
میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد |
averaging |
میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد |
machine |
خطای ناشی خرابی سخت افزار |
machine |
خطای ناشی از خرابی قطعه |
machined |
خطای ناشی خرابی سخت افزار |
machined |
خطای ناشی از خرابی قطعه |
machines |
خطای ناشی خرابی سخت افزار |
machines |
خطای ناشی از خرابی قطعه |
flow |
ناشی شدن فلو |
flowed |
ناشی شدن فلو |
flows |
ناشی شدن فلو |
crash |
خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک |
crashed |
خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک |
crashes |
خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک |
crashing |
خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک |
crashingly |
خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک |
fail |
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد |
failed |
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد |
fails |
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد |
semantics |
خطای ناشی از استفاده از نشانه نادرست در یک دستور برنامه |
component |
خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست |
components |
خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست |
complement |
1-تبدیل یک رقم دودویی 2-نتیجه ناشی از تفریق یک عدد از یکی کمتر از پایه |
complemented |
1-تبدیل یک رقم دودویی 2-نتیجه ناشی از تفریق یک عدد از یکی کمتر از پایه |
complementing |
1-تبدیل یک رقم دودویی 2-نتیجه ناشی از تفریق یک عدد از یکی کمتر از پایه |
complements |
1-تبدیل یک رقم دودویی 2-نتیجه ناشی از تفریق یک عدد از یکی کمتر از پایه |
muff |
ناشی |
muffed |
ناشی |
muffing |
ناشی |
muffs |
ناشی |
rise |
ناشی شدن از |
rise |
ناشی شدن |
rises |
ناشی شدن از |
rises |
ناشی شدن |
lewd |
ناشی از هرزگی شهوت پرست |
hangover |
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است |
hangovers |
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است |
ambiguities |
خطای ناشی از انتخاب نادرست داده مبهم |
ambiguity |
خطای ناشی از انتخاب نادرست داده مبهم |
stingy |
ناشی از خست |
maladroit |
ناشی |
flag |
نشانه وقوع عدد نقلی ناشی از تفریق یا جمع |
flags |
نشانه وقوع عدد نقلی ناشی از تفریق یا جمع |
scrupulous |
ناشی ازوسواس یا دقت زیاد |
internal |
ناشی ازدرون |
internal |
باطنی ناشی ازدرون |
carried |
وام ایجاد شده در جمع کننده ناشی از سیگنال وام ورودی |
carried |
خیر ناشی از جمع کننده در وام ایجاد شده |
carried |
رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است |
carries |
وام ایجاد شده در جمع کننده ناشی از سیگنال وام ورودی |
carries |
خیر ناشی از جمع کننده در وام ایجاد شده |
carries |
رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است |
carry |
وام ایجاد شده در جمع کننده ناشی از سیگنال وام ورودی |
carry |
خیر ناشی از جمع کننده در وام ایجاد شده |
carry |
رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است |
carrying |
وام ایجاد شده در جمع کننده ناشی از سیگنال وام ورودی |
carrying |
خیر ناشی از جمع کننده در وام ایجاد شده |
carrying |
رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است |
check |
خطا در خواندن داده ناشی از خطایی در رسانه مغناطیسی |
checked |
خطا در خواندن داده ناشی از خطایی در رسانه مغناطیسی |
checks |
خطا در خواندن داده ناشی از خطایی در رسانه مغناطیسی |
resultant |
ناشی |
derive |
ناشی شدن از منتج کردن |
derives |
ناشی شدن از منتج کردن |
deriving |
ناشی شدن از منتج کردن |
charging |
خطای مهاجم خطای ناشی از یورش به حریف |
blocking |
گرفتگی مسیر جریان در تونل باد ناشی از موجهای ضربهای |
proceed |
ناشی شدن از عایدات |
proceed |
ناشی شدن ارتقا پیدا کردن در جمع عایدات |
proceeded |
ناشی شدن از عایدات |
proceeded |
ناشی شدن ارتقا پیدا کردن در جمع عایدات |
negligent |
ناشی از بی مبالاتی |
awesome |
حاکی از ترس ناشی از بیم |
bang |
صدای ناشی از عبور ناپیوسته امواج فشاری در اتمسفر |
banged |
صدای ناشی از عبور ناپیوسته امواج فشاری در اتمسفر |
banging |
صدای ناشی از عبور ناپیوسته امواج فشاری در اتمسفر |
bangs |
صدای ناشی از عبور ناپیوسته امواج فشاری در اتمسفر |
issue |
ناشی شدن |
issued |
ناشی شدن |
issues |
ناشی شدن |
ill |
ناشی |
ill- |
ناشی |
Other Matches |
|
low cycle fatigue |
خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه |
tortious liability |
ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی |
look ahead |
جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند |
resulted |
ناشی |
result |
ناشی |
Due to |
ناشی از |
skill less |
ناشی |
resulting |
ناشی |
on account of somebody [something] |
ناشی از |
due |
ناشی از |
dilettantes |
ناشی |
dilettanti |
ناشی |
therefrom |
ناشی از ان |
even tual |
ناشی |
skilless |
ناشی |
amateurish |
ناشی |
descended |
ناشی |
gauche |
ناشی کج |
emergent |
ناشی |
mala filde |
ناشی |
ills |
ناشی |
dilettante |
ناشی |
novices |
ادم ناشی |
abnerval |
ناشی از عصب |
unskil |
ناشی بی مهارت |
emanated |
ناشی شدن |
variorum |
ناشی ازچندمنبع |
adipic |
ناشی ازچربی |
emanates |
ناشی شدن |
emanating |
ناشی شدن |
sequent |
منتج ناشی |
novice |
ادم ناشی |
guttural |
ناشی از گلو |
tisy |
ناشی از مستی |
toxic |
ناشی از زهراگینی |
awkwardness |
ناشی گری |
unfortunate |
ناشی ازبدبختی |
unperfect |
ناشی نابلد |
awkward |
بی لطافت ناشی |
emanate |
ناشی شدن |
rhapsodical |
ناشی از احساسات |
dittographic |
ناشی ازتکراراشتباهی |
due to an accident |
ناشی از یک حادثه |
awkward age |
سن خامکار [ناشی] |
gremie |
بی تجربه و ناشی |
hypostatic |
ناشی از ته نشینی |
premune |
ناشی از جلوگیری |
irritative |
ناشی از تحریک |
gaucherie |
ناشی گری |
as green as grass <idiom> |
کم تجربه و ناشی |
privative |
ناشی از محرومیت |
jackleg |
ناشی نادرست |
transmission |
خطای ناشی از اختلال در خط |
kinetic energy |
نیروی ناشی ازحرکت |
thoughtless |
لاقید ناشی از بی فکری |
pot valour |
دلپری ناشی از مستی |
perjurious |
ناشی از پیمان شکنی |
occupation disease |
امراض ناشی از کار |
result |
ناشی شدن نتیجه |
occupation authorities |
اقتدارات ناشی از اشغال |
transmissions |
خطای ناشی از اختلال در خط |
intuitional |
ناشی از درک مستقیم |
left handed |
واقع در سمت چپ ناشی |
sentiment |
ضعف ناشی ازاحساسات |
interoceptive |
ناشی از امعاء واحشاء |
inexpertness |
ناشی گری بی تخصصی |
associative facilitation |
سهولت ناشی از تداعی |
associative inhibition |
بازداری ناشی از تداعی |
short sighted |
ناشی از کوته نظری |
shear stress |
تنش ناشی از برش |
shear crack |
ترک ناشی از برش |
damage feasant |
خسارت ناشی از حیوانات |
scorbutic |
ناشی از کمبود ویتامین C |
rube |
ادم دهاتی ناشی |
royalistic |
ناشی از شاه پرستی |
renunciatory |
ناشی از انکار نفس |
despiteous |
ناشی ازکینه یالج |
diastrophic |
ناشی ازتغییرات ارضی |
inexpertly |
ازروی ناشی گری |
profits a prendre |
حقوق ناشی از مزارعه |
impiteous |
ناشی از سخت دلی |
shear failure |
گسیختگی ناشی از برش |
resulted |
ناشی شدن نتیجه |
ebb current |
جریان ناشی از افت اب |
indiscriminate |
ناشی از عدم تبعیض |
absorption losses |
تلفات ناشی از جذب |
ravening |
حریص ناشی از حرص |
renunciative |
ناشی از انکار نفس |
ingenious |
با هوش ناشی از زیرکی |
toxic psychosis |
روان پریشی ناشی از سم |
resulting |
ناشی شدن نتیجه |
tutelar authority |
اختیار ناشی از قیومت |
war risks |
خطرات ناشی از جنگ |
use inheritance |
وراثت ناشی از کاربرد |
vinculo matrimonii |
ناشی از علقه زوجیت |
wind wave |
خیز اب ناشی از باد |
wind wave |
موج ناشی از باد |
arise |
رخ دادن ناشی شدن |
arises |
رخ دادن ناشی شدن |
come |
رخ دادن ناشی شدن |
comes |
رخ دادن ناشی شدن |
arising |
رخ دادن ناشی شدن |
deflationary gap |
لطمه ناشی از رکود اقتصادی |
paganish |
بیت پرست ناشی ار شرک |
demand pull inflation |
تورم ناشی از فشار تقاضا |
idols of the cave |
اوهام ناشی از حالات ویژه هر کس |
rounding errors |
خطاهای ناشی از سرراست کردن |
property income tax |
مالیات بر درامد ناشی ازمستغلات |
hunger osteopathy |
بیماری استخوانی ناشی از گرسنگی |
cost push inflation |
تورم ناشی از فشار هزینه |
covenant in low |
تعهد ناشی ازحکم قانون |
repetitive stress injury |
اسیب ناشی از فشار تکراری |
rental income |
درامد ناشی از اجاره بها |
dispersion error |
اشتباه ناشی از پراکندگی تیر |
property income |
درامد ناشی از املاک ومستغلات |
idols of the market |
اوهام ناشی از سخن وامیزش |
form drag |
مقاومت ناشی از شکل جسم |
forced vibration |
ارتعاشات ناشی از تحریکات خارجی |
faute de mieux |
همجنس خواهی ناشی ازمحرومیت |
excess demand inflation |
تورم ناشی از مازاد تقاضا |
rain wash |
فرسایش ناشی از ریزش باران |
lummox |
ادم ناشی وخام دست |
occupation authority |
اقتدار ناشی از فتح و پیروزی |
catcher |
بوکسور ناشی کتک خور |
maladroitness |
ناشی گری بیدست و پایی |
social increment |
افزایش ناشی از کار جمعی |
to play a poor game |
ناشی بودن مهارت نداشتن |
titular |
ناشی از لقب رسمی افتخاری |
somatogenic |
ناشی از سلولهای جداری وبدنه |
bizarre |
غیر مانوس ناشی از هوس |
laity |
مردم غیر روحانی ناشی |
greenhorns |
مبتدی ادم خام یا ناشی |
greenhorn |
مبتدی ادم خام یا ناشی |
technological unemployment |
بیکاری ناشی ازپیشرفتهای فنی |
supply push inflation |
تورم ناشی از فشار عرضه |
well mcaning |
خوش نیت ناشی از قصدخوب |
social decrement |
کاهش ناشی از کار جمعی |
simple content debt |
دین ناشی از قرارداد شفاهی |
wind load |
سربار ناشی از اثرات باد |
wage push inflation |
تورم ناشی از فشار مزد |
jus in re |
حق کامل و مطلق ناشی ازمالکیت عمومی |
idols of the theatre |
اوهام ناشی از اصول و قواعدمنطقی و فلسفی |
eddy loss |
افت جریان ناشی از چرخش وپیچش |
rat a tat |
صدای ناشی ازضربات تند و متوالی |
posthypnotic |
ناشی از اثرات بعدی خواب مغناطیسی |
awkwardly |
از روی خام دستی یا ناشی گری |
rat-a-tat |
صدای ناشی ازضربات تند و متوالی |
failures |
خرابی وسیله ناشی از اثرات جانبی |
high cycle fatigue |
خستگی ناشی از لرزشهای بافرکانس زیاد |
cooling drag |
پسای ناشی از خنک کردن موتور |
to die a violent death |
مردن ناشی ازمرگ غیر طبیعی |
waiting delay |
تاخیر ناشی از عدم توانایی پرداخت |
rat a tat tat |
صدای ناشی ازضربات تند و متوالی |
deformation due to moisture and tempratu |
تغییر شکل ناشی از رطوبت وحرارت |
endogenous |
مسائل ناشی از درونه سیستم اقتصادی |
truncation |
خطا ناشی از کوتاه کردن عدد |
commutator riple |
تغییرات جزئی ناشی از یکسوکردن جریان |
failure |
خرابی وسیله ناشی از اثرات جانبی |
bomb damage assessment |
تعیین میزان خسارت ناشی ازبمب |
social security wealth |
ثروت ناشی از نظام تامین اجتماعی |
booklore |
علم کتابی معلومات ناشی از مطالعه کتاب |
She has circles under hereyes. |
زیر چشمهایش گود افتاده ( ناشی از لاغری ) |
frailties |
نحیفی خطایی که ناشی ازضعف اخلاقی باشد |
pray in aid |
دعوی مطالبه منافع ناشی ازمحتویات یک سند |
structural damage |
خسارت ناشی از خرابی یاترک خوردگی ساختمان |
mark up price inflation |
تورم ناشی از افزایش قیمت نسبت به هزینه |
unprompted |
ناشی از طیب خاطر خودبخود بی اختیار خودرو |
psychomotor |
ناشی از حرکات عضلانی دراثر عمل فکری |
toxicosis |
بیماری ناشی از خوردن زهر ایجاد مسمومیت |
reversed rolling moment |
گشتاور ناشی از کنترل معکوس در صفحه غلتش |
frailty |
نحیفی خطایی که ناشی ازضعف اخلاقی باشد |
quantize |
اختلال در سیگنال ناشی از عدم دقت در حجم فرآیند |
thermal shock |
تنش مکانیکی شدید ناشی ازافزایش ناگهانی دما |
barratry |
خسارات ناشی از جرم عمدی ناخدا یا ملوان کشتی |
bank protection |
حفافت ساحل رودخانه درمقابل تخریبهای ناشی ازجریان |
equitable mortgage |
از اعمال طرفین یک عمل یا تاسیس حقوقی ناشی میشود |
exogenous |
مسئلهای که از خارج یک سیستم اقتصادی ناشی شده باشد |
cross linked files |
در DOS-MS خطای ناشی از استفاده دو فایل از یک بخش از دیسک |
disaster dump |
اختلال در داده یا برنامه ناشی از خطا یامشکل در سیستم |
viscous force |
نیرو در واحد جرم یا حجم ناشی ار برش مماسی درسیال |
crevice corrosion |
خوردگی ناشی از وجود ترک مویی یا درز در ساختمان یک قطعه |
alluviation |
رسوبات ماسه و شن ناشی ازکم شدن سرعت جریان رودخانه |
frame |
خطای ناشی از یک بیت مشکل دار در فریمی در نوار مغناطیسی |
aeromedicine |
قسمتی از طب که دربارهء بیماریها و اختلالات ناشی از پرواز گفتگو میکند |
implied assumpist |
تعهد غیر رسمی که از نحوه عمل متعهد ناشی و استنباط میشود |
cassion discase |
تغییرات عصبی ناشی ازکاهش فشار محیط در ارتفاع بالاتر از یک یا دو اتمسفر |
neological |
ناشی از تجد د مذهبی وابسته به اصول نوین یاواژه سازی در زبان |
dialectic |
البته باتفاوتهایی که ناشی از روش فکری خاص هر یک بود به کار می بردند |
ride control |
سیستم کنترل ایرودینامیکی اتوماتیک که شتاب قائم ناشی از تندبادها را کاهش میدهد |
duress |
در CL نیزمانند حقوق ماهر عمل یاتاسیس حقوقی ناشی از اکراه باطل است |
reventment |
روکش کردن سطح زمین به منظور جلوگیری از فرسایش ناشی از باد و باران |
knee brace |
پشت بندی که جهت مقاومت ساختمان درمقابل فشار ناشی از بادبسته میشود |
constructive trust |
منظور مسئولیتی است که از حکم قانون ناشی میشود و ارتباطی به خواست شخص ندارد |
vortex trail |
دنباله مرئی باقیمانده از نوک بال یا ملخ و غیره ناشی ازجریانهای حلقوی شدید |
waisting |
کاهش موضعی قطر ناشی ازجریان برگشت ناپذیر حاصل از تنش در نقطه شکست |
aerodynamic heating |
افزایش دما ناشی از جریان سریع هوا روی سطوح ایرودینامیکی به ویژه درسرعتهای زیاد |
pascal |
فشار وارد بریک نقطه صرف نظر از شتاب ناشی از گرانش در همه جهات یکسان میباشد |
crosstalk |
سیگنالهی ناخواسته درمجموعهای از مدارات ارتباطی یا کامپیوتری که ازوجود ترافیک در کانالهای دیگر یا از تداخل ناشی میشود |
compounding a felony |
سازش کردن در دعوی ناشی از جنایت با پرداخت مبلغی به عنوان غرامت به مجنی علیه یا قائم مقام او |
economic determinism |
یکی ازاصول عقاید مارکس که به موجب ان جمیع تحولات اجتماعی وسیاسی ناشی ازجبر اقتصادی تلقی می گردد |