English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
cock a doodle doo نامی که بچه بخروس میدهد
Other Matches
illustrious نامی
depravement بد نامی
ignominy بد نامی
calumnies بد نامی
depravation بد نامی
calumny بد نامی
rated fatigue limit حد دوام نامی
design size اندازه نامی
rated value مقدار نامی
allocated time زمان نامی
rated output توان نامی
famous معروف نامی
patronymic پدر نامی
nominal size اندازه نامی
nominal length طول نامی
matronymic مادر نامی
nominal frequency فرکانس نامی
nominal diameter قطر نامی
impedance voltage ولتاژاتصال کوتاه نامی
maximum current rating جریان نامی حداکثر
toponymic وابسته به مکان نامی
motor rating توان نامی موتور
nominal bandwidth پهنای باند نامی
rated pay load بار مفید نامی
frequency range حیطه فرکانس نامی
frequency range محدوده فرکانس نامی
to be called به نامی خوانده شدن
anomia زبان پریشی نامی
traducement بدنام سازی بد نامی
maximum ratings مقدار نامی حداکثر
heraclidae اولادهرکول پهلوان نامی یونان
hosting نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
hercules پهلوان نامی اساطیریونان و روم
color anomia زبان پریشی نامی رنگها
i sold it to one abdullah به عبدالله نامی انرا فروختم
hosted نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
maximum load rating قابلیت بارگیری نامی حداکثر
hosts نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
host نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
logical حرف یا کلمهای که عمل منط قی که انجام میدهد را شرح میدهد.
virgilian به شیوه virgil شاعر نامی روم
shaken وابسته به شکسپیر شاعر نامی انگلیس
toponymy ذکر اسامی نواحی مکان نامی
the porch رواق یا ایوان نامی اتن وشاگردانش بیشتربدانجامیرفتند
log in name نامی که توسط ان سیستم کامپیوتر استفاده کننده را می شناسد
symbolic نامی که برای برچسب متغیر یا محلی به کار رود
symbolically نامی که برای برچسب متغیر یا محلی به کار رود
Glasgow School [نامی برای معماری ها و طراحی های همزمان در گلاسکو]
symbolic i/o assignment نامی برای مشخص کردن یک واحد ورودی خروجی
rontgen نام فیزیکدان نامی المان که پرتو مجهول را پیدا کرد
dma UPC ای که به کنترولی DMA اجازه ارسال داده روی باس در حین دورههای ساعت میدهد وقتی که دستورات داخلی یا NOP را انجام میدهد
koh i noor کوه نور:الماس نامی هندوستان که اکنون جزودارایی پادشاه انگلیس است
support CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
graphics پردازنده جانبی که سرعت نمایش را افزایش میدهد. محل پیکس ها را محاسبه میکند که خط c شکل را می سازند و آنها را نمایش میدهد
ToolTips برنامهای که تحت ویندوز کار میکند و یک خط از متن را زیر یک نشانه نشان میدهد وقتی که کاربر نشانه را روی آن قرار میدهد
big five بیشتر باthe بزرگان پنجگانه . نامی است که در کنفرانس صلح پاریس 9191 به فرانسه امریکا
to win one's spurs بدرجه سلحشوری رسیدن برجسته شدن نامی شدن شهرت یافتن
supervisory 1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد
data aggregate مجموعهای ازاقلام داده درون یک رکورد که نامی به ان داده شده است وبه صورت کلی به ان رجوع می گردد
HTML مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
ratings توان نامی توان قدرت
rating توان نامی توان قدرت
fibre over Etherenet میدهد
readout را میدهد
the garden provides food میدهد
world میدهد
worlds میدهد
periodical که مرتب رخ میدهد
creditor's bill به ورثه میدهد
periodic که مرتب رخ میدهد
belly dancer زنیکهرقصشکمانجام میدهد
the ship leaks کشتی اب تو میدهد
point نشان میدهد
transaction ثیر قرار میدهد.
time ثیر قرار میدهد
we are informed by him that محترما` اگاهی میدهد که
what is the thir everning امشب چه نشان میدهد
previous آنچه زودتر رخ میدهد
timed ثیر قرار میدهد
switches ثیر قرار میدهد
switched ثیر قرار میدهد
fasted کیلو baud میدهد
voters کسی که رای میدهد
voter کسی که رای میدهد
fast کیلو baud میدهد
What does this mean? این چه معنی میدهد؟
fasts کیلو baud میدهد
factor ثیر قرار میدهد
fastest کیلو baud میدهد
times ثیر قرار میدهد
factors ثیر قرار میدهد
sea mark خطی که حدجزرومدرانشان میدهد
you are advised that به شما اگاهی میدهد
he pays his own money پولش را خودش میدهد
switch ثیر قرار میدهد
gunner بازیگری که کمترپاس میدهد
gunners بازیگری که کمترپاس میدهد
it gives off a bad odour بوی بدی میدهد
it smells sour بوی ترشیده میدهد
compacting روی دیسک فشرده را میدهد
circuits یچ کردن عملیات انجام میدهد
compacted روی دیسک فشرده را میدهد
clock ماشینی که زمان را نشان میدهد
circuit یچ کردن عملیات انجام میدهد
compact روی دیسک فشرده را میدهد
output امکان نمایش اطلاعات میدهد
businesses نمایشگاهی که محصولات را نشان میدهد.
clocks ماشینی که زمان را نشان میدهد
differentials آنچه اختلاف را نشان میدهد
differential آنچه اختلاف را نشان میدهد
continual آنچه به طور پیاپی رخ میدهد
robust که کار را پس از خطا ادامه میدهد
robustly که کار را پس از خطا ادامه میدهد
consulting شخصی که نصیحات تخصصی میدهد
bureaus ادارهای که اطلاعات در اختیار میدهد
lending libraries کتابخانهای که کتاب عاریه میدهد
bureau ادارهای که اطلاعات در اختیار میدهد
compacts روی دیسک فشرده را میدهد
business نمایشگاهی که محصولات را نشان میدهد.
outputs امکان نمایش اطلاعات میدهد
adapter اجازه نصب در سوکت میدهد
mills دستگاهی که فلزات را تراش میدهد
gossiper کسیکه شایعات بی اساس میدهد
circulating library کتابخانهای که کتاب کرایه میدهد
mill دستگاهی که فلزات را تراش میدهد
upsilon است وصدای u را در فرانسه میدهد
tufter کسی که شکار را رم میدهد شکارچی
QuickTime گرافیکی امکان نمایش میدهد.
lending library کتابخانهای که کتاب عاریه میدهد
flow diagram ترتیبی که رویدادها در فلوچارت رخ میدهد
flowchart ترتیبی که رویدادها در فلوچارت رخ میدهد
goal predicates blackness زغال از سیاهی خبر میدهد
gold import point طلای خالص به فروشنده میدهد
logic seeking دستورات تنظیم و... را تشخیص میدهد
i am tortured with headache سر درد مرا ازار میدهد
waterline خط روی بدنه قایق که حد اب را نشان میدهد
microsoft ورودی کاربر و خروجی را نمایش میدهد
multimedia پردازش تصویر رو نمایش متن میدهد
omr وسیلهای که علامتها و خط وط خاص را تشخیص میدهد
plain flap فلپی که لایه فراربال را تشکیل میدهد
bifurcation gate دریچهای که با دو مجراجریان را از خود عبور میدهد
locomotor ataxy بی نظمی در حرکت دست و پا که از سفلیس رخ میدهد
rate gyro ژایرویی که میزان تغییروضعیت را نشان میدهد
to be a long time in the coming خیلی طولش میدهد تا بیاید [برسد]
to be long in coming خیلی طولش میدهد تا بیاید [برسد]
wet behind the ears <idiom> نابالغ ،دهانش بوی شیر میدهد
chickens come home to roost <idiom> زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد
A dictionary tell you what words mean . فرهنگ زبان معنی کلمات را میدهد
optical فرآیندی که اجازه میدهد علامتها یا خط وط خاص
frequent آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
frequented آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
frequenting آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
frequents آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
whyŠthere is the answer شرط در امده تقریبا معنی میدهد
simultaneous آنچه همزمان با چیز دیگری رخ میدهد
textualist کسی که زیاد به نص یا لفظ اهمیت میدهد
systems analysis شخصی که بررسیهای سیستم را انجام میدهد
supinator ماهیچهای ک کف دست رارو به بالاقرار میدهد
numeral حرف یا نشانه که یک عدد را نشان میدهد
lock spit شیاری که مسیر راه را نشان میدهد
leg spin چرخش توپ که تغییر مسیربطرف پا میدهد
gates مدار الکترونیکی که تابع NOR را انجام میدهد
gates مدار الکترونیکی که تابع OR را انجام میدهد
gate دروازهای که عمل AND منط قی را انجام میدهد
display وسیلهای که اطلاعات و تصاویر را نمایش میدهد
displayed وسیلهای که اطلاعات و تصاویر را نمایش میدهد
displaying وسیلهای که اطلاعات و تصاویر را نمایش میدهد
gate مدار الکترونیکی که تابع NOR را انجام میدهد
displays وسیلهای که اطلاعات و تصاویر را نمایش میدهد
queen's bounty دستلافی که ملکه بزن سه قلوزاییده میدهد
gate مدار الکترونیکی که تابع OR را انجام میدهد
plugs امکان نصب در سوکت یکسان میدهد
discrete که در واحدهای جداگانه کوچک روی میدهد
null حرفی که معنای هیچ چیز میدهد.
plugging امکان نصب در سوکت یکسان میدهد
gates دروازهای که عمل AND منط قی را انجام میدهد
fast که کارش را خیلی سریع انجام میدهد
know allmen by these presents بموجب این سندعموم را اگاهی میدهد
equivalence دروازهای که تابع معادل انجام میدهد
light نانومتر nm که به شخص امکان دیدن میدهد
lighted نانومتر nm که به شخص امکان دیدن میدهد
lightest نانومتر nm که به شخص امکان دیدن میدهد
draught line خطی که اب نشین کشتی رانشان میدهد
combo box ورودی- خروجی متفاوت را نمایش میدهد
chandler فردی که تدارکات کشتی راانجام میدهد
numerals حرف یا نشانه که یک عدد را نشان میدهد
fasts که کارش را خیلی سریع انجام میدهد
fastest که کارش را خیلی سریع انجام میدهد
transient خطای موقت که درمدت زمانی رخ میدهد
transients خطای موقت که درمدت زمانی رخ میدهد
fasted که کارش را خیلی سریع انجام میدهد
plug امکان نصب در سوکت یکسان میدهد
stated وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
rates تعداد خطاهایی که در یک زمان مشخص رخ میدهد
state- وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
stating وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
states وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
state وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
rate تعداد خطاهایی که در یک زمان مشخص رخ میدهد
electronic موضوعی که عنوان چند رسانهای را شرح میدهد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com