English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 301 (5 milliseconds)
English Persian
turn out <idiom> نتیجه ،پایان
Search result with all words
redundancies نسخه برداری از یک ویژگی به منظور جلوگیری از خرابی سیستم که نتیجه بد عمل کردن ان ویژگی است
redundancy نسخه برداری از یک ویژگی به منظور جلوگیری از خرابی سیستم که نتیجه بد عمل کردن ان ویژگی است
rest نتیجه
rests نتیجه
half جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
baffle دستپاچه کردن بی نتیجه کردن
baffled دستپاچه کردن بی نتیجه کردن
baffles دستپاچه کردن بی نتیجه کردن
baffling دستپاچه کردن بی نتیجه کردن
join تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joined تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joins تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
voice تولید صدا مشابه صوت انسان که نتیجه سنتز صدا است
voices تولید صدا مشابه صوت انسان که نتیجه سنتز صدا است
voicing تولید صدا مشابه صوت انسان که نتیجه سنتز صدا است
period نتیجه غایی
periods نتیجه غایی
gather نتیجه گرفتن استباط کردن
gathered نتیجه گرفتن استباط کردن
flight بهترین نتیجه دور مقدماتی
logic سیستم کاهش نتیجه از داده دودویی
arithmetic عملیات محاسباتی مجدد برای اطمینان از صحت نتیجه
complete عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند
completed عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند
completes عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند
completing عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند
abort بی نتیجه ماندن
aborted بی نتیجه ماندن
aborting بی نتیجه ماندن
aborts بی نتیجه ماندن
status یک بیت در کلمه که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت و نتیجه یک عملیات است
complement 1-تبدیل یک رقم دودویی 2-نتیجه ناشی از تفریق یک عدد از یکی کمتر از پایه
complemented 1-تبدیل یک رقم دودویی 2-نتیجه ناشی از تفریق یک عدد از یکی کمتر از پایه
complementing 1-تبدیل یک رقم دودویی 2-نتیجه ناشی از تفریق یک عدد از یکی کمتر از پایه
complements 1-تبدیل یک رقم دودویی 2-نتیجه ناشی از تفریق یک عدد از یکی کمتر از پایه
effective آنچه برای تولید یک نتیجه مشخص قابل استفاده است
syntheses نتیجه گیری
synthesis نتیجه گیری
miscarries نتیجه ندادن عقیم ماندن
miscarry نتیجه ندادن عقیم ماندن
miscarrying نتیجه ندادن عقیم ماندن
time روش ترکیب چندین سیگنال به یک سیگنال ترکیبی سریع , هر سیگنال ورودی الگوبرداری میشود و نتیجه ارسال میشود , گیرنده سیگنال را مجدداگ می سازد
time تا نتیجه در صفحه فاهر شود.2-سرعتی که سیستم به درخواستی پاسخ میدهد
timed روش ترکیب چندین سیگنال به یک سیگنال ترکیبی سریع , هر سیگنال ورودی الگوبرداری میشود و نتیجه ارسال میشود , گیرنده سیگنال را مجدداگ می سازد
timed تا نتیجه در صفحه فاهر شود.2-سرعتی که سیستم به درخواستی پاسخ میدهد
times روش ترکیب چندین سیگنال به یک سیگنال ترکیبی سریع , هر سیگنال ورودی الگوبرداری میشود و نتیجه ارسال میشود , گیرنده سیگنال را مجدداگ می سازد
times تا نتیجه در صفحه فاهر شود.2-سرعتی که سیستم به درخواستی پاسخ میدهد
success پیروزی نتیجه
successes پیروزی نتیجه
non sequitur نتیجه کاذب
non sequiturs نتیجه کاذب
multiple نتیجه و محل دستور بعدی که باید اجرا شود
branch جدولی که نشان میدهد در برنامه با توجه به نتیجه بررسی به کجا باید جهش کرد
branches جدولی که نشان میدهد در برنامه با توجه به نتیجه بررسی به کجا باید جهش کرد
flag نشانهای که محتوای ثبات یا نتیجه صفر است
flag جلب توجه برنامه در شبکه در حین اجرا برای تامین نتیجه یا گزارش دادن یا اعدام یک چیز خالص
flags نشانهای که محتوای ثبات یا نتیجه صفر است
flags جلب توجه برنامه در شبکه در حین اجرا برای تامین نتیجه یا گزارش دادن یا اعدام یک چیز خالص
resolution نتیجه ثبات قدم
resolutions نتیجه ثبات قدم
conclusion انجام نتیجه
conclusion نتیجه
conclusion نتیجه گیری
conclusions انجام نتیجه
conclusions نتیجه
conclusions نتیجه گیری
intervention هر عملی که ازناحیه یک دولت صادر شده نتیجه ان تزلزل حاکمیت واستقلال داخلی و خارجی کشور دیگری باشد
interventions هر عملی که ازناحیه یک دولت صادر شده نتیجه ان تزلزل حاکمیت واستقلال داخلی و خارجی کشور دیگری باشد
carried رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
carries رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
carry رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
carrying رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
check او نتیجه چاپ و صورتحساب ها را بررسی کند تا ببیند آیا مشابه هم هستند یا خیر
checked او نتیجه چاپ و صورتحساب ها را بررسی کند تا ببیند آیا مشابه هم هستند یا خیر
checks او نتیجه چاپ و صورتحساب ها را بررسی کند تا ببیند آیا مشابه هم هستند یا خیر
deterministic نتیجه فرآیند که بستگی به موقعیتهای اولیه ورودی ها دارد
zero نشان دهنده اینکه محتوای ثبات یا نتیجه صفر است
zeroes نشان دهنده اینکه محتوای ثبات یا نتیجه صفر است
zeros نشان دهنده اینکه محتوای ثبات یا نتیجه صفر است
calculate فیلدی در یک رکورد پایگاه داده ها که حاوی نتیجه محاسبه انجام شده روی سایر فیلدهاست
calculated فیلدی در یک رکورد پایگاه داده ها که حاوی نتیجه محاسبه انجام شده روی سایر فیلدهاست
calculates فیلدی در یک رکورد پایگاه داده ها که حاوی نتیجه محاسبه انجام شده روی سایر فیلدهاست
union تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
unions تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
growth نتیجه
growths نتیجه
as نظر باینکه در نتیجه
derive نتیجه گرفتن مشتق شدن
derives نتیجه گرفتن مشتق شدن
deriving نتیجه گرفتن مشتق شدن
coherent دارای ارتباط یا نتیجه منطقی
deduction استنتاج نتیجه گیری
function فرمول ریاضی که یک نتیجه در آن بستگی به اعداد دیگری دارد
functioned فرمول ریاضی که یک نتیجه در آن بستگی به اعداد دیگری دارد
functions فرمول ریاضی که یک نتیجه در آن بستگی به اعداد دیگری دارد
cell در صفحه گسترده روشی که نتیجه یا داده در یک خانه نمایش داده میشود
cells در صفحه گسترده روشی که نتیجه یا داده در یک خانه نمایش داده میشود
case رجوع به بخشی از برنامه که وابسته به نتیجه آزمایش است
cases رجوع به بخشی از برنامه که وابسته به نتیجه آزمایش است
hatch نتیجه خط انداختن
Other Matches
sequel نتیجه پایان
sequels نتیجه پایان
denouement پایان نمایش نتیجه عمل
conclusion [closure] of the debate پایان [و نتیجه گیری] بحث
denouements پایان نمایش نتیجه عمل
dTnouements پایان نمایش نتیجه عمل
eol پایان خط پرچمی که بیان کننده پایان یک خط داده میباشد
terminated پایان دادن پایان یافتن
terminates پایان دادن پایان یافتن
terminate پایان دادن پایان یافتن
It wI'll eventually pay off. با لاخره نتیجه خواهد رسید (نتیجه می دهد )
to be a foregone conclusion <idiom> نتیجه حتمی [نتیجه مسلم] بودن
foregone conclusion نتیجه حتمی نتیجه مسلم
eternity بی پایان
conclusion پایان
eternality بی پایان
immortality بی پایان
illmitable بی پایان
infinite time بی پایان
illimitable بی پایان
forever بی پایان
sempiternity بی پایان
eternity بی پایان
finality پایان
eternities بی پایان
finishes پایان
point پایان
initiator terminator پایان ده
issue [outcome] پایان
finish پایان
foreverness بی پایان
interminate بی پایان
endless بی پایان
finis پایان
out <adv.> پایان
cessation پایان
to sit out تا پایان
windup پایان
limit پایان
never ending بی پایان
endings پایان
ending پایان
incessant پی در پی بی پایان
unfinished بی پایان
inconclusive بی پایان
unending بی پایان
never-ending بی پایان
aeon بی پایان
hexapod شش پایان
end line خط پایان
closes پایان
ends پایان
termination پایان
closest پایان
finish line خط پایان
period پایان
perpetuity بی پایان
abysm بی پایان
bourne پایان
finallist پایان رس
fruition پایان
decapoda ده پایان
abysses بی پایان
abyss بی پایان
periods پایان
ended پایان
conclusions پایان
end پایان
closer پایان
end all پایان
close پایان
unbound بی پایان
come off پایان مسابقه
atrocious با شرارت بی پایان
ends پایان یک دور
teleology پایان شناسی
termination date تاریخ پایان
terminable پایان یافتنی
terminuse ad quem نقطه پایان
to bring to an end به پایان رساندن
year-end سال پایان
tapes نوار خط پایان
thesis پایان نامه
theses پایان نامه
taped نوار خط پایان
tape نوار خط پایان
do away with <idiom> به پایان رساندن
year-end پایان سال
unceasing پایان ناپذیر
irredeemable پایان ناپذیر
to come to a end به پایان رسیدن
to see out به پایان رساندن
to see through به پایان رساندن
last a دم اخر پایان
abend پایان غیرعادی
subjunction افزایش در پایان
wind up پایان یافتن
wind up پایان دادن
follow through <idiom> به پایان رساندن
teleologist پایان شناس
ended پایان یک دور
placing judge داور خط پایان
on side پایان بازی
omniscience دانش بی پایان
ominscience دانش بی پایان
normal termination پایان عادی
myriapoda هزار پایان
jikan پایان وقت
interminableness پایان ناپذیری
to get oven به پایان رساندن
finish پایان مسابقه
to go through with به پایان رساندن
get over به پایان رساندن
finishes پایان مسابقه
godspeed پایان انجام
inexhaustibility پایان نا پذیری
termination پایان یابی
get done with به پایان رساندن
gastropod شکم پایان
endless بدون پایان
end پایان یک دور
endnote پایان مدرک
termination پایان دهی
surcease پایان استراحت
sign off پایان دادن به
end mark علامت بی پایان
end of block پایان یک بلوک
rhizopod ریشه پایان
endless loop حلقه بی پایان
eob پایان یک بلوک
get through به پایان رساندن
eof پایان فایل
past پایان یافته
fineless بی پایان کردن
eternal بی پایان دائمی
finitude پایان پذیری
harvest home پایان درو
interminable پایان ناپذیر
dissertation پایان نامه
dissertations پایان نامه
terminating پایان دار
Finifugal <adj.> تنفر از پایان
terminating پایان بخش
over- پایان یافتن
conclusions پایان یک چیز
eoj پایان کارob
Over and out! پایان خبر !
Over and out! پایان اعلان !
It's over. به پایان رسید.
buzzer زنگ پایان
buzzers زنگ پایان
over پایان یافتن
sustainable energy انرژی بی پایان
time out <idiom> پایان وقت
run out (of something) <idiom> به پایان رساندن
to turn out به پایان رسیدن
conclusion پایان یک چیز
sit out تا پایان چیزی نشستن
postlude قطعه موسیقی پایان
postseason بعد از پایان فصل
grallatorial وابسته به دراز پایان
crashingly پایان عملیات کامپیوتر
chute دالان پایان دوصحرانوردی
wire خط اغاز یا پایان مسابقه
terminal واقع در نوک پایان
i am through with my work کارم به پایان رسید
get through به پایان رساندن گذراندن
terminals واقع در نوک پایان
chutes دالان پایان دوصحرانوردی
to be over something به پایان رسیدن چیزی
point fund پاداش پایان فصل
post fix در پایان واژه چسباندن
wires خط اغاز یا پایان مسابقه
full point نقطه پایان جمله
finish yarn نوار پایان مسابقه
zazen پایان استراحت نشسته
terminating symbol نماد پایان بخش
periods نقطه پایان جمله
period نقطه پایان جمله
and there an end. و پایان وجود دارد.
d. certificate ورقه پایان خدمت
dash off <idiom> سریعا به پایان رساندن
come to nothing <idiom> باشکست به پایان رسیدن
year-end وابسته به پایان سال
final whistle سوت پایان [ورزش]
to sing out با اوازبه پایان رساندن
interminably بطور پایان ناپذیر
crashing پایان عملیات کامپیوتر
finish tape نوار پایان مسابقه
teleologic وابسته به پایان شناسی
crashed پایان عملیات کامپیوتر
continuous بدون پایان یابدون قط عی
raw deal <idiom> آخر خط ،پایان هستی
lift a blockade محاصره را پایان دادن
make short work of something <idiom> [به سرعت به پایان رساندن]
crashes پایان عملیات کامپیوتر
on end <idiom> بنظر به پایان رسیده
crash پایان عملیات کامپیوتر
exit interview مصاحبه پایان خدمت
The referee blew for full-time. داور سوت پایان بازی را زد.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com