Total search result: 224 (36 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
picture |
نقاشی کردن |
pictured |
نقاشی کردن |
pictures |
نقاشی کردن |
picturing |
نقاشی کردن |
brush |
نقاشی کردن |
brushes |
نقاشی کردن |
bepaint |
نقاشی کردن |
impaint |
نقاشی کردن |
|
|
Search result with all words |
|
image |
تغییر دادن یا تنظیم کردن یک تصویر با استفاده از بسته نرم افزاری نقاشی یا برنامه ویرایش تصاویر خاص |
images |
تغییر دادن یا تنظیم کردن یک تصویر با استفاده از بسته نرم افزاری نقاشی یا برنامه ویرایش تصاویر خاص |
paint |
نگارگری کردن نقاشی کردن |
paints |
نگارگری کردن نقاشی کردن |
contour |
نقاشی کردن طراحی کردن |
scrawl |
با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن |
scrawled |
با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن |
scrawling |
با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن |
scrawls |
با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن |
crayon |
مداد ابرو نقاشی کردن |
crayons |
مداد ابرو نقاشی کردن |
fresco |
نقاشی ابرنگی کردن |
frescoes |
نقاشی ابرنگی کردن |
mezzotint |
نقاشی سایه روشن کردن |
mezzotinto |
نقاشی سایه روشن کردن |
To fake an oil – painting . |
یک تابلوی نقاشی قلابی درست کردن |
Other Matches |
|
vorticism |
مکتب نقاشی کوبیسم انگلیسی که در نقاشی از صنایع جدیدنیز استفاده کرده |
oil on canvas [painting technique] |
رنگ روغنی نقاشی روی کرباس [شیوه نقاشی] |
paintings |
نقاشی |
canvas |
نقاشی |
painting |
نقاشی |
portrait |
نقاشی |
the brush |
نقاشی |
pictorial art |
نقاشی |
portraits |
نقاشی |
daubery |
نقاشی بد |
canvases |
نقاشی |
daubry |
نقاشی بد |
pastel |
نقاشی بامدادرنگی |
illusionism |
نقاشی از منافرخیالی |
miniatures |
نقاشی باتذهیب |
watercolor |
نقاشی ابرنگ |
miniature |
نقاشی باتذهیب |
picture gallery |
اطاق نقاشی |
his painting lacked repose |
نقاشی وی توافق |
fresco |
نقاشی دیواری |
frescoes |
نقاشی دیواری |
tablature |
تصویر نقاشی |
illusiansm |
نقاشی سه بعدی |
wall painting |
نقاشی دیواری |
aqua relle |
نقاشی اب و رنگی |
mirror drawing |
نقاشی از ایینه |
aquarelle |
نقاشی اب و رنگی |
nocturnes |
نقاشی از منظره شب |
water colour |
نقاشی ابرنگی |
portraiture |
نقاشی از صورت |
plychromy |
نقاشی رنگارنگ |
polychromy |
نقاشی رنگارنگ |
spackle |
بتونه نقاشی |
mural |
نقاشی دیواری |
animation |
نقاشی متحرک |
white ground technique |
اسلوب نقاشی |
animations |
نقاشی متحرک |
murals |
نقاشی دیواری |
nocturne |
نقاشی از منظره شب |
sand painting |
نقاشی روی شن |
finger painting |
نقاشی انگشتی |
easels |
سه پایه نقاشی |
easel |
سه پایه نقاشی |
palette knives |
کاردک نقاشی |
palette knife |
کاردک نقاشی |
finger painting |
نقاشی با انگشت |
pencil |
نقاشی مدادی |
painted |
نقاشی شده |
paysage |
نقاشی دورنما |
oil painting |
نقاشی بارنگ |
tableaux |
پرده نقاشی |
oil paintings |
نقاشی بارنگ |
pallet knife |
کاردک نقاشی |
pencilling |
نقاشی مدادی |
tableaus |
پرده نقاشی |
living picture |
پرده نقاشی |
scumble |
رنگهای نقاشی |
graphic |
مربوط به نقاشی |
painting and the like |
نقاشی و مانند ان |
paints |
رنگ نقاشی |
pencils |
نقاشی مدادی |
tableau |
پرده نقاشی |
drawing key |
کپیه نقاشی |
paint |
رنگ نقاشی |
oil paintings |
نقاشی رنگ روغنی |
Oil painting . |
نقاشی رنگ روغن |
vase painting |
نقاشی روی سفال |
tableaus |
دور نمای نقاشی |
animated cartoon |
فیلمهای نقاشی شده |
panel |
نقاشی روی چوی |
tablature |
نقاشی دیواری یا سقفی |
chiaroscuro |
نقاشی سیاه قلم |
tableaux |
دور نمای نقاشی |
oil color |
روغن مخصوص نقاشی |
tableau |
دور نمای نقاشی |
line drawings |
نقاشی با مداد وقلم |
sea piece |
نقاشی منظره دریا |
paint brush |
قلم موی نقاشی |
scenography |
نقاشی پردههای نمایش |
line drawing |
نقاشی با مداد وقلم |
scenograph |
منظره نقاشی شده |
panels |
نقاشی روی چوی |
fresco |
نقاشی ابرنگی روی گچ |
plafond |
سقف نقاشی شده |
old master |
نقاشی هر یک از این هنرمندان |
oil painting |
نقاشی رنگ روغنی |
draw a person test |
ازمون نقاشی ادم |
comic strip |
فیلمهای نقاشی شده |
comic strips |
فیلمهای نقاشی شده |
palette |
جعبه رنگ نقاشی |
draw a man test |
ازمون نقاشی ادمک |
graphic |
مربوط به نقاشی یاترسیم |
frescoes |
نقاشی ابرنگی روی گچ |
palettes |
جعبه رنگ نقاشی |
old masters |
نقاشی هر یک از این هنرمندان |
divisinism |
تجزیه کاری رنگ در نقاشی |
frank drawing completion test |
ازمون تکمیل نقاشی فرانک |
drawings |
هنر طراحی تابلو نقاشی |
kakemone |
[تصویر و نقاشی روی ابریشم] |
predella |
نقش یا نقاشی در روی خیزپله |
drawing |
هنر طراحی تابلو نقاشی |
gallery |
جای ارزان اطاق نقاشی |
galleries |
جای ارزان اطاق نقاشی |
goodenough draw a man test |
ازمون نقاشی ادمک گودایناف |
canvases |
کرباس پارچه مخصوص نقاشی |
arras |
نقاشی طراحی قلاب دوزی |
cel |
فریم ... در یک ترتیب نقاشی متحرک |
canvas |
کرباس پارچه مخصوص نقاشی |
pieta |
نقاشی یامجسمه مریم مادر عیسی |
ambience |
نقوش و تزئینات اطراف یک تابلو نقاشی |
pornography |
نقاشی یا عکس محرک احساسات جنسی |
canvas |
پرده نقاشی کف رینگ بوکس یا کشتی |
encaustic |
نقاشی بارنگی که باموم اب کرده بسازند |
canvases |
پرده نقاشی کف رینگ بوکس یا کشتی |
brushes |
شکل وسیله برس در بسته نقاشی |
war paint |
نقاشی بدن برای رزم و پیکار |
brush |
شکل وسیله برس در بسته نقاشی |
ambiance |
نقوش و تزئینات اطراف یک تابلو نقاشی |
paint roller mill |
غلطک دسته دار ویژه نقاشی ساختمان |
collage |
اختلاط رنگهای مختلف درسطح پرده نقاشی |
pc paint |
برنامه مشهور نقاشی وترسیم برای ریزکامپیوترها |
The painting is only a copy. |
این نقاشی فقط کپی [از اصل] است. |
The painting portrays the death of Nelson. |
این نقاشی مرگ نلسون را مجسم می کند . |
collages |
اختلاط رنگهای مختلف درسطح پرده نقاشی |
picturesqueness |
شایستگی برای نقاشی شدن یاعکس برداری |
Biedermeier |
[سبک معماری، دکوراسیون و نقاشی اروپای میانی] |
grisaille |
نقاشی برجسته نماروی شیشه برنگ خاکستری |
applique |
نقاشی رنگ و روغن روی فرف فلزی |
pornography |
نقاشی یانوشته خارج ازاخلاق درباره مسائل جنسی |
graphic display |
یک ترمینال کامپیوتر برای نمایش نقاشی ها و تصاویرروی یک صفحه |
willowware |
بشقاب دارای نقاشی بید وغیره برای تزئین اطاق |
crosshair |
در برنامه رسم یا نقاشی شکل نشانه گر که به صورت ضربدر است |
altar-piece |
پرده نقاشی [یا تندیس تزئینی در قسمت بالا و عقب محراب کلیسا] |
palette |
لوحه سوراخ دار بیضی یامستطیل مخصوص رنگ امیزی نقاشی |
story board |
مجموعه تصاویر یا رسم ها که پیشبرد نقاشی متحرک یا ویدیویی را نشان میدهد |
palettes |
لوحه سوراخ دار بیضی یامستطیل مخصوص رنگ امیزی نقاشی |
airbrush |
یک ابزار نقاشی که الگوهای نامنظم از نقاط را ایجاد میکند مانند اسپری مکانیکی |
chiaroscuro |
نوعی نقاشی که فقط با سیاه روشن وبدون رنگ امیزی انجام میشود |
brushes |
وسیلهای در شبکه نرم افزاری نقاشی که پیکسل هایی راروی صفحه رسم میکند |
brush |
وسیلهای در شبکه نرم افزاری نقاشی که پیکسل هایی راروی صفحه رسم میکند |
pre imaging |
تولید فریم نقاشی متحرک یا ویدیو در بافر حافظه پیش از آنکه روی صفحه منتقل شود برای نمایش |
silhouette |
نقاشی سیاه یکدست بصورت نیمرخ سیاه نشاندادن |
silhouettes |
نقاشی سیاه یکدست بصورت نیمرخ سیاه نشاندادن |
pointillism |
شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری |
galleried |
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی |
panels |
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند |
panel |
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند |
drawing tools |
مجموعه توابع در برنامه نقاشی که به کاربر امکان رسم میدهد. و به صورت نشانه هایی در میله ابزار فاهر میشود و شامل رسم دایره |
real time |
با همان سرعتی که در جهان واقعی حرکت می کنند.نقاشی متحرک بلا درنگ نیاز به سخت افزار نمایش قادر به نمایش یک ترتیب به صورت ده تصویر مختلف در ثانیه دارد |
kakemono |
تصویر یا نوشته روی ابریشم نقاشی روی ابریشم |
pointillism |
نقاشی نقطه نقطه |
khatayi |
طرح یا گل های ختائی [این نگاره در کنار گل های شاه عباسی در اکثر فرش های لچک ترنج و افشان بکار رفته و جلوه ای از گل های نیلوفر آبی را نشان می دهد. ریشه این طرح را به نقاشی های ساسانیان نسبت می دهند.] |
oil |
رنگ روغنی نقاشی با رنگ روغنی |
oiling |
رنگ روغنی نقاشی با رنگ روغنی |
oils |
رنگ روغنی نقاشی با رنگ روغنی |
to let somebody treat you like a doormat <idiom> |
با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن] |
unmew |
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن |
discharge |
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن |
discharges |
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن |
countervial |
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن |
captures |
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن |
capturing |
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن |
capture |
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن |
challengo |
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن |
verified |
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت |
verifies |
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت |
verifying |
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت |
verify |
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت |
foster |
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن |
shoot |
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن |
shoots |
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن |
surveyed |
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید |
cross examination |
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن |
orienting |
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن |
survey |
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید |
orient |
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن |
surveys |
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید |
to temper [metal or glass] |
آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه] |
orients |
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن |
assigns |
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن |
serve |
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن |
assigning |
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن |
assigned |
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن |
served |
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن |
buck up |
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن |
concentrating |
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن |
concentrates |
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن |
concentrate |
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن |
tae |
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن |
to appeal [to] |
درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه] |
calk |
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن |
serves |
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن |
to inform on [against] somebody |
کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن] |
assign |
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن |
soft-pedals |
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن |
soft-pedal |
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن |
soft-pedaling |
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن |
soft-pedaled |
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن |
soft-pedalling |
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن |
soft pedal |
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن |