| Total search result: 201 (19 milliseconds) |
|
|
|
| English |
Persian |
| raee show |
نمایش چیزی که در صندوق یا جعبه باشد |
|
|
|
|
| Other Matches |
|
case |
صندوق جعبه |
| cases |
صندوق جعبه |
| casket |
جعبه جواهر صندوق یاتابوت |
| caskets |
جعبه جواهر صندوق یاتابوت |
| focuses |
تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد |
| focused |
تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد |
| focus |
تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد |
| focussed |
تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد |
| focusses |
تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد |
| focussing |
تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد |
| texts |
فضایی در صفحه نمایش کامپیوتر که برای نمایش متن تنظیم شده باشد |
| text |
فضایی در صفحه نمایش کامپیوتر که برای نمایش متن تنظیم شده باشد |
| graphics |
تصاویر یا خط وطی که قابل رسم روی کاغذ یا صفحه نمایش باشد برای نمایش اطلاعات |
| screen |
محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود |
| screening, screenings |
محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود |
| screens |
محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود |
| screened |
محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود |
| escutcheon |
سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار |
| laptop |
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است |
| lapheld |
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است |
coretti |
[گالری شبیه جعبه نمایش در کلیساهای سبک باروک] |
| containers |
جعبه حاوی وسایل جعبه اماد جعبه محفظه فرف |
| container |
جعبه حاوی وسایل جعبه اماد جعبه محفظه فرف |
| hypermedia |
متن با کلمات کلیدی خاص که قادر به نمایش تصویر و صوت باشد |
| information |
دانش نمایش داده شده به شخص به صورتی که قابل فهم باشد |
| vaude |
نمایش جوربجور واریته درام کوچکی که توام بارقص واواز باشد |
| to portray somebody [something] |
نمایش دادن کسی یا چیزی [رل کسی یا چیزی را بازی کردن] [کسی یا چیزی را مجسم کردن] |
| thumbnail |
هر چیزی که باندازه ناخن باشد |
| cessionary |
کسیکه چیزی باوواگذارشده باشد |
| site |
محلی که پایه چیزی باشد |
| sited |
محلی که پایه چیزی باشد |
| sites |
محلی که پایه چیزی باشد |
| thumbnails |
هر چیزی که باندازه ناخن باشد |
| to depict somebody or something [as something] |
کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن] |
| pixel |
کوچکترین واحد مجزا یا نقط ه از صفحه نمایش که رنگ و شدت نور آن قابل کنترل باشد |
| multisync monitor |
صفحه نمایش که حاوی قفل امنیتی برای فرکانس اسکن هر نوع کارت گرافیکی باشد |
| limelight |
قسمتی ازصحنه نمایش که بوسیله نورافکن روشن شده باشد محل موردتوجه وتماشای عموم |
| dag |
قسمت تیز هر چیزی که اویخته باشد |
| crutches |
هر عضویا چیزی که کمک ونگهدارچیزی باشد |
crutch |
هر عضویا چیزی که کمک ونگهدارچیزی باشد |
| contents |
محتوا یا آنچه دروی چیزی باشد |
| virtual |
فضایی که از حدود فیزیکی صفحه نمایش بزرگتر است و میتواند حاوی متن ,تصویر,پنجره و... باشد |
| orthographical projection |
نمایش چیزی با خط هاوگوشههای راست |
| meiosis |
تحقیر نمایش مصغر چیزی |
| magazine |
مخزن مهمات ناو جعبه خزانه تفنگ جعبه خوراک دهنده |
| magazines |
مخزن مهمات ناو جعبه خزانه تفنگ جعبه خوراک دهنده |
| fiefdoms |
هر چیزی که کاملا تحت اختیار شخص باشد |
| fiefdom |
هر چیزی که کاملا تحت اختیار شخص باشد |
| limber chest |
جعبه حمل مهمات توپخانه جعبه پیش قطار |
| to feel like something |
احساس که شبیه به چیزی باشد کردن [مثال پارچه] |
| scrap heap policy |
رویه دورانداختن هر چیزی که نوی ان تمام شده باشد |
| profiled |
برجسته نمودار یا منحنی مخصوص نمایش چیزی |
| profiling |
برجسته نمودار یا منحنی مخصوص نمایش چیزی |
| profile |
برجسته نمودار یا منحنی مخصوص نمایش چیزی |
| profiles |
برجسته نمودار یا منحنی مخصوص نمایش چیزی |
| long shot <idiom> |
شرط بندی روی چیزی که بنظر میآید ناموفق باشد |
| ingrowth |
رشد ازدرون چیزی که درتوی چیزدیگری روییده یا فرورفته باشد |
| hereditaments |
هر چیزی که قابل ارث گذاشتن باشد مال موروثی میراث |
| exception |
چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد |
| exceptions |
چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد |
| melodramas |
نمایش توام با موسیقی واوازکه پایانی خوش داشته باشد عشق خوش فرجام |
| melodrama |
نمایش توام با موسیقی واوازکه پایانی خوش داشته باشد عشق خوش فرجام |
| CD quality |
چیزی که میتواند کیفیت ضبط مشابه با دیسک فشرده داشته باشد |
| apomict |
کسی یا چیزی که بوسیلهء تکثیر بدون لقاح بوجود امده باشد |
| to suggest it is appropriate to do so [matter] |
پیشنهاد می کند که برای انجام این کار مناسب باشد [چیزی ] |
| pocket piece |
سکه ازدواج افتاده یا چیزی مانندان که درجیب نگاه دارندتابرکت جیب باشد |
| commodities |
چیزی که قادر به رفع نیاز بشر بوده ومقدار عرضه ان محدود باشد |
| off print |
چاپ دوم باره چیزی که ازمجله یا نگارشهای دیگری گرفته شده باشد |
| commodity |
چیزی که قادر به رفع نیاز بشر بوده ومقدار عرضه ان محدود باشد |
| analog |
صفحه نمایش که از یک سیگنال ورودی ممتد برای کنترل رنگهای نمایش استفاده میکند به طوری که میتواند یک محدوده مشخص از رنگها را نمایش دهد |
| texts |
حالت فعال کامپیوتر یا صفحه نمایش که فقط حروف از پیش تعیین شده را نمایش میدهد و امکان نمایش تصاویر گرافیکی را فراهم نمیکند |
| text |
حالت فعال کامپیوتر یا صفحه نمایش که فقط حروف از پیش تعیین شده را نمایش میدهد و امکان نمایش تصاویر گرافیکی را فراهم نمیکند |
| view |
جستجوی چیزی , به ویژه آنچه روی صفحه نمایش داده شده است |
| viewing |
جستجوی چیزی , به ویژه آنچه روی صفحه نمایش داده شده است |
| label |
قطعهای کاغذ یا کارت متصل به چیزی برای نمایش دستورات استفاده یا یک آدرس |
| viewed |
جستجوی چیزی , به ویژه آنچه روی صفحه نمایش داده شده است |
| views |
جستجوی چیزی , به ویژه آنچه روی صفحه نمایش داده شده است |
| labels |
قطعهای کاغذ یا کارت متصل به چیزی برای نمایش دستورات استفاده یا یک آدرس |
| labelled |
قطعهای کاغذ یا کارت متصل به چیزی برای نمایش دستورات استفاده یا یک آدرس |
| labeling |
قطعهای کاغذ یا کارت متصل به چیزی برای نمایش دستورات استفاده یا یک آدرس |
| box pass |
جعبه کالیبر جعبه پاس |
| modification kit |
جعبه تعمیر یا اصلاح وسیله جعبه وسایل مربوط به اصلاح مدل |
| colours |
شماره رنگهای مختلف که توسط پیکسل ها در صفحه نمایش قابل نمایش است که با توجه به تعداد بیتهای رنگی در هر پیکسل نمایش داده میشود |
| colour |
شماره رنگهای مختلف که توسط پیکسل ها در صفحه نمایش قابل نمایش است که با توجه به تعداد بیتهای رنگی در هر پیکسل نمایش داده میشود |
| hybrid |
چیزی که از چندجزء ناجورساخته شده باشدکلمهای که اجزاء ان اززبانهای مختلف تشکیل شده باشد |
| implicit function |
معادله چیزی که حل ان مستلزم حل یک یا چند معادله دیگر باشد |
| NDR |
سیستم نمایش که حروف قبلی را هنگام نمایش حروف جدید نمایش میدهد |
a closed mouth catches no flies <proverb> |
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد |
| moored mine |
مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد |
| oil gear |
جعبه دنده برقی و هیدرولیکی دستگاه جعبه دنده روغنی برقی |
| hotter |
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد |
| hottest |
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد |
hot |
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد |
| scans |
درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند |
| scanned |
درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند |
| scan |
درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند |
| monitors |
واحد نمایش تصویری برای نمایش متن با کیفیت باا یا گرافیک |
| monitor |
واحد نمایش تصویری برای نمایش متن با کیفیت باا یا گرافیک |
image |
[ناحیه ای از میکروفیلم یا صفحه نمایش که حروف و طرح ها قابل نمایش اند.] |
| screenful |
فریم کامل اطلاعات نمایش داده شده روی صفحه نمایش |
images |
ناحیهای ز میکروفیلم یا صفحه نمایش که حروف و طرح ها قابل نمایش اند |
| monitored |
واحد نمایش تصویری برای نمایش متن با کیفیت باا یا گرافیک |
| graphic |
صفحه نمایش کامپیوتری که اطلاعات گرافیکی را میتواند نمایش دهد |
| menus |
مجموعه انتخابهای نمایش داده شده در مرکز صفحه نمایش |
| menu |
مجموعه انتخابهای نمایش داده شده در مرکز صفحه نمایش |
| pages |
حجم متن نمایش داده شده روی صفحه نمایش |
| intermezzo |
حادثه عشقی نمایش کوتاه در میان پردههای نمایش جدی |
| name part |
بازی کننده نمایش که نامش را روی داستان نمایش می گذارند |
| page |
حجم متن نمایش داده شده روی صفحه نمایش |
| paged |
حجم متن نمایش داده شده روی صفحه نمایش |
| pop down menu |
منو قابل نمایش روی صفحه نمایش در هر لحظه با انتخاب کلید مناسب |
| edited |
فضایی در صفحه نمایش که کاربر میتواند متن یا گرافیک را نمایش و ویرایش کند |
| dress rehearsal |
اخرین تمرین نمایش که بازیگران بالباس کامل نمایش بر روی صحنه میایند |
| previews |
نمایش متن یا گرافیک روی صفحه نمایش که به همان صورت چاپ خواهد شد |
| edit |
فضایی در صفحه نمایش که کاربر میتواند متن یا گرافیک را نمایش و ویرایش کند |
| animation |
ایجاد نمایی از حرکت با نمایش مجموعهای از تصاویر مختلف روی صفحه نمایش |
| animations |
ایجاد نمایی از حرکت با نمایش مجموعهای از تصاویر مختلف روی صفحه نمایش |
| roll scroll |
متن نمایش داده شده که درهرلحظه یک خط بالا یا پایین صفحه نمایش می رود |
| preview |
نمایش متن یا گرافیک روی صفحه نمایش که به همان صورت چاپ خواهد شد |
| dress rehearsals |
اخرین تمرین نمایش که بازیگران بالباس کامل نمایش بر روی صحنه میایند |
| window |
فضایی از صفحه نمایش که کاربر میتواند متن یا گرافیک را نمایش و ویرایش کند |
| marching display |
وسیله نمایش که حاوی بافر نمایش آخرین حروف وارد شده است |
| resolution |
تعداد پیکسل هایی که صفحه نمایش یا چاپگر در واحد مساحت می توانند نمایش دهند |
format |
تعداد حروف که روی صفحه نمایش قابل نمایش اند. با دادن طول سط ر و ستون |
| animation |
این تصاویر به سرعت نمایش داده می شوند تا حرکت ملایم آنها به نمایش درآید |
| non destructive cursor |
نشانه گر در صفحه نمایش که حروف نمایش داده شده را با عبور از آنها پاک نمیکند |
| dotting |
آداپتور نمایش که به نرم افزار اجازه کنترل هر پیکسل را میدهد روی صفحه نمایش |
| dot |
آداپتور نمایش که به نرم افزار اجازه کنترل هر پیکسل را میدهد روی صفحه نمایش |
| formats |
تعداد حروف که روی صفحه نمایش قابل نمایش اند. با دادن طول سط ر و ستون |
| wetzel |
عنصر تصویری که به تصویرروی ترمینال نمایش اضافه شده و دقت نمایش را بهبودمی بخشد |
| ansi |
که نحوه نمایش رنگها و تصاویر کوچک و ساده را روی صفحه نمایش بیان میکند |
| resolutions |
تعداد پیکسل هایی که صفحه نمایش یا چاپگر در واحد مساحت می توانند نمایش دهند |
| animations |
این تصاویر به سرعت نمایش داده می شوند تا حرکت ملایم آنها به نمایش درآید |
| areas |
ناحیه از صفحه نمایش که حروف قابل نمایش اند |
| area |
ناحیه از صفحه نمایش که حروف قابل نمایش اند |
| enhanced |
صفحه نمایش رنگی با resolution بالا که میتواند سیگنالهای سیستم EGA و گرافیکی را نمایش دهد |
| high resolution bit mapped display |
تکنیک نمایش یک مکان واحدحافظه برای کنترل یک نقطه نورانی مشخص روی صفحه نمایش |
| composition and make up terminal |
صفحه نمایش CRT که قابلیت نمایش و تغییر دقیق اندازههای نقاط و پهنای کاراکترها را دارد |
| splash screen |
صفحه نمایش ابتدایی که در زمان شروع برنامه برای مدت کوتاهی نمایش داده میشود |
| enhance |
صفحه نمایش رنگی با resolution بالا که میتواند سیگنالهای سیستم EGA و گرافیکی را نمایش دهد |
mat |
مرز تمام رنگی که اطراف تصویر که کوچکتر از پنجره نمایش است نمایش داده میشود |
| enhancing |
صفحه نمایش رنگی با resolution بالا که میتواند سیگنالهای سیستم EGA و گرافیکی را نمایش دهد |
| mats |
مرز تمام رنگی که اطراف تصویر که کوچکتر از پنجره نمایش است نمایش داده میشود |
| enhances |
صفحه نمایش رنگی با resolution بالا که میتواند سیگنالهای سیستم EGA و گرافیکی را نمایش دهد |
| infra red link |
روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد |
| hotbed |
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد |
| hotbeds |
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد |
snow |
واسط نمایش داده شده به صورت روشن و خاموش وقتی که صفحه نمایش لکه دار میشود |
| screens |
وسیله نمایش که قادر به نمایش اطلاعات زیادی است مثل CRT یا VDU. مراجعه شود به READOUT |
| screening, screenings |
وسیله نمایش که قادر به نمایش اطلاعات زیادی است مثل CRT یا VDU. مراجعه شود به READOUT |
| snows |
واسط نمایش داده شده به صورت روشن و خاموش وقتی که صفحه نمایش لکه دار میشود |
| screened |
وسیله نمایش که قادر به نمایش اطلاعات زیادی است مثل CRT یا VDU. مراجعه شود به READOUT |
| snowed |
واسط نمایش داده شده به صورت روشن و خاموش وقتی که صفحه نمایش لکه دار میشود |
| screen |
وسیله نمایش که قادر به نمایش اطلاعات زیادی است مثل CRT یا VDU. مراجعه شود به READOUT |
| snowing |
واسط نمایش داده شده به صورت روشن و خاموش وقتی که صفحه نمایش لکه دار میشود |
| resolutions |
تعدادپکیسلهای کامپیوترقابل نمایش روی صفحه نمایش |
| resolution |
تعدادپکیسلهای کامپیوترقابل نمایش روی صفحه نمایش |
| alphanumeric |
وسیله نمایش که حروف و اعداد را نمایش میدهد |
| imperfect competition |
حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد |
| scroll |
حرکت دادن متن نمایش داده شده به صورت عمودی بالا یا پایین صفحه نمایش یک پیکسل یا خط در واحد زمان |
| scrolls |
حرکت دادن متن نمایش داده شده به صورت عمودی بالا یا پایین صفحه نمایش یک پیکسل یا خط در واحد زمان |
| data scope |
یک دستگاه مخصوص نمایش که کانال ارتباطات داده راکنترل نموده و محتوای اطلاعات منتقل شده روی ان را نمایش میدهد |
| enhanced |
در یک IBM PC استاندارد معروف برای آداپتور نمایش رنگی با resolution بالا که میتواند سیگنالهای سیستم EGA و گرافیکی را نمایش دهد |
| enhance |
در یک IBM PC استاندارد معروف برای آداپتور نمایش رنگی با resolution بالا که میتواند سیگنالهای سیستم EGA و گرافیکی را نمایش دهد |
| enhancing |
در یک IBM PC استاندارد معروف برای آداپتور نمایش رنگی با resolution بالا که میتواند سیگنالهای سیستم EGA و گرافیکی را نمایش دهد |
| enhances |
در یک IBM PC استاندارد معروف برای آداپتور نمایش رنگی با resolution بالا که میتواند سیگنالهای سیستم EGA و گرافیکی را نمایش دهد |
| to put on the stage |
بمعرض نمایش گذاشتن نمایش دادن |
| divertissement |
بالت یا نمایش بین پردههای نمایش |
| kit |
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل |
| kits |
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل |
open back |
[نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.] |
| cash |
صندوق |
| chests |
صندوق |
| chest |
صندوق |
| boxes |
صندوق |
| cases |
صندوق |
| water jacket |
صندوق اب |
| chest set |
صندوق |
| coffers |
صندوق |
| hutch |
صندوق |
| funded |
صندوق |
case |
صندوق |
| fund |
صندوق |
| hutches |
صندوق |
| cashing |
صندوق |
| box |
صندوق |
| cashed |
صندوق |
coffer |
صندوق |
| cash office |
صندوق |
lacunar |
صندوق |
| cashes |
صندوق |
format |
استفاده از فیلدهای نمایش محافظت شده برای نمایش حالت خالی یا صفحهای که قابل تغییر نیست ولی کاربر میتواند اطلاع وارد کند |
| formats |
استفاده از فیلدهای نمایش محافظت شده برای نمایش حالت خالی یا صفحهای که قابل تغییر نیست ولی کاربر میتواند اطلاع وارد کند |
| antialiasing |
تکنیک افزایش دقت نمایش گرافیک کامپیوتری یک روش بکارگیری صافی که باعث فهور خطها و لبههای صاف در محل تصویر صفحه نمایش میشود |
| closeting |
صندوق خانه |
| trunk |
بشکه صندوق |
| trunks |
بشکه صندوق |
| box maker |
صندوق ساز |
| bin |
جازغالی صندوق |
| aid fund |
صندوق تعاون |