Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
delayed neutrons
نوترونهای تابش شده از یک هسته برانگیخته در یک پروسه رادیواکتیو
Other Matches
nucleole
جسمی که در درون هسته یاخته ها یافت میشود هسته هسته
procedure
پروسه
isothermal process
پروسه هم دما
solidifying process
پروسه انجماد
anodic oxidation
پروسه اکسیداسیون الکترولیتی
impassioned
برانگیخته
excited
برانگیخته
hot
برانگیخته بگرمی
hotter
برانگیخته بگرمی
hottest
برانگیخته بگرمی
excited state
حالت برانگیخته
wrathful
برانگیخته غضبناک
radio active
رادیواکتیو
radioactive
رادیواکتیو
design points
ترکیب ویژهای از متغیرها که پروسه طراحی براساس ان صورت میگیرد
white hot
دارای احساسات برانگیخته
white-hot
دارای احساسات برانگیخته
tar
: برانگیخته خشمگین کردن
radioactive rays
ذرات رادیواکتیو
fall out
باران رادیواکتیو
radioactive material
مواد رادیواکتیو
karyology
هسته شناسی مبحثی ازعلم سلول شناسی ک ه درباره تشریح هسته سلولی وساحتمان کروموسوم بحث میکند
shield
هسته ساخته شده از هسته هادی با یک پوشش عایق و سپس یک لایه هادی برای اینکه سیگنال ارسالی از واسط ها درامان نگهدارد
shields
هسته ساخته شده از هسته هادی با یک پوشش عایق و سپس یک لایه هادی برای اینکه سیگنال ارسالی از واسط ها درامان نگهدارد
actiniferous
دارای اکتینیوم یا مادهء رادیواکتیو
nuclide
کلیه مواد داخل هسته اتم اجزای شیمیایی داخل هسته
radiac
کشف اشعه رادیواکتیو و اندازه گیری ان
half residence time
نیمه عمر پایداری عناصرریزش اتمی یا رادیواکتیو
radiacmeter
وسیله کشف وتشخیص رادیواکتیو و اندازه گیری ان
closed cycle reactor system
در هسته شناسی راکتوری که در ان گرمای اولیه حاصل ازشکافت برای انجام کار مفیدتوسط دوران یا گردش ماده سرد کننده در یک مدار بسته دارای مکانیزم تبادل حرارتی به خارج از هسته منتقل میشود
puff adder
یکجور افعی بزرگ افریقایی که چون برانگیخته شودتنش بادمیکند
salted weapon
جنگ افزار اتمی که قدرت رادیواکتیو ان تشدید شده باشد
nucleon
اجزای داخل هسته اتمی هستک هسته اتمی
nuclear magnetic resonance
تشدید مغناطیس هسته رزونانس مغناطیس هسته
magnetic nuclear resonance
تشدید مغناطیسی هسته رزونانس مغناطیسی هسته
half life period
مدت زمان لازم برای فعالیت یک ماده رادیواکتیو است که به نصف مقدار اولیه خود کاهش یابد
fission process
فرایند انشقاق پروسه انشقاق
hot spot
نقاط خطرناک یا خیلی خطرناک در منطقه الوده به مواد رادیواکتیو اتمی
hot spots
نقاط خطرناک یا خیلی خطرناک در منطقه الوده به مواد رادیواکتیو اتمی
shine
تابش
radioactivity
تابش
glows
تابش
glints
تابش
phosphorogenic
تابش زا
irradiation
تابش
brilliance
تابش
shines
تابش
glowed
تابش
glinted
تابش
glint
تابش
effulge
تابش
effulgence
تابش
erythema
تابش
coruscation
تابش
fulgency
تابش
lustre
تابش
isodose
هم تابش
glow
تابش
eradiation
تابش
radiational
تابش
total radiation
تابش کل
radiation
تابش
radiation of heat
تابش
glitter
تابش
glittered
تابش
emission
تابش
glinting
تابش
glitters
تابش
emissions
تابش
candescent
تابش یاگرما
angle of reflection
زاویه تابش
primary cosmic rays
تابش کیهانی
irradiancy
درخشندگی تابش
radiometer
تابش سنج
cosmic radiation
تابش کیهانی
angle of incidence
زاویه تابش
soft radiation
تابش نرم
solarization
تابش افتاب
thermal radiation
تابش حرارتی
ultraviolet radiation
تابش فرابنفش
bolometri
تابش سنجی
cosmic rays
تابش کیهانی
background radiation
تابش زمینه
wave radiation
تابش موج
shines
فروغ تابش
visible radiation
تابش مرئی
shine
فروغ تابش
anneal
پخت تابش
annihilation radiation
تابش نابودی
irradiation
تابش دهی
sunshine
تابش افتاب
black light
تابش فرابنفش
spectrum
گستره تابش
thermal emission
تابش حرارتی
polarized radiation
تابش قطبیده
radiation field
میدان تابش
radiation efficiency
راندمان تابش
radiation density
تراکم تابش
radiation constants
ثابتهای تابش
heat radiation
تابش گرما
incidence angle
زاویه تابش
incidence plane
صفحه تابش
plane of incidence
صفحه تابش
irradiance
درخشندگی تابش
flashes
تابش انی
flashed
تابش انی
flash
تابش انی
lustreer
تابش فروزندگی
radiant intensity
شدت تابش
fluorescence
تابش ماهتابی
radiation hazard
گزند تابش
exciting radiation
تابش برانگیزاننده
radiation pattern
الگوی تابش
irradiated
تابش دادن
radiation loss
گمگشتگی تابش
irradiates
تابش دادن
soaking
تابش متعادل
electromagnetic radiation
تابش الکترومغناطیسی
irradiating
تابش دادن
emissivity
تابش نسبی
radiation intensity
شدت تابش
radiation laws
قوانین تابش
energy radiation
تابش انرژی
sheen
تابش برق
irradiate
تابش دادن
opalescence
تابش قوس و قزحی
polarized electromagnetic radiation
تابش الکترومغناطیسی قطبیده
net radiation factor
ضریب تابش خالص
near ultraviolet radiation
تابش فرابنفش نزدیک
kirchhoff radiation law
قانون تابش کیرشهف
radiation of heat
انتقال گرمابوسیله تابش
planck's radiation law
قانون تابش پلانک
ionizing radiation
تابش یون ساز
ionizing radiation
تابش یونیزه کننده
continuous background radiation
تابش زمینهای پیوسته
hard radiation
تابش یا پرتو سخت
bolometric magnitude
قدر تابش سنجی
blackbody radiation
تابش جسم سیاه
glowed
التهاب تابش گداختگی
glows
التهاب تابش گداختگی
glow
التهاب تابش گداختگی
flames
مشتعل شدن تابش
flame
مشتعل شدن تابش
glare
تابش خیره کننده تشعشع
glared
تابش خیره کننده تشعشع
photon
تنها یک الکترون تابش شود
glares
تابش خیره کننده تشعشع
dazzle
تابش یا روشنی خیره کننده
dazzled
تابش یا روشنی خیره کننده
dazzling
تابش یا روشنی خیره کننده
radioactive
پرتو افشان تابش دار
accidentalism
اثرات تابش نورمصنوعی براشیاء
dazzles
تابش یا روشنی خیره کننده
sunlight
تابش افتاب انعکاس نور خورشید
roentgen
واحد تابش تشعشعات یونیزه کننده
thermionic
مربوط به تابش الکترونها ازاجسام داغ
isodose
دارای تابش یا اشعه برابر هم شعاع
radiation cooling
سرد شدن توسط تابش مستقیم از سطح
angle of incidence
زاویه بین شعاع تابش و عمود به صفحه
roentgenography
عکس برداری بوسیله تابش اشعه مجهول
footcandle
واحد روشنایی برابر تابش نور در یک فوت مربع
nucleus
هسته
core
هسته
magnet core
هسته
necleus
هسته
cores
هسته
stone
هسته
stones
هسته
stoning
هسته
nuclel
هسته ها
kernel
هسته
kernels
هسته
seedless
بی هسته
membrane
هسته
nuclei
هسته
atom
هسته
air core
بی هسته
atoms
هسته
membranes
هسته
center web
هسته
photoemissive
مادهای که در اثر روشنایی یانور از خود الکترون تابش میکند
luminescence
پدیده نورافشانی جسمی پس ازقرار گرفتن درمعرض تابش اشعه
laser
[light amplification by stimulated emission of radiation]
لیزر
[تقویت نور به روش گسیل القایی تابش]
[فیزیک]
roentgenogram
عکسی که توسط تابش اشعه مجهول درست شده است
nuclear magneton
مگنتون هسته
mesoplast
هسته یاخته
micronucleus
خرد هسته
laminated core
هسته متورق
headword
واژههای هسته
watertight core
هسته اب بندی
headwords
واژههای هسته
cores
هسته یا دیوارهستهای
secure kernel
هسته امن
cores
هسته سنگ
luminescent center
هسته لومینسانس
stoned
هسته درآورده
macronucleus
هسته بزرگتر
magnet core
هسته مغناطیسی
magnet core
هسته اهنربا
magnet yoke
هسته اهنربا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com