English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
English Persian
means ends analysis نوعی روش استدلال که در یک کوشش برای کاهش تفاوتهااز نقطه شروع تا هدف به عقب و جلو نظر می اندازد
Other Matches
backward chaining روشی برای استدلال که ازهدف مطلوب شروع و به سمت حقایق از قبل شناخته شده ادامه می یابد
ti;me to go زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
approaches فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approached فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approach فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
roll in point نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
pull up point نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
terminus a que نقطه شروع
origins نقطه شروع
origin نقطه شروع
initial point نقطه شروع
initial point نقطه شروع عملیات
get down to <idiom> رسیدن به نقطه شروع
trailhead نقطه شروع مسیر
switching مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
free drop برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
entry نقطه شروع پرش یا چرخش
landing threshold نقطه شروع عملیات اب خاکی
offset مبدا نقطه شروع مسابقه
offsetting مبدا نقطه شروع مسابقه
jumping off place شروع بکاری نقطه عزیمت
center ice spot نقطه شروع در مرکز دایره میانی
origins نقطه شروع سرچشمه دهانه لوله
origin نقطه شروع سرچشمه دهانه لوله
tee shot ضربه از نقطه شروع بازی گلف
center face off spot نقطه شروع در مرکز دایره میانی
departure end نقطه شروع کنده شدن هواپیما از زمین
hole نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
holed نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
holing نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
holes نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
firing area نقطه شروع انفجار مین میدان تیر
threshholds نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
threshold نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
thresholds نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
head spot نقطهای بین نقطه وسط وکناره شروع بیلیارد
waisting کاهش موضعی قطر ناشی ازجریان برگشت ناپذیر حاصل از تنش در نقطه شکست
beginning of tape marker علامتی که نقطه شروع ضبط اطلاعات را بر روی نوارنشان میدهد
staging area فاصله بین منطقه اماده کردن اتومبیل و نقطه شروع
end انداختن گوی جک وسایر گویها از نقطه شروع به انطرف چمن
ends انداختن گوی جک وسایر گویها از نقطه شروع به انطرف چمن
ended انداختن گوی جک وسایر گویها از نقطه شروع به انطرف چمن
to graps at anything برای گرفتن چیزی کوشش نمودن
within reach of gunshot کوشش کردن برای رسیدن به چیزی
to affect something [cultivate for effect] کوشش کردن برای به نتیجه ای رسیدن
fairways قسمت چمن کاملا" کوتاه شده بین نقطه شروع و پایان گلف
fairway قسمت چمن کاملا" کوتاه شده بین نقطه شروع و پایان گلف
fence off کوشش برای کسب مقام نخست شمشیربازی
to strain کوشش سخت کردن [برای رسیدن به هدف]
recycles برگشتن به نقطه شروع برنامه داده پرداز الکترونیک بدون وارد شدن دادههای جدید
recycle برگشتن به نقطه شروع برنامه داده پرداز الکترونیک بدون وارد شدن دادههای جدید
recycling برگشتن به نقطه شروع برنامه داده پرداز الکترونیک بدون وارد شدن دادههای جدید
to catch at something برای رسیدن بچیزی وگرفتن ان کوشش کردن وبدان نزدیک شدن
quick kick کوشش در ضربه زدن با پا درضمن پاس برای کسب موقعیت بهتر
correction for attenuation اصلاح برای کاهش
approach end نقطه شروع تقرب هواپیما ابتدای محوطه دویدن هواپیما
thinner حلالی برای کاهش ویسکوزیته رنگها
compacting فرمول کاهش حجم لازم برای یک متن
compacts فرمول کاهش حجم لازم برای یک متن
compact فرمول کاهش حجم لازم برای یک متن
compacted فرمول کاهش حجم لازم برای یک متن
junctions محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junction محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
acoustic فن صوتی که در بالای چاپگر برای کاهش صدا قرار دارد
reference point نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
sequential نوعی کامپیوتر که باید هر دستورکامل شود پیش از اینکه بعدی شروع شود وبنابراین نمیتواند پردازش همزمان را مدیریت کند
natural rate hypothesis هیچ تمایلی برای تورم در جهت افزایش یا کاهش وجود ندارد
inference مجموعه قواعد در سیستم خبره برای کاهش اهداف یا نتایج داده
gust alleviation سیستم دینامیکی برای کاهش اثر تندبادهای قائم روی هواپیما
acoustic تابلوی صوتی که پشت رسانه برای کاهش صدا قرار دارد
inferences مجموعه قواعد در سیستم خبره برای کاهش اهداف یا نتایج داده
seeds مقدار شروع برای تولید اعداد تصادفی
seed مقدار شروع برای تولید اعداد تصادفی
O.K. دکمه OK که برای شروع یا تایید یک عمل به کار می رود
named departure point نقطه مشخص برای حرکت
basing point نقطه مبدا برای قیمت
lightening hole سوراخی که در قسمتی ازسازه که کمتر تحت تنش قراردارد برای کاهش وزن ایجادمیشود
damping vane پرهای در فلومتر سوخت برای کاهش دادن و گرفتن نوسانات حاصل از جریان متلاطم
executing دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه
executes دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه
executed دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه
execute دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه
leading zero رقم صفر برای نمایش شروع عدد ذخیره شده
references مقدار نقط ه شروع برای مقادیر دیگر , معمولاگ صفر
reference مقدار نقط ه شروع برای مقادیر دیگر , معمولاگ صفر
tax friction کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
kerning کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
long run مدت کافی برای تغییر دادن در مقدار تولید به وسیله کاهش یا افزایش فرفیت موسسه
metal deactivator مادهای که برای کاهش امکان وقوع واکنشهاالکتروشیمیایی در تانک سیستم به سوختهای هیدروکربنی افزوده میشود
compression روش کاهش اندازه بلاک داده با کاهش فضا وحذف فضاها و مواد بی استفاده
run-up [start-up] نزدیکی به مکان شروع با دویدن [برای جهش یا پرتاب کردن] [ورزش]
text کد ارسالی برای بیان خاتمه کنترل و اطلاعات آدرسی و شروع پیام
mode وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
modes وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
texts کد ارسالی برای بیان خاتمه کنترل و اطلاعات آدرسی و شروع پیام
all the way اخرین یورش برای لمس نقطه نهایی
parkas نوعی کت برای محافظت از باد و باران
pontoar نوعی کرجی برای پل بندی کلک
calking chisel نوعی اسکنه برای فاق دراوردن
page 2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید
paged 2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید
layers بخشی که موافق قالب به کدها و تقاضا برای اتصال شروع /خاتمه است
tee منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
teed منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
pages 2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید
teeing منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
layer بخشی که موافق قالب به کدها و تقاضا برای اتصال شروع /خاتمه است
tees منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
force rendezvous نقطه الحاق هواپیماها یاکشتیها برای اجرای عملیات
half life period مدت زمان لازم برای فعالیت یک ماده رادیواکتیو است که به نصف مقدار اولیه خود کاهش یابد
first generation computer کامپیوتر اصلی که از فناوری الکترونیکی بر پایه مقدار برای شروع تشکیل شده است
flags ترتیب کدها در شبکه ارسال بسته برای معرض شروع و خاتمه یک فریم داده
reset برگرداندن سیستم به وضعیت اولیه برای اینکه برنامه یا فرایند مجددا شروع شوند
flag ترتیب کدها در شبکه ارسال بسته برای معرض شروع و خاتمه یک فریم داده
resets برگرداندن سیستم به وضعیت اولیه برای اینکه برنامه یا فرایند مجددا شروع شوند
nurses حفظ یک گوی یا بیشتر در یک نقطه برای کسب امتیاز پی درپی
nursed حفظ یک گوی یا بیشتر در یک نقطه برای کسب امتیاز پی درپی
intercept point نقطه پیش بینی شده برای اجرای رهگیری هوایی
nurse حفظ یک گوی یا بیشتر در یک نقطه برای کسب امتیاز پی درپی
dipsey sinker نوعی وزنه برای فرو بردن قلاب ماهیگیری
capacitance bridge نوعی وسیله اندازه گیری خنثی برای فرفیت
bow line نوعی گره برای متصل کردن هواپیما به زمین
logic نشانه گرافیکی برای نمایش نوعی تابع منط قی
click دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
clicks دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
clicked دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
text کاهش فضای لازم در متن انتخابی , استفاده از یک کد برای نمایش بیشتر از یک حرف و حذف فضا بین علامتهای نقل قول و...
aircraft arresting hook مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
texts کاهش فضای لازم در متن انتخابی , استفاده از یک کد برای نمایش بیشتر از یک حرف و حذف فضا بین علامتهای نقل قول و...
morse alphabet or code الفبای خط و نقطه که شخصی بنام morse برای تلگراف اختراع کرد
control point نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
slingshot مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
slingshots مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
obstructionist اکثریت می اندازد
hydroplane نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplaned نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
symbol نشانه گرافیکی برای نمایش نوعی تابع منط قی در نمودار
hydroplaning نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
danc solution نوعی محلول شیمیایی برای رفع الودگی عوامل تاول زا
hydroplanes نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
break out نوعی حمله برای خارج کردن گوی از منطقه دفاعی
bow compass نوعی پرگار که برای رسم دایرههای کوچک بکار میرود
wire roll نوعی سیم خاردار تاشو برای ساختن موانع ضد مکانیزه
ark [نوعی قفسه برای آویزان کردن پوشاک کشیشان در کلیسا]
blue key نقطه کمکی ابی برای تنظیم عکس در موقع فاهر کردن فیلم
calliper نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
Dizlyk [نوعی قالیچه تزئینی کوچک که برای تزئین به زانوی شتر می بندند.]
caliper نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
the ink blots این مرکب لک می اندازد
check point نقطه از پیش تعیین شدهای در سطح زمین برای کنترل حرکت رسانگرها یا پرتابه ها
compensating relief valve شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
set up مدت زمان بین سیگنال شروع یک برنامه و شروع آن
decreases کاهش یافتن کم شدن کاهش
decrease کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreased کاهش یافتن کم شدن کاهش
sea marker نوعی رنگ یا پودر رنگی که برای علامت گذاری اب دریا به کار می رود
dejagging نوعی فن گرافیک کامپیوتری برای رسم خطوط صاف کاراکترها و چند ضلعی ها
adlib نوعی کارت صدا برای کامپیوترهای شخصی با نوارگردان ابتدایی و توابع MIDI
routing identifier نوعی رمز سه کلمهای که برای شناسایی سیستمهای توزیع و تدارکات به کار می رود
The trees give a pleasant shade . درختان سایه قشنگه می اندازد
typhoon نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
fishnet نوعی تور که برای نگهداری یاکاشتن وسایل استتار در محل خود به کار می رود
long shot شانس کمی برای برنده شدن دارد نوعی شرط که احتمال بردن ان کم است
typhoons نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
feasibility بررسی هزینه ها و مزیت برای بررسی شروع مجدد پروژه
memento mori کاسه یاچیزدیگری که انسان رابیادمردن می اندازد
It reminds me of my schooldays . مرا بیاد دوران مدرسه می اندازد
big ball ضربهای در بولینگ که تمام میله ها را می اندازد
backward جستجو برای دادهای که از موقعیت نشانه گر شروع میشود یا از انتهای فایل و به ابتدای فایل می رسد
splash screen صفحه نمایش ابتدایی که در زمان شروع برنامه برای مدت کوتاهی نمایش داده میشود
drive بخشی ازکامپیوتر که نوار یا دیسک را راه می اندازد
drives بخشی ازکامپیوتر که نوار یا دیسک را راه می اندازد
pumpkin پرتابی که تعداد کمی از میلههای بولینگ را می اندازد
grounder موسس ضربتی که کسی یا چیزی رابزمین می اندازد
jump ball توپی که داور بین دوبازیگر به هوا می اندازد
pumpkins پرتابی که تعداد کمی از میلههای بولینگ را می اندازد
combustion starter مکانیزمی که در ان احتراق یک سوخت ترکیب سوخت و هواانرژی لازم برای شروع دوران موتور را تامین میکند
plaiting [نوعی گیس بافی برای اتمام ریشه ها، در این روش که برای اتمام ریشه های فرش بکار می رود، جای آزاد گذاشتن نخ های چله آنرا بصورت اریبی دوتا دوتا یا بیشتر از لابلای یکدیگر رد کرده و نخ ها بسته به نظر آید.]
re entry vehicle نوعی رسانگرهای فضایی که برای ورود به اتمسفر زمین در بخش پایانی مسیر خودطراحی شده اند
telpak سرویسی که توسط شرکتهای همگانی مخابراتی برای اجاره کانالهای با پهنای باندزیاد بین دو یا چندین نقطه ارائه می گردد
petroleur کسیکه با استعمال نفت اتش سوزی راه می اندازد
z scale نوعی مقیاس خطی روی عکس هوایی مورب که برای اندازه گیری ارتفاع اشیاء به کار می رود
quail نوعی موشک فریبنده که برای کور کردن رادارها و یاسیستم پدافند هوایی دشمن ازهواپیما پرتاب میشود
quails نوعی موشک فریبنده که برای کور کردن رادارها و یاسیستم پدافند هوایی دشمن ازهواپیما پرتاب میشود
Sound Blaster نوعی کارت صوتی برای PC سازگار ساخت Creative habs که امکان ضبط صدا روی دیسک را میدهد
megascope یکجور فانوس شعبده که تصویرهای بزرگ روی پرده می اندازد
What advice would you give to someone starting up in business? چه توصیه ای شما به کسی که کسب و کار راه می اندازد می کنید؟
cycle زمان بین شروع و خاتمه یک عمل بویژه برای آدرس دهی یک محل از حافظه و بازیابی داده و سپس توقف عمل
cycles زمان بین شروع و خاتمه یک عمل بویژه برای آدرس دهی یک محل از حافظه و بازیابی داده و سپس توقف عمل
cycled زمان بین شروع و خاتمه یک عمل بویژه برای آدرس دهی یک محل از حافظه و بازیابی داده و سپس توقف عمل
puncuation نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
foot spot نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
triple point نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
picture point نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
bearing موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
straddle trench خندق یا نوعی سنگر عمیق خطی کوتاه که معمولا برای تهیه مستراح اردوگاهی مورد استفاده قرار می گیرد
machine address نوعی برنامه زبان اسمبلی که برای تولید کد که فقط از آدرس و مقدار مطلق استفاده میکند تشکیل شده باشد
line of vision خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
pointillism شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
high resolution bit mapped display تکنیک نمایش یک مکان واحدحافظه برای کنترل یک نقطه نورانی مشخص روی صفحه نمایش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com