English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
sustaining نگهدارنده ادامه دهنده
Other Matches
extender توسعه دهنده ادامه دهنده
continuative ادامه دهنده
continuant ادامه دهنده
continuator ادامه دهنده مستمر
resumptive ادامه دهنده دوباره بدست اورنده
barbette ستون نگهدارنده قبضه توپ ستون نگهدارنده قنداق توپ
hold over به تصرف ملک ادامه دادن ادامه دادن
trimmer زینت دهنده تغییر عقیده دهنده بنابمصالح روز
holder نگهدارنده
holders نگهدارنده
lashing نگهدارنده
preserver نگهدارنده
retentive نگهدارنده
support نگهدارنده
skeg نگهدارنده
adherent electrode نگهدارنده
fuse holder نگهدارنده فیوز
fuse carrier نگهدارنده فیوز
gas holder نگهدارنده گاز
riding anchor لنگر نگهدارنده
depositery نگهدارنده سپرده
holding coil پیچک نگهدارنده
strut قفل نگهدارنده
magnet holder نگهدارنده اهنربا
pendant طناب نگهدارنده
strutted قفل نگهدارنده
sustentacular نگهدارنده محافظ
maintaining stimulus محرک نگهدارنده
handles گیره نگهدارنده
shaft bracket نگهدارنده محور
pendants طناب نگهدارنده
dollies پیش نگهدارنده
struts قفل نگهدارنده
dolly پیش نگهدارنده
handle گیره نگهدارنده
conservator نگهدارنده محافظ
absorptive terrace تراس نگهدارنده اب
workholder نگهدارنده قطعه
cable guard نگهدارنده کابل
retainer گیره نگهدارنده
holding flange لبه نگهدارنده
retainers گیره نگهدارنده
arm rest اهرم نگهدارنده
arrester gear سیم نگهدارنده
battery box leg پایه نگهدارنده باطری
magnetic latching relay رله نگهدارنده مغناطیسی
bracket [ستون نگهدارنده دیوار]
distance line طناب نگهدارنده ناوها
brake shoe carrier نگهدارنده کفشک ترمز
storm water retention tank منبعهای نگهدارنده اب باران
downhaul طناب نگهدارنده دکل
pistol clasp گیره نگهدارنده طپانچه
stakeholder نگهدارنده بانک در قمار
holding ground محوطه نگهدارنده لنگر
rigging طنابهای نگهدارنده دکل
detent شیطانک نگهدارنده گیره
geneva stop سیستم نگهدارنده فیلم
gimbals محور نگهدارنده جایرو
die shoe قاب نگهدارنده ورق
lathe tool holder نگهدارنده تیغه تراش
holds گیره اتصالی نگهدارنده
hold گیره اتصالی نگهدارنده
detent ضامن نگهدارنده مین
detent ازادکننده مین نگهدارنده
catalyst تشکیلات دهنده سازمان دهنده
exhibitor نمایش دهنده ارائه دهنده
catalysts تشکیلات دهنده سازمان دهنده
exhibiter نمایش دهنده ارائه دهنده
bailor امانت دهنده کفیل دهنده
bailer امانت دهنده کفیل دهنده
conglutinative التیام دهنده جوش دهنده
exhibitors نمایش دهنده ارائه دهنده
preventive ماده نگهدارنده وسایل نگهداری
jam cleat قلاب نگهدارنده طناب قایق
hanging-buttress [پشت بند نگهدارنده] [معماری]
strut ریل نگهدارنده یاضامن پایه اتش
fuzewell liner بوش نگهدارنده خرج بوستر ماسوره
strutted ریل نگهدارنده یاضامن پایه اتش
struts ریل نگهدارنده یاضامن پایه اتش
platen نگهدارنده کاغذ در چاپگر نورد ماشین تحریر
sparred تیر چوبی یا فلزی نگهدارنده طنابهای قایق
gimbal سوارکردن قطعهای بریک حلقه نگهدارنده ازاد
spar تیر چوبی یا فلزی نگهدارنده طنابهای قایق
spars تیر چوبی یا فلزی نگهدارنده طنابهای قایق
console کنسول [نوعی ستون نگهدارنده تزئینی یا پیش گردی]
MCA بیتی است که وسایل نگهدارنده باس را پشتیبانی میکند
crotch مربع کوچک در 4 گوشه میزبیلیارد بی کیسه چنگک نگهدارنده تیر افقی بادبان
crotches مربع کوچک در 4 گوشه میزبیلیارد بی کیسه چنگک نگهدارنده تیر افقی بادبان
sprays زایده نگهدارنده پالتهای سوارشده روی ریل بار هواپیما الگوی پخش ترکشها
spray زایده نگهدارنده پالتهای سوارشده روی ریل بار هواپیما الگوی پخش ترکشها
sprayed زایده نگهدارنده پالتهای سوارشده روی ریل بار هواپیما الگوی پخش ترکشها
spraying زایده نگهدارنده پالتهای سوارشده روی ریل بار هواپیما الگوی پخش ترکشها
gaff میله نگهدارنده ضلع بالایی بادبان قلاب مخصوص حمل ماهی به خشکی یا قایق
going on ادامه
continuance ادامه
continuation line خط ادامه
continuation ادامه
resumption ادامه
reopening ادامه دادن
reopened ادامه دادن
keep on ادامه دادن
discontinue ادامه ندادن
reopens ادامه دادن
discontinued ادامه ندادن
continue statement حکم ادامه
take up ادامه دادن
continuation card کارت ادامه
continuable قابل ادامه
to run on ادامه داشتن
to take up ادامه دادن
to carry on ادامه دادن
carry-on ادامه دادن
carry on ادامه دادن
to keep on ادامه دادن
discontinuing ادامه ندادن
hold on ادامه دادن
discontinues ادامه ندادن
bring on ادامه دادن
to drag on or out ادامه دادن
reopen ادامه دادن
furthered ادامه دادن
furthering ادامه دادن
extend ادامه دادن
furthers ادامه دادن
extending ادامه دادن
extends ادامه دادن
to continue ادامه دادن
to follow ادامه دادن
duration مدت ادامه
for a continuance برای ادامه
over run ادامه به کاردادن
further ادامه دادن
go on <idiom> ادامه دادن
go along <idiom> ادامه دادن
run on ادامه دادن
hang on <idiom> ادامه دادن
hold good <idiom> ادامه دادن
discontinuation عدم ادامه
continues ادامه دادن
keep ادامه دادن
keep up <idiom> ادامه دادن
continue ادامه دادن
keeps ادامه دادن
discontinuance عدم ادامه
follow-through ادامه حرکت پس از ضربه
continuation عمل ادامه دادن
follow-throughs ادامه حرکت پس از ضربه
shorthanded ادامه با بازیگر کمتر
live on بزندگی ادامه دادن
inability to box ناتوان از ادامه دادن
time in ادامه بازی پس از توقف
bide بکاری ادامه دادن
fall behind <idiom> درمانده از ادامه راه
dashed مسیری را ادامه دادن
track ادامه گوی در مسیربولینگ
tracked ادامه گوی در مسیربولینگ
tracks ادامه گوی در مسیربولینگ
dash مسیری را ادامه دادن
keep the home fires burning <idiom> اجازه ادامه دادن
to set on با زور ادامه دادن
to press ahead with با زور ادامه دادن
dwell at اتش را ادامه دادن
dwell at به تیراندازی ادامه دادن
dashes مسیری را ادامه دادن
thwarted ادامه دادن یا کشیدن
viability امکان ادامه حیات
transattack period مدت ادامه تک اتمی
contd مخفف ادامه یافته
go head ادامه بدهید بفرماید
detainer حکم ادامه توقیف
thwart ادامه دادن یا کشیدن
maintain ابقا کردن ادامه دادن
runs دوام یافتن ادامه دادن
Gothic Survival [ادامه عنصر سبک گوتیک]
Keep moving! ادامه بده [بدهید ] به راه!
maintained ابقا کردن ادامه دادن
maintains ابقا کردن ادامه دادن
resumes چکیده کلام ادامه یافتن
viability قدرت ادامه زندگی پس از تولد
discounting match ادامه ندادن به مسابقه کشتی
robust که کار را پس از خطا ادامه میدهد
give someone the green light <idiom> اجازه ادامه به کار رادادن
robustly که کار را پس از خطا ادامه میدهد
hang on ادامه دادن دوام داشتن
keep up with <idiom> به شکل قبل ادامه دادن
maintrain ادامه دادن عقیده داشتن
extrapolation ادامه روند تعمیم دهی
extrapolations ادامه روند تعمیم دهی
resume چکیده کلام ادامه یافتن
go on سخن خود را ادامه دهید
border break ادامه محوطه نقشه تا حاشیه ان
i took up where he left از جایی که او ول کرد من ادامه دادم
run دوام یافتن ادامه دادن
touch in goal line ادامه خط بین خط دروازه و خط مرزی
topspin ادامه حرکت چرخش توپ
resuming چکیده کلام ادامه یافتن
stick it out <idiom> طاقت آوردن ،ادامه دادن
resumed چکیده کلام ادامه یافتن
border break ادامه دادن اطلاعات نقشه تا حاشیه ان
continue port/starboard چرخش به سمت چپ یا راست را ادامه دهید
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com