Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English
Persian
lightening bug ship
هلی کوپتر روشن کننده گشتی
Other Matches
scout helicopter
هلی کوپتر شناسایی یا گشتی
flares
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
flare
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
barrier patrol
ناو گشتی سد کننده
barrier combat air patrol
گشتی هوایی سد کننده راه دشمن
cargo sling
طناب بستن محمولات به زیرهلی کوپتر طناب باربندی هلی کوپتر یا خودرو
air raid reporting control ship
گشتی کنترل کننده گزارش حملات هوایی
laager
هلی کوپتر در حال اماده باش جلو هلی کوپتر اماده
illuminator
روشن کننده
illuminant
روشن کننده
illuminative
روشن کننده
illuminant
ماده روشن کننده
illumination round
گلوله روشن کننده
flare
فشفشه روشن کننده
flares
فشفشه روشن کننده
starshell
گلوله روشن کننده
illuminating shell
گلوله روشن کننده
translucid
روشن کننده زجاجی
full beam spread
باند کامل روشن کننده
waiting position
ایستگاه انتظار قایقهای گشتی سریع السیر حالت انتظار یااماده باش قایقهای گشتی
pyrotechnics
مواد فشفشفهای فشفشه روشن کننده
combat air patrol
هواپیمای گشتی رزمی گشتی رزمی هوایی
retards
درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده
retarding
درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده
retard
درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده
trip flare
مین روشن کننده جهنده موشک منور جهنده
illumination by diffusion
روشن کردن منطقه از طریق انعکاس نور غیر مستقیم یاسایه روشن
choppers
هلی کوپتر
chopper
هلی کوپتر
helipad
فرودگاه هلی کوپتر
compound helicopter
هلی کوپتر مرکب
black hawk
هلی کوپتر سیکورسکی
lift helicopter
هلی کوپتر باری
armed helicopter
هلی کوپتر مسلح
rotor
ملخ هلی کوپتر
rotors
ملخ هلی کوپتر
drone antisubmarine helicopter
هلی کوپتر بی خلبان ضدزیردریایی
lightening bug ship
هلی کوپتر نورافکن دار
sling load
بار خارجی هلی کوپتر
helicopter team
تیم سوار بر هلی کوپتر
landing strips
باند فروداضطراری هواپیما یا هلی کوپتر
landing strip
باند فروداضطراری هواپیما یا هلی کوپتر
heliports
باند فرود و پرواز هلی کوپتر
heliport
باند فرود و پرواز هلی کوپتر
picketing
شیرجه کردن هواپیما یا هلی کوپتر
smokey the bear
وسیله تولید پرده دود در هلی کوپتر
composite squadron
گردان سوار زرهی یا هلی کوپتر مختلط
flashed
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flash
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashes
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
daylight
روز روشن روشن کردن
illuminati
روشن ضمیران روشن فکران
daylit
روز روشن روشن کردن
dustoff
وسیله تخلیه و حمل مجروحینی که روی هلی کوپتر نصب میشود
confusion
گم گشتی
feedback
گشتی
patrolling
گشتی
patrolled
گشتی
patrols
گشتی
out guard
گشتی
patrol
گشتی
patrolmen
گشتی
patrolman
گشتی
half tone screen
صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
patrol boat
ناوچه گشتی
inshorepatrol
گشتی مرزساحلی
patrolling
قسمت گشتی
air guard
گشتی هوایی
patrolled
قسمت گشتی
reconnaissance patrol
گشتی شناسایی
patrol
قسمت گشتی
inshorepatrol
گشتی ساحلی
beach patrol
گشتی ساحلی
roundsman
افسرپلیس گشتی
runner
گردنده گشتی
patrol car
اتومبیل گشتی
patrol cars
اتومبیل گشتی
runners
گردنده گشتی
patrols
قسمت گشتی
patrol boats
ناوچه گشتی
patrolman
پلیس گشتی
vessel
ناو گشتی
fanal
چراغ گشتی
end around
دور گشتی
standing patrol
گشتی ثابت
vessels
ناو گشتی
moving screen
گشتی ممانعتی
patrolmen
پلیس گشتی
contact patrol
گشتی اخذتماس
service craft
قایق گشتی
coastal patrol
گشتی ساحلی
combat air patrol
گشتی هوایی
combat patrol
گشتی رزمی
fighting patrol
گشتی رزمی
out guard
گشتی صحرایی
contact patrol
گشتی تماس
flatfoot
پلیس گشتی
turnscrew
پیچ گشتی
[ابزار]
black Maria
اتومبیل گشتی پلیس
barrier patrol
گشتی مامور موانع
barrier combat air patrol
گشتی مرزی هوایی
black Marias
اتومبیل گشتی پلیس
screwdriver
پیچ گشتی
[ابزار]
fire patrol
گشتی اتش نشان
vignetting
سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
end around borrow
رقم قرضی دور گشتی
end around carry
رقم نقلی دور گشتی
night cap
گشتی رزمی هوایی شبانه
milk walk
گشتی که شیر فروش میزند گشت
radar picket cap
هواپیمای گشتی هوایی حامل رادار
zippers
گشتی رزمی هوایی 42 ساعته در منطقه هدف
locap
گشتی رزمی هوایی مخصوص ارتفاع پست
zipper
گشتی رزمی هوایی 42 ساعته در منطقه هدف
target cap
گشتی هوایی رزمی مخصوص تجسس منطقه هدف
illuminates
چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
illuminate
چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
illuminating
چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
igo
علامت من پست گشتی خود راترک می کنم در درگیری هوایی
pioneer heliport
فرودگاه هلی کوپتر صحرایی فرودگاه موقت
resume
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resumes
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resuming
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resumed
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
explain
روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explained
روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explaining
روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explains
روشن کردن باتوضیح روشن کردن
pickets
ناو گشتی نرده کشیدن دستک یا نرده
picketed
ناو گشتی نرده کشیدن دستک یا نرده
picket
ناو گشتی نرده کشیدن دستک یا نرده
shore patrol
انتظامات ساحلی یا گشتی ساحلی
donkey sonar
ردیاب صوتی هلی کوپتر ردیاب صوتی
break up point
نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
altitude/height hold
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
air picket
هواپیمای مخصوص اکتشاف و گزارش و ردیابی هواپیماو موشکهای دشمن هواپیمای گشتی هوایی هواپیمای پیشقراول هوایی
interceptor
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptors
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
changer
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
steam fitter
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
detonator
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
makgi boowi
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
detonators
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
vasomotor
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
distractive
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
del credere
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
unequivocally
روشن
alighted
روشن
shrill
روشن
alighting
روشن
alights
روشن
alight
روشن
lucid
روشن
unequivocal
روشن
definite
روشن
cleaners
روشن
explicit
روشن
lightest
روشن
lighted
روشن
light
روشن
bright
روشن
brighter
روشن
brightest
روشن
clean cut
روشن
sunnier
روشن
on/off
روشن
sharp cut
روشن
clean-cut
روشن
set
روشن
sets
روشن
sunny
روشن
sunniest
روشن
express
روشن
expressed
روشن
expresses
روشن
expressing
روشن
setting up
روشن
shriller
روشن
vivid
روشن
furbisher
روشن گر
perspicuous
روشن
diaphanous
روشن
fogless
روشن
eyebright
روشن
elucidating
روشن
clears
روشن
eidetic
روشن
distinct
<adj.>
روشن
explicit
<adj.>
روشن
clear-cut
روشن
clearest
روشن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com