English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
zero hour هنگام حمله یا حرکت تعیین شده قبلی
Other Matches
provisional ball گویی که به علت گم شدن یاخروج گوی قبلی از محدوده مورد استفاده قرار میگیردگویی که هنگام پرتاب شدن پرتاب قبلی خطا یا مورداعتراض بوده
predesignation تعیین قبلی
dragged حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
gas sentinel مامور اطلاع بافراد هنگام حمله با گاز جنگی
leader's rule روش تعیین مسافت امن هنگام اجرای تیر بالای سربوسیله تیربار
counter disengagement حرکت شمشیر به دور شمشیرحریف برای مواجهه درمسیر قبلی
adjusting to water حرکت در هوا هنگام فرود دراب
alluvial deposit موادیکه هنگام حرکت اب ته نشین میشوند
antistrophe حرکت از چپ براست نمایشگران هنگام اواز دسته جمعی
windage تنظیم حرکت تفنگ درهدفگیری هنگام وجود بادعرضی
convoy routing تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
compound riposte ضد حمله با یک یا دو حرکت گول زننده
head and arm هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم
atmospheric braking کند شدن سرعت حرکت یک جسم هنگام برخورد بااتمسفر
pusher tractor تراکتور چرخ زنجیری که اسکریپر را هنگام خاکبرداری به حرکت درمی اورد
set forward جهش یا حرکت بجلو بوسیله قطعات داخلی گلوله در هنگام اصابت
in irons نقص در تعیین سمت حرکت که در نتیجه قایق بعقب بر می گردد
presentiments عقیده قبلی نسبت بچیزی احساس وقوع امری از پیش روشن بینی قبلی
presentiment عقیده قبلی نسبت بچیزی احساس وقوع امری از پیش روشن بینی قبلی
NDR سیستم نمایش که حروف قبلی را هنگام نمایش حروف جدید نمایش میدهد
check point نقطه از پیش تعیین شدهای در سطح زمین برای کنترل حرکت رسانگرها یا پرتابه ها
upwash حرکت هوا بطرف بالا درجلوی لبه حمله بال مادون صوت که منجر به تولید برامیگردد
bill of health گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
mush افزایش ناگهانی زاویه حمله بدون شتاب قائم انی متعاقب که از اندازه حرکت در امتدادمسیر اصلی ناشی میشود
movement credit وقت پیش بینی شده و تعیین شده برای حرکت یک ستون
prior admission اجازه پرواز قبلی هوایی اجازه عبور قبلی
velimirovic attack حمله ولیمیروویچ در حمله سوزین از دفاع سیسیلی شطرنج
hysterics حمله خنده غیر قابل کنترل حمله گریه
counter riposte حمله شمشیرباز پس از دفع حمله متقابل حریف
authentication تعیین نشانی تعیین معرف کردن
vortex breakdown/brust جدایی ناگهانی جریانهای حلقوی از لبه حمله بالهای دلتا در زاویه حمله معین که واماندگی این نوع بالها رانشان میدهد
plot تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plots تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plotted تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
defaulting مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
rio treaty اکوادور ونیکاراگوئه به سال 7491 که به موجب ان در صورت حمله به یک از کشورهای امریکایی همه کشورهای دیگر حق حمله مسلحانه را دارند
ond shot بیک حمله دریک حمله
hysteroid حمله تشنجی شبیه حمله
hysterogenic حمله تشنجی شبیه حمله
differential ailerons ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
piezoelectric ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
clear one's ears متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
dosimetry تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
front line خط حمله خط حمله یادفاع
located جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locates جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
air priorities committee کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
target date زمان حمله به هدف یا تاریخ حمله به هدف
waves حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feinting فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouse نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
trackball وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
stroking حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
fish tailing حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
tapes وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
strokes حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
tape وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroked حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroke حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
taped وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
move off the ball حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
cruising سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
previous قبلی
predecessor قبلی
predecessors قبلی
ex- قبلی
prior قبلی
one-time قبلی
ex قبلی
fore قبلی
foregone قبلی
aforetime قبلی
preceding قبلی
radar locating تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
compound motion حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
transfers حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfer حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transferring حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
counter clockwise حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
chain از کلمه قبلی
chains از کلمه قبلی
forewarning اخطار قبلی
backgrounds معلومات قبلی
forethought اندیشه قبلی
premonition اخطار قبلی
background معلومات قبلی
premeditated با قصد قبلی
predilection تمایل قبلی
predilections تمایل قبلی
prefiguration تصور قبلی
premeditation قصد قبلی
prefiguration or prefigurement نمایش قبلی
preoccupations اشغال قبلی
preoccupation اشغال قبلی
preexistence موجودیت قبلی
preengagement تعهد قبلی
presuppositions فرض قبلی
presupposition فرض قبلی
predispostion تمایل قبلی
preconidtion شرط قبلی
late war جنگ قبلی
precompression تراکم قبلی
precognition اطلاع قبلی
pre arrengement قرار قبلی
previews اطلاع قبلی
preview اطلاع قبلی
pre arrangement قرار قبلی
pretreatment معالجه قبلی
foredoom محکومیت قبلی
foreordainment حکم قبلی
foretoken اعلام قبلی
foretype نمونه قبلی
prepossession تصرف قبلی
previous work کارهای قبلی
premeditatedly با اندیشه قبلی
pregiurement احتساب قبلی
preformation تشکیل قبلی
premonitions اخطار قبلی
at sight بی مطالعه قبلی
running fix کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
prior permission اجازه قبلی پرواز
as you were به حالت قبلی برگردید
pre indexing فهرست سازی قبلی
pre indexing شاخص گذاری قبلی
pre engaged دارای تعهد قبلی
prelibation ازمایش یانوشیدن قبلی
prognostication تشخیص قبلی مرض
prognostications تشخیص قبلی مرض
A one-month notice. اطلاع قبلی یک ماهه
bias ولتاژ قبلی دادن
forebedement اخبار قبلی پیشگویی
biases ولتاژ قبلی دادن
at ten minutes notice با ده دقیقه اخطار قبلی
leave hanging (in the air) <idiom> بدون تصمیم قبلی
off the cuff <idiom> بدون آمادگی قبلی
premonitory متضمن اخطار قبلی
malice aforethought سوء نیت قبلی
prefiguration پیش بینی احتساب قبلی
sight read بدون مطالعه قبلی خواندن
pre condition شرط لازم الاجرای قبلی
prerequisite شرط قبلی لازمه امری
prerequisites شرط قبلی لازمه امری
a priori بدون بررسی یا آزمایش قبلی
prefiguration or prefigurement تشبیه از پیش تصور قبلی
free wheeling بازی بدون نقشه قبلی
sneak previews نمایش قبلی فیلم بطورخصوصی
precognitive وابسته به اطلاع یا الهام قبلی
inherited error خطایی در فرآیند یا عمل قبلی
sight read بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight-read بدون مطالعه قبلی خواندن
prepossession اشغال قبلی تمایل بیجهت
quondam قبلی مربوط به چندی قبل
premised فرض قبلی فرضیه مقدم
premisses فرض قبلی فرضیه مقدم
sneak preview نمایش قبلی فیلم بطورخصوصی
premonition برحذر داشتن فکر قبلی
premonitions برحذر داشتن فکر قبلی
prognosticate تشخیص دادن قبلی مرض
prognosticator تشخیص دهنده قبلی مرض
premise فرض قبلی فرضیه مقدم
foredknowlege اطلاع قبلی علم غیب
sight-reads بدون امادگی قبلی اجراکردن
prenotion احساس قبلی نسبت بچیزی
sight-read بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight-reading بدون مطالعه قبلی خواندن
sight-reading بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight-reads بدون مطالعه قبلی خواندن
aberration جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
mouses وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouse وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
relative که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
momentum سرعت حرکت شتاب حرکت
Do not do any thing without due reflection . بدون فکر قبلی اقدامی نکنید
prevue قبلا رویت کردن اطلاع قبلی
foretaste ازمایش قبلی پیش بینی کردن
precombustion chamber engine موتور با اطاق احتراق تراکم قبلی
angle of depression میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
french leave مرخصی بدون اطلاع قبلی جیم شدن
post edit ویرایش داده بدست امده ازمحاسبه قبلی
cancel لغو کردن دستور قبلی رالغو کنید
go off half-cocked <idiom> صحبت یا انجام کاری بون آمارگی قبلی
cancelling لغو کردن دستور قبلی رالغو کنید
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com