English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
graphic وابسته به فن نوشتن
Other Matches
photodigital memory سیستم حافظه کامپیوتری که از لیزر برای نوشتن داده روی فیلم ای که بعدا چندین بار قابل خواندن است ولی نه نوشتن استفاده میکند. WORM نیز گفته میشود. حافظه نوشتن یک بار
scrawling با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawl با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawled با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawls با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
write protect غیر ممکن کردن نوشتن روی فلاپی دیسک یا با حرکت دادن قسمت حفافت در مقابل نوشتن
encipher برمز نوشتن رمز نوشتن
to a. letter روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
DVD درایو دیسک DVD که به کاربر امکان نوشتن , پاک کردن و نوشتن مجدد داده روی دیسک DVD میدهد
phallic وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
erasable قطعه حافظه فقط خواندنی که توسط ولتاژ اعمال شده به سوزن نوشتن آن برنامه ریزی است و داده بهاین سوزن نوشتن اعمال میشود وتوسعه اشعه مافوق بنفش پاک میشود
he dose not know how to write نوشتن نمیداند نوشتن بلدنیست بلدنیست بنویسد
bureaucratic وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
olympian اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
subglacial وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
dialectological وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
choral وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
telepathic وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
sothic وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
lexicographic وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
vehicular وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
rectal وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
phylar وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
puritanical وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
monarchic وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
cliquey وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
supervisory وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
cliquy وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
erotic وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
kinetic وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
lithic وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
frontal وابسته به پیشانی وابسته بجلو
zygose وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
sister services یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
morphic وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
hermitical وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
Neanderthal وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
associate وابسته وابسته کردن
associated وابسته وابسته کردن
associates وابسته وابسته کردن
associating وابسته وابسته کردن
epistemologycal وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
popliteal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
physico chemical وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
poplitaeal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
indite نوشتن
scrawls بد نوشتن
pens نوشتن
penning نوشتن
scrawling بد نوشتن
scrawled بد نوشتن
penned نوشتن
write head هد نوشتن
put down <idiom> نوشتن
pen نوشتن
scrawl بد نوشتن
to reduce to writing نوشتن
writes نوشتن
inscribe نوشتن
superscrible نوشتن
set down نوشتن
pt down نوشتن
scribble بد نوشتن
to put down نوشتن
write نوشتن
inscribes نوشتن
inscribed نوشتن
scribbled بد نوشتن
scribbling بد نوشتن
to drive a pen or quill نوشتن
to set down نوشتن
inscribing نوشتن
scribbles بد نوشتن
pens خامه نوشتن
impanel در صورت نوشتن
penning خامه نوشتن
i am weary of writing از نوشتن خسته
hyphenate با خط پیوند نوشتن
elegize قصیده نوشتن
miswrite اشتباه نوشتن
demythologize تفسیر نوشتن
tablet بر لوح نوشتن
allegorize تمثیل نوشتن
inscroll در طومار نوشتن
tablets بر لوح نوشتن
scrolls کتیبه نوشتن
handwrite بادست نوشتن
over write جای نوشتن
poeticize شعر نوشتن
table در فهرست نوشتن
poetize شعر نوشتن
precis خلاصه نوشتن
r/w خواندن- نوشتن
engross درشت نوشتن
read/write head هدخواندن- نوشتن
overwrite جای نوشتن
double space یک خط درمیان نوشتن
pen خامه نوشتن
rewrote دوباره نوشتن
overwrite زیاد نوشتن
read/write خواندن- نوشتن
overwrite دومرتبه نوشتن
graphomania شهوت نوشتن
penned خامه نوشتن
tabled در فهرست نوشتن
autographs دستخط نوشتن
autographing دستخط نوشتن
autographed دستخط نوشتن
autograph دستخط نوشتن
commentating تقریظ نوشتن
commentates تقریظ نوشتن
commentated تقریظ نوشتن
commentate تقریظ نوشتن
write-offs زود نوشتن
write-off زود نوشتن
write off زود نوشتن
write-ups به تفصیل نوشتن
write-up به تفصیل نوشتن
write up به تفصیل نوشتن
editorializing سرمقاله نوشتن
circumscribe نوشتن در دور
circumscribed نوشتن در دور
circumscribes نوشتن در دور
tables در فهرست نوشتن
tabling در فهرست نوشتن
note نت موسیقی نوشتن
notes نت موسیقی نوشتن
rewrote باز نوشتن
rewritten باز نوشتن
rewritten دوباره نوشتن
rewriting باز نوشتن
rewriting دوباره نوشتن
rewrites باز نوشتن
rewrites دوباره نوشتن
rewrite باز نوشتن
rewrite دوباره نوشتن
noting نت موسیقی نوشتن
circumscribing نوشتن در دور
editorializes سرمقاله نوشتن
editorialized سرمقاله نوشتن
editorialize سرمقاله نوشتن
prefaced دیباچه نوشتن
prefaces دیباچه نوشتن
prefacing دیباچه نوشتن
annotate حاشیه نوشتن
annotate یادداشت نوشتن
annotate تفسیر نوشتن
annotated حاشیه نوشتن
annotated یادداشت نوشتن
annotated تفسیر نوشتن
annotates حاشیه نوشتن
annotates یادداشت نوشتن
annotates تفسیر نوشتن
annotating حاشیه نوشتن
annotating یادداشت نوشتن
annotating تفسیر نوشتن
penmanship طرز نوشتن
prose نثر نوشتن
preface دیباچه نوشتن
editorialising سرمقاله نوشتن
editorialises سرمقاله نوشتن
editorialised سرمقاله نوشتن
itemizing به اقلام نوشتن
enlist درفهرست نوشتن
enlisting درفهرست نوشتن
itemizes به اقلام نوشتن
enlists درفهرست نوشتن
itemized به اقلام نوشتن
itemize به اقلام نوشتن
itemising به اقلام نوشتن
itemises به اقلام نوشتن
preamble مقدمه نوشتن
preambles مقدمه نوشتن
itemised به اقلام نوشتن
scroll کتیبه نوشتن
program برنامه نوشتن
write out به تفصیل نوشتن
scribbling باشتاب نوشتن
write head نوک نوشتن
wirte only تنها نوشتن
invoice فاکتور نوشتن
scribbled باشتاب نوشتن
tired of writing خسته از نوشتن
scribble باشتاب نوشتن
gloss حاشیه نوشتن بر
programs برنامه نوشتن
to dip ones pen in gall سخت نوشتن
list در فهرست نوشتن
scribbles باشتاب نوشتن
jots با شتاب نوشتن
invoicing فاکتور نوشتن
invoices فاکتور نوشتن
invoiced فاکتور نوشتن
jot با شتاب نوشتن
to write off به اسانی نوشتن
jotted با شتاب نوشتن
to write out بتفضیل نوشتن
debits پای کسی نوشتن
paeans پیروزی نامه نوشتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com