Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English
Persian
optometric
وابسته به میزان دید و عینک سازی
Other Matches
optometry
عینک سازی
tuning
میزان سازی
slugged
میزان سازی هستهای
staggered tuning
میزان سازی ردیفی
sharp tuning
میزان سازی تیز
slug
میزان سازی هستهای
manual tuning
میزان سازی با دست
slugs
میزان سازی هستهای
resonant line tuner
میزان سازی با خط مواج
fine turning
میزان سازی دقیق
fine tuning
میزان سازی دقیق
lorgnettes
ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
lorgnette
ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
incubative
وابسته بجوجه سازی
association
وابستگی وابسته سازی
associations
وابستگی وابسته سازی
argument association
وابسته سازی نشانوند
dismissive
وابسته به مرخص سازی
keramic Šetc
وابسته به سفال سازی
refresh rate
تعداد دفعات در ثانیه که یک تصویر بر روی CRT بایدمجددا" ترسیم شود تا چشمک نزند میزان دوباره سازی
ich nographic
وابسته به طراحی و زمینه سازی
ceramic
وابسته به سفال سازی سفالینی
improvisatorial
وابسته به بدیهه گویی یابدیهه سازی
improvisatory
وابسته به بدیهه گویی یابدیهه سازی
ichnographic
وابسته به طراحی یازمینه سازی طرحی
hymnologic
وابسته به سرود شناسی یاسرود سازی
neological
ناشی از تجد د مذهبی وابسته به اصول نوین یاواژه سازی در زبان
availability
میزان در دسترس بودن میزان امادگی زمان تعمیرناو
bond albedo
نسبت میزان نور بازتابش شده به میزان نوربرخوردکرده
tunes
میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
tune
میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
rectification
یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
phallic
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
glass
عینک
barnacles
عینک
spectacle
عینک
spectacles
عینک
nosepiece
پل عینک
specs
عینک
winker
عینک
glasses
عینک
lorgnette
عینک
lorgnettes
عینک
goggles
عینک
interpupillary
عینک
eyeglass
عینک
glass eye
عینک
To wear glasses.
عینک زدن
safety glasses
عینک ایمنی
oculists
عینک ساز
gig lamps
نمایش عینک
smoked
عینک دودی
gig lamps
عینک شاخدار
temple
دسته عینک
burning glass
عینک جوشکاری
eye glass
عینک دستی
eyeglass
عینک فنری
field glasses
عینک رزمی
optometry
عینک فروشی
opticians
عینک ساز
field glasses
عینک صحرایی
earpiece
دسته عینک
peeper
ایینه عینک
oculist
عینک ساز
optometrist
عینک ساز
optic
شیشه عینک
safety glass
عینک ایمنی
optician
عینک ساز
eyeglass
عینک یک چشم
goggles
عینک صحرائی
earpieces
دستهی عینک
monocles
عینک یک چشمی
goggling
عینک پرواز
goggles
عینک ایمنی
bespectacled
عینک زده
snow goggles
عینک توفان
goggles
عینک محافظ
goggled
عینک پرواز
smoked glasses
عینک دودی
sun glasses
عینک آفتابی
goggle
عینک پرواز
goggles
عینک افتابی
monocle
عینک یک چشمی
dark glasses
عینک آفتابی
sunglasses
عینک افتابی
rim
قاب عینک
lorgnette
عینک پنسی
half-glasses
عینک یک چشمی
rims
قاب عینک
lorgnettes
عینک پنسی
snow goggles
عینک افتابگیر
butt-strap
لبهمحلاتصالدستهبهفرم عینک
spectacled
عینک دار
pince nez
عینک دماغی
self adjusting
بخودی خود میزان شونده خود میزان
prismatic spectacles
عینک نادرست نما
to wear glasses
عینک گذاشتن یازدن
rose-coloured spectacles
عینک خوش بینی
bifocals
دو دید عینک دو کانونی
bifocal
دو دید عینک دو کانونی
scissors-glasses
عینک قیچی شکل
goggles
عینک حفاظ دار
lorgnette
عینک مخصوص روی بینی
optician
عینک فروش دوربین ساز
lorgnettes
عینک مخصوص روی بینی
he wears glasses
عینک زده است یادارد
opticians
عینک فروش دوربین ساز
pebble
شیشه عینک نوعی عقیق
wears
عینک یا کراوات زدن فرسودن
wear
عینک یا کراوات زدن فرسودن
pebbles
شیشه عینک نوعی عقیق
isobath
خطوط میزان منحنی نقشه عمق نما خطوط میزان عمق
vectograph
عکس مخصوص استفاده از عینک برجسته بینی
syzygial
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
bureaucratic
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
subglacial
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
dialectological
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
telepathic
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
choral
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
calculating
دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
pilot materials
وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
rectal
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
vehicular
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
phylar
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
sothic
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
puritanical
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
lexicographic
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
auxiliary contours
خطوط میزان منحنی واسطه خطوط میزان منحنی تکمیلی
cliquy
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquey
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
supervisory
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
kinetic
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
erotic
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
monarchic
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
jagger
الت کنگره سازی یادندانه سازی
ordnance plant
کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
pre-treatment
عملیات مقدماتی و آماده سازی
[مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
frontal
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
lithic
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
zygose
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
sister services
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
one level address
سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
imagery
مجسمه سازی شبیه سازی
formularization
کوتاه سازی ضابطه سازی
frustration
خنثی سازی محروم سازی
subjugation
مقهور سازی مطیع سازی
frustrations
خنثی سازی محروم سازی
irritancy
پوچ سازی باطل سازی
ouster
بی بهره سازی محروم سازی
erasable
1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
depth contour
خطوط میزان منحنی عمق میزان منحنی عمق اب
saves
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
save
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saved
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
symmetrical compression
سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
sort
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorts
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorted
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
hits
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hit
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
Neanderthal
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
hermitical
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
morphic
وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
electronic
کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
glass
عینک دار کردن شیشهای کردن
associates
وابسته وابسته کردن
associate
وابسته وابسته کردن
associated
وابسته وابسته کردن
associating
وابسته وابسته کردن
amount
میزان
scales
میزان
rhythm
میزان
metre
میزان
metres
میزان
amounting
میزان
libra
میزان
units
میزان
scalage
میزان
infiltration rate
میزان
amounted
میزان
amounts
میزان
unit
میزان
rate
میزان
librae
میزان
measure
میزان
levelled
میزان
level
میزان
criterion
میزان
leveled
میزان
levels
میزان
balance
میزان
rates
میزان
adjustments
میزان
adjustment
میزان
balances
میزان
volume
میزان
At the rate of . On a scale of .
به میزان
yardsticks
میزان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com