Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
ton
واحد وزنی برابر با 0001کیلوگرم
tons
واحد وزنی برابر با 0001کیلوگرم
Other Matches
metric hundredweight
واحد وزنی برابر 05 کیلو گرم
pottle
پیمانه وزنی برابر نیم گالن رطل یکمنی
quintal
واحد وزنی معادل 001کیلو گرم
barleycorn
مقیاس وزنی برابر 8460/0 گرم مقیاس طولی برابر5/8میلیمتر
fathoms
واحد عمق پیمایی برابر با 6 پا
fathomed
واحد عمق پیمایی برابر با 6 پا
fathom
واحد عمق پیمایی برابر با 6 پا
fathoming
واحد عمق پیمایی برابر با 6 پا
verst
واحد درازا در روسیه برابر 6701 متر
cable
واحد طول دریایی برابر 022 یارد
cabled
واحد طول دریایی برابر 022 یارد
footcandle
واحد روشنایی برابر تابش نور در یک فوت مربع
inch
واحد طول در سیستم غیرمتریک برابر 045/2سانتیمتر
fluid dram
واحد سنجش مایعات برابر با8/1 اونس مایع
inching
واحد طول در سیستم غیرمتریک برابر 045/2سانتیمتر
inches
واحد طول در سیستم غیرمتریک برابر 045/2سانتیمتر
inched
واحد طول در سیستم غیرمتریک برابر 045/2سانتیمتر
gal
واحد شتاب برابر یک سانتی متر بر مجذور ثانیه دختر
gals
واحد شتاب برابر یک سانتی متر بر مجذور ثانیه دختر
millibar
واحد فشار جو برابر یک هزارم " بار" یاهزار "دین "در هر سانتیمتر مربع
lumen
واحد تشعشع برابر مقدارنوری که از یک شمع معمولی بین المللی ساطع میگردد
sthene
واحد نیرو در سیستم غیرمتریک معادل نیرویی که به جرمی برابر یک تن شتاب یک متر بر مجذور ثانیه
cwts
واحد ورن برابر 34 کیلوگرم امریکا یا 05 کیلوگرم انگلستان
cwt
واحد ورن برابر 34 کیلوگرم امریکا یا 05 کیلوگرم انگلستان
man hour
واحد زمان کار که برابر یک ساعت کار یک فرد است وبرای پرداخت مزد منظورمیشود
absolute system of units
سیستم واحد ها که در آن کمترین تعداد واحد یا یکه بعنوان واحد های اصلی انتخاب شده و سایر واحدها از آنها مشتق شوند
howitzer
توپی که طول لوله ان برابر با 02 تا03 برابر کالیبر باشد
doubled up
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
doubled
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
double
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
powering
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
power
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powered
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powers
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
knot
نات
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
density
سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
densities
سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
morpheme
واحد معنی دار لغوی کوچکترین واحد
cpu
واحد محاسبه و منط ق و واحد ورودی / خروجی
isodomun
[بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
isodomon
[بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
functional unit
واحد در حال کار واحد تابعی
equiponderance
هم وزنی
arrhythmic
بی وزنی
hexametric
شش وزنی
weightlessness
بی وزنی
weighted
وزنی
gravity dam
سد وزنی
sensitive to corrosion
حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
massive arch dam
سد قوسی وزنی
daedman
مهار وزنی
weight percent
درصد وزنی
gravity wall
دیوار وزنی
monometer
شعر یک وزنی
weighted average
متوسط وزنی
gravity spillway dam
سد سرریز وزنی
tetrameter
چهار وزنی
gravity battery
باتری وزنی
weighting coefficient
ضریب وزنی
weight function
تابع وزنی
division
گروه وزنی
divisions
گروه وزنی
gravity arch dam
سد قوسی وزنی
gravity abutment
گرانپایه وزنی
gravimetrical analysis
تجزیه وزنی
gravimetric factor
ضریب وزنی
gravimetric analysis
تجزیه وزنی
weighted average
میانگین وزنی
hollow gravity dam
سد تهیده وزنی
weighted mean
میانگین وزنی
weighted score
نمره وزنی
weigh batcher
اندازه گیر وزنی
h does not w.much
چندان وزنی ندارد
masonry weir
بند بنایی وزنی
imponderability
بی وزنی غیر محسوسی
gravity dam of triangular section
سد وزنی با نیمرخ مثلثی
hexameter
شعر شش وتدی یا شش وزنی
gravity drop
زنگ احضار وزنی
tandem roller
غلطک وزنی پشت سر هم
triplicate
سه برابر سه برابر کردن
weight average degree of polymerization
میانگین وزنی درجه بسپارش
ounce
مقیاس وزنی برابر5301/13 گرم
ounces
مقیاس وزنی برابر5301/13 گرم
classes
گروه وزنی ورزشکار ممتاز
blank verse
شعر بی قافیه پنج وزنی
classed
گروه وزنی ورزشکار ممتاز
class
گروه وزنی ورزشکار ممتاز
classing
گروه وزنی ورزشکار ممتاز
weight average molecular weight
میانگین وزنی وزن مولکولی
available payload
فرفیت وزنی یا حجمی وسیله
bantamweight
مقیاس وزنی درحدود 811پوند
To bear heavy expenses.
سرب فلز سنگین وزنی است
bushels
مقیاس وزنی است معادل 4پک
bushel
مقیاس وزنی است معادل 4پک
scaleweight
وزنی که اسب در مسابقه تحمل میکند
knot
میل دریایی
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
knot
گره دریایی
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
without recourse
عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
bandolite
ساختار سبک وزنی از چوب بالسا با روکش الومینیوم
weighted least square method
روش حداقل مربعات وزنی در اقتصادسنجی برای تخمین پارامترها
splash proof enclosure
حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
tare and tret
وزن بسته یا لفاف یا جعبه محموله و مقدار کمبود وزنی که در نتیجه حمل و نقل درمحموله ایجاد میشود وقابل قبول است
liftjet
توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
warp-weighd loom
دارهای وزنی
[این نوع دار در گذشته بیشتر بکار میرفته و در آن انتهای نخ های تار به وزنه های سنگی یا فلزی گره زده می شد.]
assonance
هم صدایی قافیهء وزنی یا صدایی
equalled
برابر
equaling
برابر
equaled
برابر
equalling
برابر
squared
برابر
symmetric
برابر
square
برابر
abreast
برابر
squares
برابر
sixfold
شش برابر
sextuple
شش برابر
ninefold
نه برابر
squaring
برابر
paripassu
برابر
triples
سه برابر
two fold
دو برابر
one hundred times as many
صد برابر
one fold
یک برابر
triple
سه برابر
for
در برابر
threefold
سه برابر
three fold
سه برابر
versus
در برابر
tenfold
ده برابر
tripled
سه برابر
equal
برابر
opposites
برابر
opposite
برابر
breasts
برابر
breast
برابر
tripling
سه برابر
eq
برابر با
even
<adj.>
برابر
bracketed
برابر
identical
برابر
euqal
برابر
homological
برابر
vs
در برابر
he is twice the man he was
دو برابر
tantamount
برابر
double
دو برابر
equipollent
برابر
doubled up
دو برابر
level with each other
برابر
equals
برابر
decuple
ده برابر
doubled
دو برابر
as much a
دو برابر
lifelong
برابر یک عمر
fair play
شرایط برابر
equilateral
دو پهلو برابر
humbled to the dust
باخاک برابر
trebling
سه برابر کردن
trebles
سه برابر کردن
quintuple
پنج برابر
trebled
سه برابر کردن
treble
سه برابر کردن
manifold
چند برابر
antitheses
برابر نهاده
antithesis
برابر نهاده
equality gate
برابر سازی
sextuple
شش برابر کردن
parallels
برابر خط موازی
senary
شش برابر ششگانه
eight fold
هشت برابر
doubler
دو برابر کننده
parallelling
برابر خط موازی
sevenfold
هفت برابر
equalze
برابر کننده
counterweight
وزنه برابر
anti thesis
برابر نهاد
ge
بزرگتر از یا برابر با
reduplicate
دو برابر کردن
against payment
در برابر پول
septuple
هفت برابر
fivefold
پنج برابر
eualize
برابر کردن
counterweights
وزنه برابر
parallelled
برابر خط موازی
quadraple
چهار برابر
equals
برابر مساوی
peer
برابر بودن با
level out
برابر کردن
level
سطح برابر
leveled
سطح برابر
millionfold
یک میلون برابر
money worth
برابر پول
levelled
سطح برابر
levels
سطح برابر
peered
برابر بودن با
peering
برابر بودن با
equivalents
برابر مشابه
equalling
برابر مساوی
life long
برابر با یک عمر
equalled
برابر مساوی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com