Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
slang
واژه عامیانه وغیر ادبی
Other Matches
portmanteau
واژه مرکب از دو واژه
portmanteaus
واژه مرکب از دو واژه
portmanteaux
واژه مرکب از دو واژه
un-
پیشوند بمعنی "لا" و " نه " وغیر و "عدم " و "نا"
UN
پیشوند بمعنی "لا" و " نه " وغیر و "عدم " و "نا"
casuistry
استدلال غلط وغیر منطقی
laity
غیر فنی وغیر علمی
submicroscopic
خیلی ریز وغیر مریی بامیکروسکوپ
xylose
قند متبلور وغیر قابل تخمیر
under the counter
داروی بدون نسخه وغیر مجاز
slangy
عامیانه
vulgar
عامیانه
fibrin
ماده پروتئینی رشته مانند وغیر محلول
burke
بطوراهسته وغیر مستقیم از شرکسی راحت شدن
bind
الزام اور وغیر قابل فسخ کردن
pyrrhic
وتدی که مرکب از دوهجای کوتاه وغیر مشددباشد
binds
الزام اور وغیر قابل فسخ کردن
argot
گویش عامیانه
argots
گویش عامیانه
slang
اصطلاح عامیانه
slang
بزبان عامیانه
vulgate
زبان عامیانه
countertenors
خوانندهای که صدای بسیار بلند وغیر عادی دارد
countertenor
خوانندهای که صدای بسیار بلند وغیر عادی دارد
cadastre
مامور ثبت وممیزی املاک مزروعی وغیر منقول
damnit!
لعنت !
[اصطلاح عامیانه ]
laicize
جنبه عامیانه دادن به
scrubbed
زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
scrub
زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
scrubbing
زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
scrubs
زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
blowrag
دستمال جیب
[اصطلاح عامیانه]
snot rag
دستمال جیب
[اصطلاح عامیانه]
cons
مخفف کلمه عامیانه confidence اعتماد
con
مخفف کلمه عامیانه confidence اعتماد
conned
مخفف کلمه عامیانه confidence اعتماد
conning
مخفف کلمه عامیانه confidence اعتماد
I don't give a monkey's (fart)!
[vulgar]
<idiom>
به ت.مم!
[حرف رکیک و عامیانه]
[اصلا اهمیت نمیدم]
I don't give a shit!
[vulgar]
<idiom>
به ت.مم!
[حرف رکیک و عامیانه]
[اصلا اهمیت نمیدم]
I don't give a fuck!
[vulgar]
<idiom>
به ت.مم!
[حرف رکیک و عامیانه]
[اصلا اهمیت نمیدم]
copper
[police officer]
پلیس
[اغلب تحقیر آمیز]
[اصطلاح عامیانه]
copper
[police officer]
پاسبان
[اغلب تحقیر آمیز]
[اصطلاح عامیانه]
I don't give a damn shit!
[vulgar]
<idiom>
به ت.مم!
[حرف رکیک و عامیانه]
[اصلا اهمیت نمیدم]
scrawls
با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawling
با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawl
با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawled
با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
presbytery
داداگاه روحانی که کشیش وغیر کشیش در ان عضویت دارند
presbyteries
داداگاه روحانی که کشیش وغیر کشیش در ان عضویت دارند
dysfunction
عمل یا کار معلول وغیر عادی عدم کار
conventicle
انجمن مخفی وغیر قانونی انجمن مذهبی
clownishness
بی ادبی
discourtesy
بی ادبی
literary
ادبی
churlishness
بی ادبی
indecorousness
بی ادبی
belletristic
ادبی
literay
ادبی
irreverence
بی ادبی
impoliteness
بی ادبی
lowliness
بی ادبی
misbehaciour
بی ادبی
inurbanity
بی ادبی
florilegium
گلچین ادبی
garlands
گلچین ادبی
analecta
گلچین ادبی
gobbet
گلچین ادبی
plagiary
دزدی ادبی
skit
هجو ادبی
analecta
قطعات ادبی
analects
گلچین ادبی
to misbehave oneself
بی ادبی کردن
plagiarizer
دزد ادبی
garland
گلچین ادبی
locus
مثال ادبی
plagiarist
سارق ادبی
stylistic
ادبی ادیبانه
moral theology
لاهوت ادبی
literary property
حق مالکیت ادبی
literarily
بطور ادبی
literal interpretation
تفسیر ادبی
skits
هجو ادبی
apologias
پوزش ادبی
gobbets
گلچین ادبی
miscellanea
جنگ ادبی
pirates
دزد ادبی
misbehaved
بی ادبی کردن
misbehave
بی ادبی کردن
anthologies
گلچین ادبی
criticism
نقد ادبی
anthology
گلچین ادبی
pirating
دزد ادبی
pirated
دزد ادبی
pirate
دزد ادبی
imagery
تشبیه ادبی
reviewers
منقد ادبی
reviewer
منقد ادبی
piracy
دزدی ادبی
criticisms
نقد ادبی
plagiarism
دزدی ادبی
misbehaves
بی ادبی کردن
misbehaving
بی ادبی کردن
figure of speech
صنایع ادبی
apologia
پوزش ادبی
cribs
دزدی ادبی
cribbing
دزدی ادبی
cribbed
دزدی ادبی
crib
دزدی ادبی
pirates
دزدی ادبی کردن
dialogue
مکالمات ادبی و دراماتیک
pirated
دزدی ادبی کردن
pirate
دزدی ادبی کردن
He is courteous ( respectful ).
آدم با ادبی است
architectonics
ساختمان اثر ادبی
chef d'oeuvre
شاهکار ادبی یا هنری
textual critic
نقدگر متون ادبی
stylist
از نظر سبک ادبی
textual critic
ناقد ادبی منقد
textual critic
نقد ادبی متون
criticises
نقد ادبی کردن
analects
قطعات ادبی منتخبات
chef-d'oeuvre
شاهکار ادبی یا هنری
dialogues
مکالمات ادبی و دراماتیک
stylists
از نظر سبک ادبی
chefs-d'oeuvre
شاهکار ادبی یا هنری
criticizing
نقد ادبی کردن
criticizes
نقد ادبی کردن
bluestocking
دارای ذوق ادبی
bluestockings
دارای ذوق ادبی
didactic
یاد دهنده ادبی
criticising
نقد ادبی کردن
locus classicus
عبارت نمونه ادبی
stylistic
وابسته به انشای ادبی
criticised
نقد ادبی کردن
pirating
دزدی ادبی کردن
criticized
نقد ادبی کردن
piece
قطعه ادبی یاموسیقی
criticize
نقد ادبی کردن
pieces
قطعه ادبی یاموسیقی
the desk
کار دفتری یا ادبی یاروحانی
epigone
مقلد اثار ادبی و هنری
aliterary production
فراورده یا محصول ادبی تالیف
morceau
قطعه ادبی یاموسیقی کوتاه
pastiche
تقلید ادبی یا صنعتی از اثاراستادان فن
pastiches
تقلید ادبی یا صنعتی از اثاراستادان فن
anthologize
گلچین ادبی جمع کردن
magnum opus
مهمترین اثر ادبی یا هنری
plagiarised
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiary
سارق اثار ادبی و هنری دیگران
plagiarises
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
academic
مربوط به فرهنگستان ادبی یا انجمن علمی
cool one's heels
<idiom>
به علت بی ادبی دیگران منتظر ماندن
set pieces
قطعه ادبی ویا موسیقی منفردومشخص
set piece
قطعه ادبی ویا موسیقی منفردومشخص
renaissance
دوره تجدد ادبی و فرهنگی رنسانس
plagiarist
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
sketchbook
کتاب محتوی قطعات کوتاه ادبی
architectonic
مربوط به فن معماری یاساختمان اثر ادبی
anthologist
متخصص و متبحردر گلچین قطعات ادبی
plagiarising
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarized
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
classicize
ازسبک ادبی باستانی پیروی کردن
academical
ادبی عضو انجمن دانش بافرهنگستان
sketchbooks
کتاب محتوی قطعات کوتاه ادبی
plagiarizes
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarizing
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarize
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
term
واژه
worded
واژه
mosul
واژه
word
واژه
neologism
نو واژه
termed
واژه
terming
واژه
neologisms
نو واژه
sturm und drang
نهضت ادبی رمانتیک المان پس از انقلاب فرانسه
neoscholasticism
نهضت ادبی ادبای کاتولیک قرن نوزدهم
local colour
نمایش جا و زبان و عادات محلی در اثار ادبی
Nothing can excuse such impoliteness.
هیچ عذری برای بی ادبی پذیرفته نیست
locus classicus
مثال ادبی برای توضیح کلمه یاموضوعی
coinage
ابداع واژه
word count
واژه شماری
lexicon
[dictionary]
واژه نامه
glossary
واژه نامه
pejorative
واژه تحقیری
word
واژه سخن
the root of a word
ریشه واژه
dictionary
واژه نامه
glossaries
واژه نامه
stimulus word
واژه محرک
score out that word
ان واژه را خط بزنید
word deafness
واژه کری
word order
ترتیب واژه ها
cognate
واژه هم ریشه
word blindness
واژه کوری
worded
واژه سخن
buzz words
رمز واژه
wordbook
واژه نامه
buzz word
رمز واژه
word-blindness
واژه کوری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com