Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (35 milliseconds)
English
Persian
pick up
واگذار کردن مسئولیت مهاریک بازیگر ازاد به کسی
Other Matches
loose
از قید مسئولیت ازاد ساختن
looser
از قید مسئولیت ازاد ساختن
loosest
از قید مسئولیت ازاد ساختن
freed
بازیگر ازاد
frees
بازیگر ازاد
freeing
بازیگر ازاد
free
بازیگر ازاد
freed
مربوط به پای ازاد بازیگر در هوا در هرلحظه
freeing
مربوط به پای ازاد بازیگر در هوا در هرلحظه
frees
مربوط به پای ازاد بازیگر در هوا در هرلحظه
free
مربوط به پای ازاد بازیگر در هوا در هرلحظه
send in
وارد کردن بازیگر به زمین فرستادن بازیگر به میدان
stacks
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacked
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stack
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
collective guarantee
مسئولیت دسته جمعی مسئولیت تضامنی
assigns
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
conceding
واگذار کردن
demise
واگذار کردن
to make over
واگذار کردن
concedes
واگذار کردن
relegating
واگذار کردن
conceded
واگذار کردن
concede
واگذار کردن
release
واگذار کردن
released
واگذار کردن
cede
واگذار کردن
to deliver over
واگذار کردن
cedes
واگذار کردن
abdicated
واگذار کردن
abdicate
واگذار کردن
remise
واگذار کردن
entrust
واگذار کردن
entrusting
واگذار کردن
entrusts
واگذار کردن
abdicates
واگذار کردن
abdicating
واگذار کردن
ceding
واگذار کردن
assignment
واگذار کردن
assignments
واگذار کردن
transfers
واگذار کردن
assigning
واگذار کردن
surrender
واگذار کردن
relegate
واگذار کردن
assigned
واگذار کردن
allocation
واگذار کردن
gives
واگذار کردن
to turn over
واگذار کردن
allocations
واگذار کردن
assigns
واگذار کردن
giving
واگذار کردن
infeoff
واگذار کردن
authorisations
واگذار کردن
authorization
واگذار کردن
surrendered
واگذار کردن
relegated
واگذار کردن
surrenders
واگذار کردن
transfer
واگذار کردن
give
واگذار کردن
relegates
واگذار کردن
transferring
واگذار کردن
assign
واگذار کردن
releases
واگذار کردن
augmentation
تکمیل کردن واگذار کردن وسایل یا نفرات اضافی یا تقویتی
bequeath
بکسی واگذار کردن
bequeathing
بکسی واگذار کردن
jus disponendi
حق واگذار کردن اموال
reallocation
مجددا واگذار کردن
award a contract
قراردادی را واگذار کردن
bequeaths
بکسی واگذار کردن
retrocede
دوباره واگذار کردن
bequeathed
بکسی واگذار کردن
assignment of tasks
واگذار کردن وفایف
grant
واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
grants
واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
granted
واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
to sell out
بدیگری واگذار کردن ورفتن
vest a property in someone
ملکی را به کسی واگذار کردن
deeds
سند باقباله واگذار کردن
quitclaim
چشم پوشیدن از واگذار کردن
to bargain a way
درازای چیزی واگذار کردن
cession of territory
واگذار کردن اراضی مملکت
deed
سند باقباله واگذار کردن
sponsor
مسئولیت راقبول کردن
sponsoring
مسئولیت راقبول کردن
sponsors
مسئولیت راقبول کردن
To assume responsibility .
قبول مسئولیت کردن
submitting
واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
submits
واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
submit
واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
appropriation
اختصاص دادن اعتبار واگذار کردن
submitted
واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
transferring
واگذار کردن نقل کردن انتقال
transfer
واگذار کردن نقل کردن انتقال
transfers
واگذار کردن نقل کردن انتقال
to give place to
جای خودرابه شخص یا چیزدیگر واگذار کردن
disposal
انهدام اسناد و مدارک یا وسایل مصرف واگذار کردن
to shift off responsibility
مسئولیت را ازخودسلب کردن وبدوش دیگری گذاردن
to shuffle off responsibility
مسئولیت را ازخودسلب کردن بدوش ودیگری گذاردن
double footed
بازیگر چپ پا- راست پا بازیگر با هردو پا
custody
مسئولیت کنترل و انتقال ودسترسی به جنگ افزارها مسئولیت حفافت و کنترل جنگ افزارها و اسناد انها
give over
ترک کردن واگذار کردن
entrust
واگذار کردن تفویض کردن
entrusting
واگذار کردن تفویض کردن
entrusts
واگذار کردن تفویض کردن
glide path
مسیر حرکت ازاد یا پرواز ازاد هواپیما یاموشک
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
body check
سد کردن بازیگر توپدار
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
to make a substitution
عوض کردن بازیگر
[ورزش]
to substitute out
[players]
عوض کردن بازیگر
[ورزش]
triple team
سد یا مهار کردن حریف باسه بازیگر
duty assignment
واگذار کردن وفیفه گماردن به خدمت تعیین محل خدمت شغل دادن
to play up to another actor
بدانگونه درنمایش بازی کردن که بازیگر دیگر سر ذوق آید
let slip
ازاد کردن
liberation
ازاد کردن
liberalization
ازاد کردن
releases
ازاد کردن
set free
ازاد کردن
release
ازاد کردن
unloose
ازاد کردن
to let ship
ازاد کردن
released
ازاد کردن
to set at liberty
ازاد کردن
to set at large
ازاد کردن
uncage
ازاد کردن
enfranchising
ازاد کردن
discharge
ازاد کردن
unwraps
ازاد کردن
unfix
ازاد کردن
enfranchize
ازاد کردن
unwrapped
ازاد کردن
let go
ازاد کردن
cast loose
ازاد کردن
let loose
ازاد کردن
unstring
ازاد کردن
enfranchise
ازاد کردن
enfranchised
ازاد کردن
enfranchises
ازاد کردن
unwrapping
ازاد کردن
to let loose
ازاد کردن
set at large
ازاد کردن
extrication
ازاد کردن
unwrap
ازاد کردن
discharges
ازاد کردن
emancipated
ازاد کردن
emancipates
ازاد کردن
emancipating
ازاد کردن
liberate
ازاد کردن
affranchize
ازاد کردن
deallocate
ازاد کردن
emancipate
ازاد کردن
liberates
ازاد کردن
liberating
ازاد کردن
untuck
از بند ازاد کردن
manumit
بنده را ازاد کردن
manumission
ازاد کردن برده
disentanglement
از بند ازاد کردن
unshackle
از زنجیر ازاد کردن
disencumber
ازقید ازاد کردن
freewheeled
ازاد زندگی کردن
freewheels
ازاد زندگی کردن
setting free
ازاد کردن برده
freewheel
ازاد زندگی کردن
to discharge a guarantee
ضمانتی را ازاد کردن
emancipation
ازاد کردن برده
buckets
جاگذاشتن میلههای 2 و 4 و5 و 8 بولینگ از بازیگر راست دست و میلههای 3 و 5 و 6و 9 از بازیگر چپ دست
bucket
جاگذاشتن میلههای 2 و 4 و5 و 8 بولینگ از بازیگر راست دست و میلههای 3 و 5 و 6و 9 از بازیگر چپ دست
trip
ازاد کردن یاشکل کردن طناب
trips
ازاد کردن یاشکل کردن طناب
tripped
ازاد کردن یاشکل کردن طناب
extricating
خلاصی بخشیدن ازاد کردن
release on bail
به قید کفیل ازاد کردن
releases
برگ مرخصی ازاد کردن
to purify from sin
از قید گناه ازاد کردن
bail out
به قید کفیل ازاد کردن
bail
بقید کفیل ازاد کردن
unyoke
از زیر یوغ ازاد کردن
extricate
خلاصی بخشیدن ازاد کردن
extricated
خلاصی بخشیدن ازاد کردن
to release for a ransom
با گرفتن فدیه ازاد کردن
back off
ازاد بریدن قطع کردن
released
برگ مرخصی ازاد کردن
extricates
خلاصی بخشیدن ازاد کردن
release
برگ مرخصی ازاد کردن
tasking
سازمان بندی برای عملیات واگذار کردن ماموریت به یکانها واگذاری ماموریت تعیین ماموریت
plays
بازی کردن حرکت ازاد داشتن
play
بازی کردن حرکت ازاد داشتن
playing
بازی کردن حرکت ازاد داشتن
played
بازی کردن حرکت ازاد داشتن
hang out the laundry
ازاد کردن چتر عقب پس ازعبور از خط پایان
space heater
بخاری مخصوص گرم کردن فضای ازاد
free gyroscope
نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
totake
شخص بست نشسته یاپناهنده را دستگیر یا ازاد کردن
asserted
حمایت کردن ازاد کردن
assert
حمایت کردن ازاد کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com