Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (39 milliseconds)
English
Persian
submit
واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
submits
واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
submitted
واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
submitting
واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
Other Matches
entrusts
واگذار کردن تفویض کردن
entrusting
واگذار کردن تفویض کردن
entrust
واگذار کردن تفویض کردن
appropriation
اختصاص دادن اعتبار واگذار کردن
assigns
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
propound
پیشنهاد کردن ارائه دادن
to put in
منصوب کردن ارائه دادن
renders
ارائه دادن ترجمه کردن
rendered
ارائه دادن ترجمه کردن
porrect
منبسط کردن ارائه دادن
propounds
پیشنهاد کردن ارائه دادن
exhibited
ارائه دادن ابراز کردن
exhibiting
ارائه دادن ابراز کردن
exhibit
ارائه دادن ابراز کردن
exhibits
ارائه دادن ابراز کردن
propone
پیشنهاد کردن ارائه دادن
render
ارائه دادن ترجمه کردن
propounding
پیشنهاد کردن ارائه دادن
produced
اقامه کردن ارائه دادن سند
produces
اقامه کردن ارائه دادن سند
produce
اقامه کردن ارائه دادن سند
To submit something to someone.
چیزی را به کسی تسلیم کردن (ارائه دادن )
duty assignment
واگذار کردن وفیفه گماردن به خدمت تعیین محل خدمت شغل دادن
social contract
اعتقاد به این مسئله که تفویض قدرت به دولتها ناشی از نوعی قرارداد است که ضمن ان فردقسمتی از حقوق خود را به دولت تفویض میکند ومتقابلا" از وجود دولت برخوردار میشود
tender
ارائه دادن
tendered
ارائه دادن
tenderest
ارائه دادن
tendering
ارائه دادن
put in
ارائه دادن
produced
ارائه دادن
give
ارائه دادن
hold forth
ارائه دادن
presenting
ارائه دادن
gives
ارائه دادن
knuckle under
<idiom>
ارائه دادن
produces
ارائه دادن
giving
ارائه دادن
presents
ارائه دادن
presented
ارائه دادن
produce
ارائه دادن
bring forward
ارائه دادن
present
ارائه دادن
misrepresentation
بد ارائه دادن
to produce testimony
مدرک ارائه دادن
submitted
ارائه دادن پیشنهادکردن
forthcoming
اماده ارائه دادن
submitting
ارائه دادن پیشنهادکردن
submits
ارائه دادن پیشنهادکردن
submit
ارائه دادن پیشنهادکردن
put
ارائه یا توضیح دادن
puts
ارائه یا توضیح دادن
putting
ارائه یا توضیح دادن
alleging
دلیل اوردن ارائه دادن
alleges
دلیل اوردن ارائه دادن
allege
دلیل اوردن ارائه دادن
vouchsafed
تفویض کردن
vouchsafing
تفویض کردن
turn over
تفویض کردن
lodge
تفویض کردن
vouchsafes
تفویض کردن
lodged
تفویض کردن
vouchsafe
تفویض کردن
give over
تفویض کردن
hand over
تفویض کردن
lodges
تفویض کردن
put
ارائه دادن دراصطلاح یاعبارت خاصی قراردادن
putting
ارائه دادن دراصطلاح یاعبارت خاصی قراردادن
puts
ارائه دادن دراصطلاح یاعبارت خاصی قراردادن
projected
ارائه دادن بیرون زدن پیش امدن پروژه
projects
ارائه دادن بیرون زدن پیش امدن پروژه
project
ارائه دادن بیرون زدن پیش امدن پروژه
abdicates
تفویض کردن ترک گفتن
abdicating
تفویض کردن ترک گفتن
abdicated
تفویض کردن ترک گفتن
resigns
کناره گرفتن تفویض کردن
resign
کناره گرفتن تفویض کردن
abdicate
تفویض کردن ترک گفتن
dub
تفویض مقام کردن چرب کردن
dubs
تفویض مقام کردن چرب کردن
dubbed
تفویض مقام کردن چرب کردن
transferring
واگذار کردن
surrendered
واگذار کردن
surrenders
واگذار کردن
remise
واگذار کردن
surrender
واگذار کردن
give
واگذار کردن
assign
واگذار کردن
assigned
واگذار کردن
relegate
واگذار کردن
relegating
واگذار کردن
transfers
واگذار کردن
authorization
واگذار کردن
relegates
واگذار کردن
transfer
واگذار کردن
entrusts
واگذار کردن
entrusting
واگذار کردن
entrust
واگذار کردن
authorisations
واگذار کردن
assigns
واگذار کردن
assigning
واگذار کردن
infeoff
واگذار کردن
relegated
واگذار کردن
demise
واگذار کردن
assignment
واگذار کردن
allocations
واگذار کردن
ceding
واگذار کردن
to deliver over
واگذار کردن
cedes
واگذار کردن
cede
واگذار کردن
release
واگذار کردن
released
واگذار کردن
gives
واگذار کردن
to turn over
واگذار کردن
allocation
واگذار کردن
giving
واگذار کردن
releases
واگذار کردن
abdicating
واگذار کردن
conceded
واگذار کردن
conceding
واگذار کردن
abdicates
واگذار کردن
assignments
واگذار کردن
concede
واگذار کردن
to make over
واگذار کردن
abdicated
واگذار کردن
abdicate
واگذار کردن
concedes
واگذار کردن
augmentation
تکمیل کردن واگذار کردن وسایل یا نفرات اضافی یا تقویتی
bequeath
بکسی واگذار کردن
jus disponendi
حق واگذار کردن اموال
reallocation
مجددا واگذار کردن
award a contract
قراردادی را واگذار کردن
assignment of tasks
واگذار کردن وفایف
bequeathed
بکسی واگذار کردن
retrocede
دوباره واگذار کردن
bequeathing
بکسی واگذار کردن
bequeaths
بکسی واگذار کردن
grant
واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
granted
واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
grants
واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
devolving
تفویض کردن محول کردن
devolved
تفویض کردن محول کردن
devolve
تفویض کردن محول کردن
devolves
تفویض کردن محول کردن
deed
سند باقباله واگذار کردن
to sell out
بدیگری واگذار کردن ورفتن
to bargain a way
درازای چیزی واگذار کردن
cession of territory
واگذار کردن اراضی مملکت
deeds
سند باقباله واگذار کردن
vest a property in someone
ملکی را به کسی واگذار کردن
quitclaim
چشم پوشیدن از واگذار کردن
authentication
به سند یا رونوشت مصذق ان اعتبار و اقتدار قانونی دادن به نحوی که در مقام اثبات قانونا قابل ارائه باشد
transfer
واگذار کردن نقل کردن انتقال
transferring
واگذار کردن نقل کردن انتقال
transfers
واگذار کردن نقل کردن انتقال
to give place to
جای خودرابه شخص یا چیزدیگر واگذار کردن
pick up
واگذار کردن مسئولیت مهاریک بازیگر ازاد به کسی
disposal
انهدام اسناد و مدارک یا وسایل مصرف واگذار کردن
represents
ارائه کردن
represent
ارائه کردن
represented
ارائه کردن
lead proof
ارائه دلیل کردن
producing
اقامه ارائه کردن
forthcomming
اماده برای ارائه کردن
give over
ترک کردن واگذار کردن
subsequent filing
[application, documents]
ادا کردن پس از ارائه درخواست نامه
submission
تفویض
assigment
تفویض
handing over
تفویض
investitures
تفویض
investiture
تفویض
conferment
تفویض
devolution
تفویض اختیارات
Delegation of Authority
تفویض اختیار
consignable
قابل تفویض
judicial delegation
تفویض قضایی
submission
واگذاری تفویض
conferrable
قابل تفویض
surrending the centre
تفویض مرکز
resignation
کناره گیری تفویض
resignations
کناره گیری تفویض
rogatory letters
نامه محتوی تفویض نیابت قضایی
tasking
سازمان بندی برای عملیات واگذار کردن ماموریت به یکانها واگذاری ماموریت تعیین ماموریت
alienor
واگذار کننده
vested
واگذار شده
transferred
واگذار شده
assignor
واگذار کننده
renunciant
واگذار کننده
grantor
واگذار کننده
ceder
واگذار کننده
ceded
واگذار شده
discipline
نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
disciplining
نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
disciplines
نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
exchange of full powers
رسمیت یافتن تنزل نرخ ارز مبادله اسناد مربوط به تفویض اختیارات تام
assignor
واگذار کننده انتقال دهنده
ceded portfolio
اوراق بهادار واگذار شده
assigner
واگذار کننده انتقال دهنده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com