English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (33 milliseconds)
English Persian
antiwithdrawal device وسیله ضد باز کردن ماسوره بمب وسیله ضد دستکاری ماسوره
Other Matches
antihandling fuze ماسوره ضد دستکاری ماسوره غیر حساس به جابجا کردن و دستکاری
antidisturbance fuze ماسوره ضد دستکاری ماسوره غیر حساس به دستکاری
corrector وسیله تصحیح کننده ماسوره وسیله تصحیح ماسوره
fail safe ماسوره تامین شده از نظرعمل کرد دستگاههای داخلی ماسوره مطمئن العمل
fail-safe ماسوره تامین شده از نظرعمل کرد دستگاههای داخلی ماسوره مطمئن العمل
antilift device ماسوره ضد بلند کردن مین ماسوره ضد بالا بردن مین
combination device ماسوره ترکیبی مین ماسوره مرکب
proximity fuze ماسوره خودکار ماسوره زمان متغیر
fuze setting بستن زمان به ماسوره تنظیم ماسوره
variable time ماسوره زمان متغیر ماسوره زم
interruptor ضامن قطع مدار اشتعال ماسوره ضامن داخلی ماسوره
quick fuse ماسوره انی یا فوق انی ماسوره ضربتی
chain باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chains باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
spooling ماسوره کردن
sensor وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
connectivity توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
simulate کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulates کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulating کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
armstrong سیستم اجرای فرامین مربوط به مسلح کردن ماسوره موشکها
fet وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
rearming تجدیداماد مهمات درانبارها مسلح کردن مجدد ماسوره یاچاشنی بمب یا موشک
communication بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
touch وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
touches وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
bobbins ماسوره
bobbin ماسوره
spools ماسوره
spool ماسوره
cannula ماسوره
reeled ماسوره
reeling ماسوره
fused ماسوره
cop ماسوره نخ
base fuze ماسوره ته
fuze ماسوره
reels ماسوره
lunt ماسوره
firing device ماسوره
reel ماسوره
fuse ماسوره
defuse ماسوره کشیدن
time fuse ماسوره زمانی
percussion fuze ماسوره ضربتی
hank ماسوره کلافه
safety fuze ماسوره تامینی
proximity fuze ماسوره مجاورتی
sleeves مهره ماسوره
base fuze ماسوره ته پران
cavity مقر ماسوره
nut and union مهره ماسوره
driving sleeve مهره ماسوره
base fuze ماسوره ته گلوله
cavities مقر ماسوره
fuzing بستن ماسوره
defused ماسوره کشیدن
fuze delay ماسوره تاخیری
blasting fuze ماسوره انفجاری
hasp ماکو ماسوره
non delay ماسوره بی تاخیر
delay fuze ماسوره تاخیری
pressure device ماسوره فشاری
fuze range بردمربوط به ماسوره
firing device ماسوره مین
fuze action عمل ماسوره
fuse setter ماسوره بند
hasps ماکو ماسوره
delayed action با ماسوره تاخیری
conduit coupling مهره ماسوره
camouflet حفره ماسوره
defuses ماسوره کشیدن
point detonating fuze ماسوره انی
hanks ماسوره کلافه
mechanical time fuze ماسوره زمانی
defusing ماسوره کشیدن
fuze setting زمان ماسوره
unions مهره ماسوره
union مهره ماسوره
sleeve مهره ماسوره
proximity ماسوره مجاورتی
fuse key کلید ماسوره
asynchronous داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
crawler وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
crawlers وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
igniting fuze ماسوره مشتعل کننده
activated mine مین با ماسوره فرعی
flash fuze ماسوره الکتریکی یا جرقهای
connection fuse ماسوره اتصال دهنده
firing pull device ماسوره کششی مین
fuze cavity سوراخ جای ماسوره
blasting fuze ماسوره منفجر کننده
fuze cavity حفره نصب ماسوره
self destroying ماسوره خود ترکان
adaptors تطبیق دهنده ماسوره
adaptor تطبیق دهنده ماسوره
firing pressure device ماسوره فشاری مین
adapters تطبیق دهنده ماسوره
quick action عمل انی ماسوره
super quick ماسوره فوق انی
pull device ماسوره کشش مین
contention وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
loop آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
looped آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
peripheral مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
loops آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
contentions وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
device کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
devices کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
built-in نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است
daisy chain روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر
tie down وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن
instantaneous دفعتا ماسوره فوق انی
graze sensitive ماسوره مخصوص ترکش کمانهای
graze sensitive ماسوره مخصوص تیر کمانه
fuze range برد عمل کرد ماسوره
trainer وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
immersion proof وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب
trainers وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
daisy chain باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت
fuzewell liner بوش نگهدارنده خرج بوستر ماسوره
mechanical time fuze ماسوره زمانی خودکار یا زمان مکانیکی
variable time fuse ماسوره زمانی متغیر VTF:abb
supersensitive ماسوره یا مین فوق العاده حساس
communication مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
cavity گودال محل نصب ماسوره در روی گلوله
bead-and-reel [دانه تسبیح گرد شبیه قرقره یا ماسوره]
hydrostatic مربوط به فشار عمق اب ماسوره زیر ابی
cavities گودال محل نصب ماسوره در روی گلوله
boresafe fuze ماسوره دارای ضامن حرکت در داخل لوله
laser وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
lasers وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
plotters وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
plotter وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
outputs اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
output اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
shuttered fuze ماسوره منفجر شده یا عمل کرده قبل از موقع
devices فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
device فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
charter اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
chartering اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
chartered اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
charters اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
dual capable جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
from pillar to post ازیک وسیله به وسیله دیگر
handshaking سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshakes سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshake سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
interserviceable قابل استفاده به وسیله چندقسمت یا چند نوع یکان وسیله چند یکانی
cycle عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycled عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycles عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
dangerous goods by road agreement موافقتنامه بین کشورهای اروپایی که در ان درخصوص وسیله حمل نحوه بسته بندی و مشخصات وسیله حمل ونقل توضیح لازم داده شده است
demanded جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demands جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demand جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
phases وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
phase وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
tranship نقل وانقال بار وغیره از یک وسیله یاکشتی به وسیله یاکشتی دیگری
phased وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
device یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
radar prediction بررسی به وسیله رادار تجزیه و تحلیل اطلاعات به وسیله رادار
devices یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
fasted وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fast وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasts وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fastest وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
synchronous ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دو وسیله با یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسالی هم سان با سیگنال ساعت است
concentrator وسیله ابتدایی شبکه که حاوی توپولوژی منط قی است و گره ها متصل اند ولی هر بازوی ستاره به عنوان حلقه فیریکی به وسیله ستاره وصل است
radar tracking تعقیب به وسیله رادار ردیابی هدفها به وسیله رادار
tracked vehicle وسیله نقلیه بکسل کننده وسیله نقلیه یدک کش
transhipment انتقال کالا از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر
transhipment انتقال محموله از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر
interface 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interfaces 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
fuze ماسوره گذاری کردن چاشنی مواد منفجره چاشنی چاشنی گذاری کردن
cranes وسیله بلند کردن
craning وسیله بلند کردن
hoist وسیله بلند کردن
runs کار کردن یک وسیله
hoists وسیله بلند کردن
run کار کردن یک وسیله
provides وسیله فراهم کردن
power خاموش کردن یک وسیله
hoisted وسیله بلند کردن
craned وسیله بلند کردن
crane وسیله بلند کردن
powering خاموش کردن یک وسیله
powers خاموش کردن یک وسیله
powered خاموش کردن یک وسیله
provide وسیله فراهم کردن
radar locating تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
diddle تحریف کردن به وسیله داده
disassembly order روش پیاده کردن وسیله
automatize خودکار کردن یک وسیله دستی
strickle وسیله تیز کردن داس
squilgee وسیله نظافت کردن کف ناو
diddled تحریف کردن به وسیله داده
belay وسیله پیچیدن محاط کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com