English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
swingweight وضع متعادل چوب گلف پس ازپایان حرکت
Other Matches
even keel حرکت متعادل ناو
offsetting رقم متعادل کننده متعادل کردن
offset رقم متعادل کننده متعادل کردن
equilibrate متعادل کردن متعادل شدن
play out one's option ادامه بازی در تیم پس ازپایان قرارداد بدون قراردادجدید
clear one's ears متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
holocene وابسته به دوره زمین شناسی حاضر که ازپایان دوره پلیستوسن شروع میگردد
potsdom agreement موافقتنامه پوتسدام موافقتنامه منعقده بین امریکاو شوروی و انگلیس پس ازپایان جنگ جهانی دوم به سال 5491 که در ان سه دولت خط مشی خود را نبست به المان اشغال شده
differential ailerons ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
even-tempered متعادل
dominant متعادل
balanced متعادل
level-headed متعادل
equilibrant متعادل
balanced armature unit جوشن متعادل
equilibrium drawdown افت متعادل
be in ballast متعادل بودن
ballast concrete بتن متعادل
baling press پرس متعادل
balancer متعادل کننده
balanced circuit مدار متعادل
balanced rudder سکان متعادل
equilibrium flow جریان متعادل
balanced state حالت متعادل
balanced system سیستم متعادل
equilibration متعادل کردن
equilibrant نیروی متعادل
rounded <adj.> کامل و متعادل
soaking تابش متعادل
offsetting وزنه متعادل
offset وزنه متعادل
lopsided غیر متعادل
counterbalance متعادل کردن
counterbalanced متعادل کردن
bale متعادل کردن
ballast concrete بتن متعادل
bales متعادل کردن
compensator متعادل کننده
counterbalances متعادل کردن
coequal متعادل ومتساوی
corrector متعادل کننده
balancing متعادل کردن
historical cost قیمت متعادل
balances متعادل کردن
balance متعادل کردن
stabilizer متعادل کننده
regulators متعادل کننده
moderate speed سرعت متعادل
stabilisers متعادل کننده
regulator متعادل کننده
unbalance غیر متعادل کردن
counterpoise نیروی متعادل کننده
ballast وزنه متعادل کننده
delay equalizer متعادل کننده تاخیری
dashpot استوانه متعادل کننده
disequilibrate غیر متعادل کردن
sash balancing weight وزنه متعادل کننده
unbalances غیر متعادل کردن
unbalancing غیر متعادل کردن
stabilization متعادل کردن تعادل
balanced stock ذخیره اماد متعادل
balanced load بار خارجی متعادل
balanced supply اماد متعادل شده
interchange current جریان متعادل کننده
balanced pressure torch [مشعل با فشار متعادل]
stabilizing sleeve غلاف متعادل کننده
equilibrium pressure curve منحنی فشار متعادل
interphase reactor پیچک متعادل کننده
line charge compensation reactor پیچک متعادل کننده
balance collective forces نیروهای کلی متعادل
equilibrium moisture content درصد رطوبت متعادل
impedance compensator متعادل کننده مقاومت فاهری
balanced tackle وضع متعادل وسایل ماهیگیری
equipoise برابری دروزن متعادل ساختن
stabilizing fin پرههای متعادل کننده گلوله در مسیر
balances تراز شدن متعادل کردن ترازو
pressure equalized addition funnel قیف افزایشی متعادل کننده فشار
stabilizing sleeve پرده متعادل کننده گلولههای منور
balance تراز شدن متعادل کردن ترازو
isometric view رسمی که سه بعد شی را به نسبت متعادل نشان میدهد
waves حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feinted فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouses نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
deadlock حالت عدم فعالیتی که در اثروجود دو نیروی متعادل ایجادگردد
trackball وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
move off the ball حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
stroked حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroking حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
strokes حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroke حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruising سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
tape وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
taped وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
cruised سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
fish tailing حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
cruise سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
tapes وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
transfers حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transferring حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfer حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
compound motion حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
counter clockwise حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
balances خط ارتباطی که از هر سه توسط یک مدار متعادل بسته شده است تا از انعکاس سیگنال جلوگیری کند
balance خط ارتباطی که از هر سه توسط یک مدار متعادل بسته شده است تا از انعکاس سیگنال جلوگیری کند
aberration جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
drag حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouse وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouses وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
relative که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
momentum سرعت حرکت شتاب حرکت
angle of depression میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
skull حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
moving havens مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
skulls حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
travelling overwatch راهپیمایی با پوشش حرکت راهپیمایی با استفاده ازمراقبت حرکت با اتش
self reacting بطور خودکار متعادل شونده خود بخود تطبیق شونده
antithyroid ماده متعادل کنندهء غدد درقی ضد غدهء درقی
balancing حفظ عمق کشتی متعادل کردن عمق زیردریایی
automatic levelling سیستم متعادل کننده خودکارهواپیما سیستم ترازکننده خودکار
node ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
bounding overwatch حرکت خیز به خیز با پوشش حرکت با اتش و مانور
nodes ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
quadrature encoding سیستمی که جهت حرکت mouse را مشخص میکند. در یک mouse مکانیکی , دو احساس WS و سیگنال حرکت عمودی و افقی آنرا تشخیص می دهند. با این روش این سیگنالها ارسال می شوند
depolarize غیر متعادل کردن متضاد کردن
balance تراز کردن متعادل کردن بالانس
balances تراز کردن متعادل کردن بالانس
equilibrator دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
stabile بدون حرکت بی حرکت
aerodynamics مبحث حرکت گازها و هوا علم مربوط به حرکت اجسام در گازها و هوا
angular momentum اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
moment of momentum اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
rate of march سرعت حرکت اهنگ حرکت اهنگ راهپیمایی
briquetting press پرس متعادل یا بالینگ پرس
convoy schedule برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
raster سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
hamilton's equations of motion معادلات هامیلتونی حرکت معادلات حرکت هامیلتونی معادلات بندادی حرکت
parity bit عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
balanced mobilization بسیج متعادل اماد ذخیره تهیه اماد ذخیره به طورمتعادل
counter flood اب گیری ضد انحراف ناو متعادل کردن ناو با پر کردن مخازن ان
convoy route مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
move on ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
power traverse مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت
k day روز حرکت کاروان دریایی روز شروع حرکت کاروان
animation حرکت
stirred حرکت
locomotion حرکت
scrolling حرکت
frozen بی حرکت
stirrings حرکت
progressing حرکت
progresses حرکت
stir حرکت
traverse حرکت
traversed حرکت
traverses حرکت
traversing حرکت
animations حرکت
progressed حرکت
progress حرکت
gesturing حرکت
shifted حرکت
shift حرکت
demeanour حرکت
gestured حرکت
demeanor حرکت
gesture حرکت
behaviour حرکت
travels حرکت
agog در حرکت
afloat در حرکت
departures حرکت
departure حرکت
vapid بی حرکت
stirs حرکت
stock-still بی حرکت
moveless بی حرکت
motionless بی حرکت
traveled حرکت
animals حس و حرکت
motions حرکت
motioning حرکت
stills بی حرکت
agoing در حرکت
ambulation حرکت
haviour حرکت
maneuver حرکت
geste حرکت
stillest بی حرکت
gest حرکت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com