Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
English
Persian
to respond to blackmail
[a threat]
پاسخ دادن به باج گیری
[ تهدیدی]
Other Matches
answering
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answered
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answer
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answers
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
it is inexpedient to reply
پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
reply
[answer]
پاسخ نامه ای
[پاسخ به پیام پست الکترونیکی ]
[پاسخ زبانی دفاعیه]
autos
امکانی در مودم برای شماره گیری مجدد در صورت اشغال خط تا وقتی که پاسخ دهد
auto
امکانی در مودم برای شماره گیری مجدد در صورت اشغال خط تا وقتی که پاسخ دهد
sense switch
سوئیچ حساس کنسول کامپیوتری که ممکن است یک برنامه برای پاسخ گیری به ان سیگنال بفرستد
answered
: پاسخ دادن
answering
: پاسخ دادن
rejoins
پاسخ دادن
answer
: پاسخ دادن
rejoined
پاسخ دادن
responded
پاسخ دادن
to make a response
پاسخ دادن
responds
پاسخ دادن
rejoining
پاسخ دادن
rejoin
پاسخ دادن
answers
: پاسخ دادن
respond
پاسخ دادن
rejoinders
پاسخ دفاعی دادن
rejoinder
پاسخ دفاعی دادن
to answer in the a
پاسخ مثبت دادن
rejoining
پاسخ دفاعی دادن
rejoined
پاسخ دفاعی دادن
return a negative
پاسخ منفی دادن
to fail to provide an answer
درماندن در دادن پاسخ
rejoins
پاسخ دفاعی دادن
rejoin
پاسخ دفاعی دادن
readiness to report
امادگی برای پاسخ دادن
to beg the question
در پاسخ به پرسشی جاخالی دادن
replied
پاسخ دادن جواب کتبی
replying
پاسخ دادن جواب کتبی
reply
پاسخ دادن جواب کتبی
replies
پاسخ دادن جواب کتبی
replied
پاسخ دادن به پیام پست الکترونیکی
answered
پاسخ دادن به یک سیگنال و ایجاد یک خط ارتباطی
answer
پاسخ دادن به یک سیگنال و ایجاد یک خط ارتباطی
reply
پاسخ دادن به پیام پست الکترونیکی
replying
پاسخ دادن به پیام پست الکترونیکی
responds
پاسخ دادن یا عمل کردن به دلیلی
answering
پاسخ دادن به یک سیگنال و ایجاد یک خط ارتباطی
responded
پاسخ دادن یا عمل کردن به دلیلی
answers
پاسخ دادن به یک سیگنال و ایجاد یک خط ارتباطی
irresponsiveness
عدم امادگی برای پاسخ دادن
replies
پاسخ دادن به پیام پست الکترونیکی
respond
پاسخ دادن یا عمل کردن به دلیلی
inquiry
ترمینالی که برای دستیابی و پاسخ دادن به فایلهای ذخیره شده روی کامپیوتر دور به کار می رود
inquiries
ترمینالی که برای دستیابی و پاسخ دادن به فایلهای ذخیره شده روی کامپیوتر دور به کار می رود
abdicate
کناره گیری کردن استعفا دادن
abdicating
کناره گیری کردن استعفا دادن
abdicates
کناره گیری کردن استعفا دادن
abdicated
کناره گیری کردن استعفا دادن
intelligence
1-توانایی پاسخ دادن . 2-توانایی وسیله برای اجرای و پردازش برنامه
interrupt
تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
interrupting
تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
interrupts
تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
to send in one's papers
کناره گیری از کار کردن استعفا دادن
quoting
خصوصیتی در پستهای الکترونیکی که امکان پاسخ دادن به پیام به همراه متن پیام اصلی میدهد
voice answer back
یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواندسیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند تا پاسخ صوتی را به درخواستهای انجام شده از ترمینالهای تلفنی فراهم اورد
originated
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originates
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originate
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originating
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
gyro
برای نشان دادن یا اندازه گیری حرکت زاویهای پایه خودحول یک یا دو محور عمود برمحور دوران بهره میگیرد
He's a wet blanket.
او
[مرد]
آدم روح گیری
[نا امید کننده ای یا ذوق گیری]
است.
his severity relaxed
از سخت گیری خود کاست سخت گیری وی کمتر شد
digamy
دو زن گیری دو شوهر گیری
reduces
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
stream gaging
اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
measuring converter
مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
with the utmost rigour
با کمال سخت گیری با سخت گیری هر چه بیشتر
representation
[statement]
پاسخ
statement
پاسخ
reaction
[answer, commentary]
پاسخ
response
[commentary]
پاسخ
answerback
در پاسخ
response
پاسخ
negative reply
پاسخ رد
in reply to
در پاسخ
no
: پاسخ نه
responses
پاسخ
counterplea
پاسخ رد
in answer to
در پاسخ به
item of written comment
پاسخ
answers
پاسخ
responded
پاسخ
respond
پاسخ
answer
پاسخ
answered
پاسخ
rebutter
پاسخ رد
reply
پاسخ
responsions
پاسخ
replies
پاسخ
replication
پاسخ
replying
پاسخ
responds
پاسخ
answering
پاسخ
replied
پاسخ
answerable
پاسخ دار
irresponsive
پاسخ ندهنده
calculation
پاسخ تقریبی
answer
پاسخ به یک سوال
frequency respone
پاسخ فرکانس
response amplitude
دامنه پاسخ
answering
: جواب پاسخ
rejoined
در پاسخ گفتن
running rate
اهنگ پاسخ
rejoining
در پاسخ گفتن
answered
پاسخ به یک سوال
rejoins
در پاسخ گفتن
solution
پاسخ یک مشکل
answered
: جواب پاسخ
solutions
پاسخ یک مشکل
response threshold
استانه پاسخ
replier
پاسخ دهنده
oracle
پاسخ مبهم
oracles
پاسخ مبهم
preparatory response
پاسخ مقدماتی
answerback
پاسخ برگشتی
answer mode
حالت پاسخ
anatomy response
پاسخ کالبدی
an a answer
پاسخ مثبت
impluse response
پاسخ ایمپولز
responsorial
پاسخ دهنده
plea
پاسخ دعوی
pleas
پاسخ دعوی
rejoinder
پاسخ دفاعی
reflection response
پاسخ قرینه
response time
زمان پاسخ
position response
پاسخ مکانی
popular response
پاسخ رایج
rejoinders
پاسخ دفاعی
answer
: جواب پاسخ
anticipatory response
پاسخ انتظاری
image response
پاسخ تصویر
response differentiation
تفکیک پاسخ
consummatory response
پاسخ پایانی
operandum
ابزار پاسخ
response rate
سرعت پاسخ
conditioned response
پاسخ شرطی
response latency
نهفتگی پاسخ
discriminatory response
پاسخ افتراقی
answers
پاسخ به یک سوال
whole response
پاسخ کلی
w response
پاسخ کلی
content response
پاسخ محتوایی
response generalization
تعمیم پاسخ
response duration
مدت پاسخ
to definitive answer
پاسخ قطعی
right answer
پاسخ درست
early answer
پاسخ زود
response equivalence
هم ارزی پاسخ
correct response
پاسخ درست
delayed response
پاسخ درنگیده
response set
امایه پاسخ
answers
: جواب پاسخ
moro response
پاسخ مورو
original response
پاسخ ابتکاری
emitted response
پاسخ صدوری
manipulandum
ابزار پاسخ
vaccum response
پاسخ غیابی
rejoin
در پاسخ گفتن
movement response
پاسخ حرکت
color response
پاسخ رنگ
vab
پاسخ سمعی
answering
پاسخ به یک سوال
voice answer back
پاسخ سمعی
distal response
پاسخ دوربرد
response intensity
شدت پاسخ
response strength
نیرومندی پاسخ
come up with
<idiom>
یافتن پاسخ
phone
پاسخ به تماس در تلفن
i pause for a reply
منتظر پاسخ هستم
phoned
پاسخ به تماس در تلفن
response hierarchy
سلسله مراتب پاسخ
phones
پاسخ به تماس در تلفن
response time
زمان پاسخ دهی
all or none response
پاسخ همه یا هیچ
galvanic skin response
پاسخ برقی پوست
phoning
پاسخ به تماس در تلفن
solves
یافتن پاسخ یک مشکل
cer
پاسخ هیجانی شرطی
electrodermal response
پاسخ برقی پوست
solving
یافتن پاسخ یک مشکل
visual righting response
پاسخ تعادل دیداری
solved
یافتن پاسخ یک مشکل
unconditioned response
پاسخ غیر شرطی
ucr
پاسخ غیر شرطی
calculation
پاسخ به یک مشکل در ریاضی
conditioned avoidance response
پاسخ اجتنابی شرطی
conditioned escape response
پاسخ گریز شرطی
conditioned emotional response
پاسخ هیجانی شرطی
white space response
پاسخ به بخش سفید
he returned a negative
پاسخ منفی داد
high frequency responce
پاسخ فرکانس بالا
solve
یافتن پاسخ یک مشکل
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com