English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
self abasement پست سازی یا تحقیر خود فروتنی
Other Matches
meekness فروتنی
courteousness فروتنی
humbleness فروتنی
demission فروتنی
lowlihead فروتنی
lowliness فروتنی
modesty فروتنی
humility فروتنی
self humiliation فروتنی
humblest فروتنی کردن
humble فروتنی کردن
abase oneself فروتنی کردن
modesty عفت فروتنی
submissively ازروی فروتنی
to humble oneself فروتنی کردن
lowlily از روی پستی یا فروتنی
to be humbled احساس فروتنی کردن
modestly با ازرم از روی فروتنی
selfhumbling فروتنی خود شکنی
to feel humbled احساس فروتنی کردن
meekly از روی فروتنی یا افتادگی
humbly از روی فروتنی یا خضوع و خشوع
condescendingly ازروی فروتنی یامهربانی لطفا
rectification یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
cringes چاپلوسانه فروتنی کردن انقباض غیر ارادی ماهیچه
cringed چاپلوسانه فروتنی کردن انقباض غیر ارادی ماهیچه
cringing چاپلوسانه فروتنی کردن انقباض غیر ارادی ماهیچه
cringe چاپلوسانه فروتنی کردن انقباض غیر ارادی ماهیچه
disdained تحقیر
disdain تحقیر
abasement تحقیر
scorns تحقیر
scorning تحقیر
scorned تحقیر
letdowns تحقیر
contempt تحقیر
letdown تحقیر
scorn تحقیر
abjection تحقیر
disdains تحقیر
belittlement تحقیر
slight تحقیر
slighted تحقیر
slighter تحقیر
dbasement تحقیر
degradation تحقیر
slightest تحقیر
slighting تحقیر
humility تحقیر
disdaining تحقیر
contemptibility تحقیر
humiliation تحقیر
slights تحقیر
calculating دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
pilot materials وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
humiliating تحقیر امیز
run down تحقیر کردن
diminution کم شدگی تحقیر
humiliatingly تحقیر امیز
contemptuous تحقیر امیز
contemptuous قابل تحقیر
infavoidance تحقیر گریزی
contemptible قابل تحقیر
pejorative تحقیر امیز
self contempt تحقیر نفس
to croak مردن [تحقیر آمیز ]
to peg out [British E] مردن [تحقیر آمیز ]
to die a miserable death مردن [تحقیر آمیز ]
to belittle oneself خود را تحقیر کردن
to snuff it [British E] مردن [تحقیر آمیز ]
pig [American E] پلیس [اصطلاح تحقیر آمیز]
pig [American E] پاسبان [اصطلاح تحقیر آمیز]
to conk out مردن [تحقیر آمیز] [اصطلاح]
cheapening ارزان شدن تحقیر کردن
cheapened ارزان شدن تحقیر کردن
blighter آدم پست و قابل تحقیر
blighters آدم پست و قابل تحقیر
snooty دارای قیافه تحقیر امیز
meiosis تحقیر نمایش مصغر چیزی
twerp آدم دون و قابل تحقیر
twerps آدم دون و قابل تحقیر
cheapens ارزان شدن تحقیر کردن
despises حقیر شمردن تحقیر کردن
despising حقیر شمردن تحقیر کردن
despised حقیر شمردن تحقیر کردن
despise حقیر شمردن تحقیر کردن
cheapen ارزان شدن تحقیر کردن
jagger الت کنگره سازی یادندانه سازی
ordnance plant کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
condescend فروتنی کردن خود را پست کردن
condescended فروتنی کردن خود را پست کردن
condescends فروتنی کردن خود را پست کردن
old frump زن پیر و چروکیده [اصطلاح تحقیر آمیز]
old bag زن پیر و چروکیده [اصطلاح تحقیر آمیز]
old trout زن پیر و چروکیده [اصطلاح تحقیر آمیز]
prune زن پیر و چروکیده [اصطلاح تحقیر آمیز]
To belittle oneself . To make oneself cheap. خود را سبک کردن ( تحقیر نمودن )
hay bag زن پیر و چروکیده [اصطلاح تحقیر آمیز]
old biddy زن پیر و چروکیده [اصطلاح تحقیر آمیز]
contemptibly چنانکه سزاوارخواری باشد بطورقابل تحقیر
bah علامت تعجب حاکی ازاهانت و تحقیر
to look at somebody with contempt به کسی با اهانت [تحقیر آمیز] نگاه کردن
copper [police officer] پاسبان [اغلب تحقیر آمیز] [اصطلاح عامیانه]
copper [police officer] پلیس [اغلب تحقیر آمیز] [اصطلاح عامیانه]
tottery old man مرد پیر و چروکیده [اصطلاح تحقیر آمیز]
old crock [Britisch E] مرد پیر و چروکیده [اصطلاح تحقیر آمیز]
[old] dodderer مرد پیر و چروکیده [اصطلاح تحقیر آمیز]
as if to add insult to injury <idiom> با بیشتر کردن زیان به وسیله تحقیر و مسخره
to live like animals [in a place] مانند حیوان زندگی کردن [اصطلاح تحقیر کننده ]
wrangling داد و بیداد [مشاجره] [نزاع] [اصطلاح تحقیر آمیز]
pre-treatment عملیات مقدماتی و آماده سازی [مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
one level address سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
formularization کوتاه سازی ضابطه سازی
ouster بی بهره سازی محروم سازی
frustration خنثی سازی محروم سازی
imagery مجسمه سازی شبیه سازی
subjugation مقهور سازی مطیع سازی
irritancy پوچ سازی باطل سازی
frustrations خنثی سازی محروم سازی
to live like animals [in a place] در شرایط مسکنی خیلی بد زندگی کردن [اصطلاح تحقیر کننده ]
poetaster is pejorative word شاعرک واژه ایست که برای تحقیر شاعر بکار میرود
erasable 1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
saved ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saves ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
save ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
symmetrical compression سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
sort الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorted الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorts الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
hitting داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hit داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
electronic کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
dump 1-دادهای که از یک وسیله به دیگری برای ذخیره سازی کپی شده است . 2-انتقال داده به دیسک برای ذخیره سازی . 3-چاپ محتوای کل یابخشی از داده در حافظه
Indeo فناوری نرم افزاری ساخت Intel که به کامپیوتر امکان ذخیره سازی و اجرای تصاویر ویدیویی فشرده را میدهد با استفاده از روشهای نرم افزاری فشرده سازی
chippy زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه [اصطلاح روزمره] [ اصطلاح تحقیر آمیز]
grunter [Australian E] زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه [اصطلاح روزمره] [ اصطلاح تحقیر آمیز]
painted woman زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه [اصطلاح روزمره] [ اصطلاح تحقیر آمیز]
goer زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه [اصطلاح روزمره] [ اصطلاح تحقیر آمیز]
tootsie زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه [اصطلاح روزمره] [ اصطلاح تحقیر آمیز]
bimbo زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه [اصطلاح روزمره] [ اصطلاح تحقیر آمیز]
external روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
externals روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
add insult to the injury <idiom> [بیشتر کردن زیان به وسیله تحقیر و مسخره کردن]
chippy فاحشه [اصطلاح روزمره] [ اصطلاح تحقیر آمیز]
tootsie فاحشه [اصطلاح روزمره] [ اصطلاح تحقیر آمیز]
painted woman فاحشه [اصطلاح روزمره] [ اصطلاح تحقیر آمیز]
goer فاحشه [اصطلاح روزمره] [ اصطلاح تحقیر آمیز]
tootsie زن سبک سر [اصطلاح روزمره] [ اصطلاح تحقیر آمیز]
bimbo زن سبک سر [اصطلاح روزمره] [ اصطلاح تحقیر آمیز]
grunter [Australian E] زن سبک سر [اصطلاح روزمره] [ اصطلاح تحقیر آمیز]
painted woman زن سبک سر [اصطلاح روزمره] [ اصطلاح تحقیر آمیز]
goer زن سبک سر [اصطلاح روزمره] [ اصطلاح تحقیر آمیز]
bimbo فاحشه [اصطلاح روزمره] [ اصطلاح تحقیر آمیز]
chippy زن سبک سر [اصطلاح روزمره] [ اصطلاح تحقیر آمیز]
grunter [Australian E] فاحشه [اصطلاح روزمره] [ اصطلاح تحقیر آمیز]
to let somebody treat you like a doormat <idiom> با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
score تحقیر کردن ثبت کردن
call down ملامت کردن تحقیر کردن
humiliates تحقیر کردن اهانت کردن به
scores تحقیر کردن ثبت کردن
scored تحقیر کردن ثبت کردن
humiliated تحقیر کردن اهانت کردن به
humiliate تحقیر کردن اهانت کردن به
pavements کف سازی
individualization تک سازی
repk lection پر سازی
retortion خم سازی
idolization بت سازی
pavement کف سازی
flection خم سازی
retortion کج سازی
truncation بی سر سازی
bridgework پل سازی
bridge building پل سازی
individuation تک سازی
deflexion خم سازی
local anasthesia سر سازی
stylization مد سازی
individualized تک سازی
individualize تک سازی
flooring کف سازی
individualizes تک سازی
compaction تو پر سازی
individualising تک سازی
padding له سازی
individualised تک سازی
individualises تک سازی
individualizing تک سازی
glycogenesis گلیکوژن سازی
glasswork شیشه سازی
fumigation ضد عفونی سازی
gemination جفت سازی
gaingiving مشتبه سازی
gelatination دلمه سازی
simulation فاهر سازی
horology ساعت سازی
seduction گمراه سازی
histogenesis بافت سازی
heterodyne reception زنه سازی
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com