English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
plastic پلاستیک مجسمه سازی
Other Matches
imagery مجسمه سازی شبیه سازی
plaster of Paris گچ مجسمه سازی
sculpture مجسمه سازی
sculptures مجسمه سازی
polyester نمک الی مرکبی که تغلیظ شده ودر پلاستیک سازی مصرف میگردد
waxworks مجسمه سازی ازموم
waxwork مجسمه سازی ازموم
muscling در پیکرنگاری و مجسمه سازی
insculp مجسمه سازی کردن
corpe [برآمدگی در مجسمه سازی سبک گوتیک به شکل برگ]
corp [برآمدگی در مجسمه سازی سبک گوتیک به شکل برگ]
statuesque شبیه مجسمه سبک مجسمه
plastic پلاستیک
thermosetting plastic پلاستیک ترموسیتینگ
plastic ناکشسان پلاستیک
plastic surgery جراحی پلاستیک
plastic industry صنعت پلاستیک
pseudoplastic پبه پلاستیک
thermoplastics پلاستیک سختی ناپذیر
thermoset پلاستیک سختی ناپذیر
laminated plastic material ماده پلاستیک متورق
card قطعه کوچکی از کاغذ یا پلاستیک
cards قطعه کوچکی از کاغذ یا پلاستیک
after hardening دوباره سخت کردن پلاستیک
thermoplast پلاستیک سختی ناپذیر ترموپلاست
lexon پلاستیک پلی کربنات که معمولاشفاف است
plasticize بصورت پلاستیک در اوردن نرم کردن
to metallizo rubber گوگرد زدن پلاستیک و انراکشدارتر کردن
kapton نوعی پلاستیک عایق حرارتی باپوشش طلایی در فضاپیما
acrylic پلاستیک ترموست شفاف ازجنس استرهای پلیمریزه اسیدهای اکریلیک
rectification یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
optical شیشه یا پلاستیک محافظت شده با مواد محافظ برای ارسال پیاپی سیگنالهای نوری
sculptor work مجسمه
image مجسمه
statues مجسمه
statue مجسمه
images مجسمه
image مجسمه
sphinxes مجسمه ابوالهول
statuettes مجسمه کوچک
statue of liberty مجسمه ازادی
sculpturesque شبیه مجسمه
mannequin مجسمه چوبی
statuette مجسمه کوچک
footpaths پایه مجسمه
footpath پایه مجسمه
antique statue مجسمه عتیقه
mannequins مجسمه چوبی
statuary مجسمه سای
image مجسمه شکل
images مجسمه شکل
imagery شکل و مجسمه
sphinx مجسمه ابوالهول
acropodium پایهء مجسمه
entablement سکوی مجسمه
pedestals پایه مجسمه شالوده
figurine مجسمه سفالین رنگی
busted مجسمه نیم تنه
bust مجسمه نیم تنه
socle پایه ستون یا مجسمه
pedestal پایه مجسمه شالوده
entablement صفحه زیر مجسمه
taille شکل وساخت مجسمه
sculptor مجسمه ساز حجار
sculptors مجسمه ساز حجار
caryatid ستونی که مجسمه زن باشد
banderol [نوار تزئینی مجسمه]
busts مجسمه نیم تنه
plinths ازاره پایه مجسمه
foliate mask صورت مجسمه انسان
figurin مجسمه سفالین رنگی
sculptress مجسمه ساز حجار
plinth ازاره پایه مجسمه
busting مجسمه نیم تنه
idol خدای دروغی مجسمه
figurines مجسمه سفالین رنگی
banderole [نوار تزئینی مجسمه]
pedestal پایه ستون یا مجسمه یا چراغ
statuesque خوش هیکل مجسمه وار
statuary مجسمه ساز هیکل تراشی
busted مجسمه نیم تنه بالاتنه
busting مجسمه نیم تنه بالاتنه
telamon ستونی که مجسمه مرد باشد
pedestals پایه ستون یا مجسمه یا چراغ
busts مجسمه نیم تنه بالاتنه
bust مجسمه نیم تنه بالاتنه
sculpturesque ساخته شده بشکل مجسمه
magnetic tape پلاستیک باریک پوشیده شده از ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنال
magnetic tapes پلاستیک باریک پوشیده شده از ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنال
tape پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
taped پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
tapes پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
paris doll مجسمه برای ازمایش جامه زنانه
caster for pedestal چرخ پایه [میز یا مجسمه یا چراغ]
Make sure the statuette doesnt topple over . هوای مجسمه را داشته باش که نیافتد
cynocephalus [مجسمه حیوانی با بدن میمون و سری شبیه سگ]
the statue was well niched مجسمه خوب در دیوارجا داده شده بود
acroter انتهای پایهء مجسمه کنگرههای زینتی عمارات
calculating دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
pilot materials وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
acrolithus [مجسمه ای که سر و دست و پای آن سنگی و بقیه چوبی است.]
Liberty [مجسمه زن نماد آزادی که توسط هنرمندان فرانسوی ساخته شد.]
acrolith [مجسمه ای که سر و دست و پای آن سنگی و بقیه چوبی است.]
figure head مجسمه ای که بر دماغه کشتی نصب میکنند [رئیس پوشالی]
ordnance plant کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
jagger الت کنگره سازی یادندانه سازی
His sculptures blend into nature as if they belonged there. مجسمه های او به طبیعت طوری آمیخته میشوند انگاری که آنها به آنجا تعلق دارند.
pre-treatment عملیات مقدماتی و آماده سازی [مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
one level address سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
irritancy پوچ سازی باطل سازی
ouster بی بهره سازی محروم سازی
frustration خنثی سازی محروم سازی
subjugation مقهور سازی مطیع سازی
frustrations خنثی سازی محروم سازی
formularization کوتاه سازی ضابطه سازی
erasable 1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
saved ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saves ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
save ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
symmetrical compression سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
sorted الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorts الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
hitting داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hit داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
electronic کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
criosphinx ابوالهول [مجسمه ابوالهول در مصر باستان]
dump 1-دادهای که از یک وسیله به دیگری برای ذخیره سازی کپی شده است . 2-انتقال داده به دیسک برای ذخیره سازی . 3-چاپ محتوای کل یابخشی از داده در حافظه
Indeo فناوری نرم افزاری ساخت Intel که به کامپیوتر امکان ذخیره سازی و اجرای تصاویر ویدیویی فشرده را میدهد با استفاده از روشهای نرم افزاری فشرده سازی
external روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
externals روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
abbazzo مدل ساختمان مدل مجسمه
half length تصویر نیم تنه مجسمه نیم تنه
individualised تک سازی
pavements کف سازی
idolization بت سازی
retortion کج سازی
padding له سازی
individuation تک سازی
local anasthesia سر سازی
pavement کف سازی
bridgework پل سازی
repk lection پر سازی
individualization تک سازی
compaction تو پر سازی
retortion خم سازی
bridge building پل سازی
stylization مد سازی
individualized تک سازی
flooring کف سازی
individualizing تک سازی
individualize تک سازی
flection خم سازی
individualising تک سازی
individualises تک سازی
deflexion خم سازی
truncation بی سر سازی
individualizes تک سازی
refreshments تازه سازی
formulation قاعده سازی
anonymization گمنام سازی
canalization مجرا سازی
anabiosis زنده سازی
activation barrier سد فعال سازی
afforestment جنگل سازی
capitalization سرمایه سازی
capital building سرمایه سازی
canalization کانال سازی
fitting جفت سازی
canalization ابراه سازی
aromatization معطر سازی
calico printing چیت سازی
refreshment تازه سازی
atomization ریز سازی
beadwork تسبیح سازی
road construction جاده سازی
bedevilment شیطان سازی
road building جاده سازی
belittlement کم ارزش سازی
bellfounding زنگ سازی
bonification به سازی محیط
brick works اجر سازی
asphalt paving جاده سازی
cabinetwork قفسه سازی
arrefication لطیف سازی
arrefication رقیق سازی
cabinetwork مبل سازی
calcination اهک سازی
aromatization عطر سازی
balladry تصنیف سازی
divestiture بی بهره سازی
decryption اشکار سازی
deconditioning ناشرطی سازی
enrichment غنی سازی
debilitation ناتوان سازی
fading محو سازی
exclusion محروم سازی
pacification ارام سازی
insulate عایق سازی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com