English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
he pays his own money پولش را خودش میدهد
Other Matches
Her purse was pinched(stolen). کیف پولش را زدند
It costs quite a bit . کلی پولش می شود
be your own worst enemy <idiom> از ماست که بر ماست [کسی که به دست خودش برای خودش دردسر می تراشد.]
investor کسی که پولش را در اختیار موسسات می گذارد و سهام انها را می خرد
investors کسی که پولش را در اختیار موسسات می گذارد و سهام انها را می خرد
he pays his own money نه اینکه از پول خودش یا پول خودش رامیدهد
logical حرف یا کلمهای که عمل منط قی که انجام میدهد را شرح میدهد.
herself خودش
itself خودش
himself خودش
dma UPC ای که به کنترولی DMA اجازه ارسال داده روی باس در حین دورههای ساعت میدهد وقتی که دستورات داخلی یا NOP را انجام میدهد
it tells its own tale از خودش پیداست
in his own similitude مانند خودش
in his own hand writing بخط خودش
number one <idiom> برای دل خودش
on/upon one's head <idiom> برای خودش
to his own profit بفایده خودش
herself خود ان زن خودش را
in his own name بخاطر خودش
in his own name به اسم خودش
in his own similitude بصورت خودش
It is her all right. خود خودش است
She pressed the child to her side. بچه را به خودش چسباند
He shot himself. او به خودش شلیک کرد.
vicarious saccifice خودش به جای دیگران
his own car [car of his own] خودروی خودش [مرد]
his hat cover his fanily خودش است و کلاهش
Hear it in his own words. از زبان خودش بشنوید
He has got too big for his boots . He tends to swagger . It has gone to his head . خودش را گه کرده است
There he is in the flesh. there he is as large as life. خودش حی وحاضر است
She considers herself to be the mastermind. She thimks she knows it all. خودش را عقل کل می داند
He is behind it . He is at the bottom of it. زیر سر خودش است
graphics پردازنده جانبی که سرعت نمایش را افزایش میدهد. محل پیکس ها را محاسبه میکند که خط c شکل را می سازند و آنها را نمایش میدهد
support CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
She looks after number one . she does herself well . نمیگذارد برای خودش بد بگذرد.
She only thinks of her self . she is self – centered. فقط بفکر خودش است
She is the center of attraction . آن زن همه را بسوی خودش می کشد
He fouled his reputation . گند زد به آبرو ؟ حیثیت خودش
all his g.are swans غازهای خودش همه غوهستند
He fabcies himself as a writer (author). به خیال خودش نویسنده است
He lowered himself in the esteem of his friends. خودش را از چشم دوستانش انداخت
The letter is in his own handwriting . نامه بخط خودش است
It is the work of her enemies . کار دست خودش داد
It is a gain . اینهم خودش غنیمت است
ToolTips برنامهای که تحت ویندوز کار میکند و یک خط از متن را زیر یک نشانه نشان میدهد وقتی که کاربر نشانه را روی آن قرار میدهد
it pulls its weight نسبت به سنگینی خودش خوب می کشد
She was reading the book to herself. کتاب را آهسته ( پیش خودش) می خواند
autoinoculation تلقیح کسی با مایه بدن خودش
She fabricates them. she makes them up . اینها را از خودش می سازد ( درمی آورد)
One must uphold ones dignity. احترام هر کسی دست خودش است
He was quite a fellow in his day. زمانی برای خودش آدمی بود
get what's coming to one <idiom> هرکسی نوع رفتار را خودش رقم میزند
primes عددی که فقط قابل قسمت به خودش و یک باشد
primed عددی که فقط قابل قسمت به خودش و یک باشد
prime عددی که فقط قابل قسمت به خودش و یک باشد
hansardize متوجه مذاکرات جلسه پیش خودش کردن
He forced his way thru the crowd . بزور خودش رااز میان جمعیت رد کرد
He is afraid of his own shadow. ازسایه خودش می ترسد . [خیلی ترسو است.]
fricandeau گوشت گوساله سرخ کرده درروغن خودش
He did away with himself . کلک خودش را کند ( خود کشی کرد )
breezing تمرین دادن اسب با سرعت دلخواه خودش
He went underground to avoid arrest. او [مرد] خودش را غایم کرد تا دستگیرش نکنند.
Being an actor has a certain amount of kudos attached to it. بازیگر بودن خودش تا اندازه ای جلال دربردارد .
breezed تمرین دادن اسب با سرعت دلخواه خودش
autogamous مربوط به لقاح یا باروری گل بوسیله گرده خودش
breeze تمرین دادن اسب با سرعت دلخواه خودش
breezes تمرین دادن اسب با سرعت دلخواه خودش
self feeder ماشینی که موادلازمه ازطرف خودش بدان میرسد
He's back to his usual self. او [مرد ] دوباره برگشت به رفتار قدیمی خودش.
automatic آنچه خودش و بدون نیاز اپراتور کار میکند
antigens مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
She gave me her phone number , but I'll be blessed if I can remember it ! شماره تلفن خودش را به من داد ولی مگریادم می آید !
automatics آنچه خودش و بدون نیاز اپراتور کار میکند
twicer حروف چینی که خودش هم چاپ کننده است دو مرده
multiplication عملیات ریاضی که یک عدد را یک واحد به خودش اضافه میکند
give someone enough rope and they will hang themself <idiom> به کسی طناب بدی تا راحت خودش دار بزند
A prophet is not without honour, save in his own c. <proverb> یک پیامبر را همه جا ارج مى نهند جز در سرزمین و خانه خودش.
antigen مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
He feels he must have the last word. او فکر می کند که حتما باید حرف خودش را به کرسی بنشاند.
braking length طول پارگی نخ [طولی از نخ که در اثر وزن خودش پاره شود]
I dare you to say it to his face. خیلی راست می گویی ( اگه مردی ) جلوی خودش بگه
to bring somebody into line زور کردن کسی که خودش را [به دیگران] وفق بدهد یا هم معیار بشود
supervisory 1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد
answers سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
answering سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
answered سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
answer سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
striking off the roll اسم یک solicitor را به تقاضای خودش یا بعلت ارتکاب خطا از لیست وکلاحذف کردن
Carrie is her own worst enemy, she's always falling out with people. کری همیشه با همه بحث و جدل می کند و برای خودش دردسر می تراشد.
privacy حق یک شخص برای کسترش دادن یا محدود کردن دستیابی به داده مربوط به خودش
fractal <adv.> <noun> شکل هندسی که در خودش تکرار میشود هر قدر که آنرا بزرگ کنید یک حالت دارد
powers اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
power اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
self compiling compiler کامپایلری که به زبان اصلی خودش نوشته شده و قابلیت کامپایل کردن خود را نیز دارد
powered اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
powering اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
HTML مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
qui facit per alium facit perse کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
He has grown into a man . برای خودش مردی شده ( بزرگ شده )
insitu واقع در جای طبیعی خودش در جای خود
peripheral که به سیستم کامپیوتری اصلی متصل است . 2-هر وسیلهای که امکان ارتباط بین سیستم و خودش را فراهم کند ولی توسط سیستم اجرا نمیشود
under lease وقتی مستاجر اصلی ملک برای مدتی کمتر از مدت باقیمانده اجاره خودش ملک را اجاره دهد
She is the one who has done . It is her own doing کار کار خودش است
external که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
externals که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
privacy قانونی که کاربران غیر محغاز نمیتوانند درباره افراد خصوصی از پایگاه داده ها داده دریافت کنند یا هر شخص فقط میتواند اطلاعات مربوط به خودش را در پایگاه داده بداند
worlds میدهد
readout را میدهد
world میدهد
the garden provides food میدهد
fibre over Etherenet میدهد
periodical که مرتب رخ میدهد
point نشان میدهد
periodic که مرتب رخ میدهد
the ship leaks کشتی اب تو میدهد
belly dancer زنیکهرقصشکمانجام میدهد
creditor's bill به ورثه میدهد
we are informed by him that محترما` اگاهی میدهد که
factor ثیر قرار میدهد
switch ثیر قرار میدهد
timed ثیر قرار میدهد
what is the thir everning امشب چه نشان میدهد
gunners بازیگری که کمترپاس میدهد
factors ثیر قرار میدهد
gunner بازیگری که کمترپاس میدهد
previous آنچه زودتر رخ میدهد
transaction ثیر قرار میدهد.
time ثیر قرار میدهد
you are advised that به شما اگاهی میدهد
times ثیر قرار میدهد
switched ثیر قرار میدهد
it smells sour بوی ترشیده میدهد
it gives off a bad odour بوی بدی میدهد
switches ثیر قرار میدهد
sea mark خطی که حدجزرومدرانشان میدهد
fast کیلو baud میدهد
voters کسی که رای میدهد
voter کسی که رای میدهد
fasted کیلو baud میدهد
What does this mean? این چه معنی میدهد؟
fastest کیلو baud میدهد
fasts کیلو baud میدهد
circulating library کتابخانهای که کتاب کرایه میدهد
robust که کار را پس از خطا ادامه میدهد
clock ماشینی که زمان را نشان میدهد
upsilon است وصدای u را در فرانسه میدهد
robustly که کار را پس از خطا ادامه میدهد
consulting شخصی که نصیحات تخصصی میدهد
clocks ماشینی که زمان را نشان میدهد
compacts روی دیسک فشرده را میدهد
continual آنچه به طور پیاپی رخ میدهد
bureaus ادارهای که اطلاعات در اختیار میدهد
QuickTime گرافیکی امکان نمایش میدهد.
i am tortured with headache سر درد مرا ازار میدهد
compacted روی دیسک فشرده را میدهد
compact روی دیسک فشرده را میدهد
cock a doodle doo نامی که بچه بخروس میدهد
compacting روی دیسک فشرده را میدهد
differential آنچه اختلاف را نشان میدهد
mill دستگاهی که فلزات را تراش میدهد
differentials آنچه اختلاف را نشان میدهد
logic seeking دستورات تنظیم و... را تشخیص میدهد
flow diagram ترتیبی که رویدادها در فلوچارت رخ میدهد
circuits یچ کردن عملیات انجام میدهد
flowchart ترتیبی که رویدادها در فلوچارت رخ میدهد
circuit یچ کردن عملیات انجام میدهد
businesses نمایشگاهی که محصولات را نشان میدهد.
business نمایشگاهی که محصولات را نشان میدهد.
gossiper کسیکه شایعات بی اساس میدهد
gold import point طلای خالص به فروشنده میدهد
goal predicates blackness زغال از سیاهی خبر میدهد
tufter کسی که شکار را رم میدهد شکارچی
mills دستگاهی که فلزات را تراش میدهد
bureau ادارهای که اطلاعات در اختیار میدهد
lending library کتابخانهای که کتاب عاریه میدهد
output امکان نمایش اطلاعات میدهد
outputs امکان نمایش اطلاعات میدهد
lending libraries کتابخانهای که کتاب عاریه میدهد
adapter اجازه نصب در سوکت میدهد
frequenting آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
stated وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
state- وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
microsoft ورودی کاربر و خروجی را نمایش میدهد
state وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
multimedia پردازش تصویر رو نمایش متن میدهد
frequent آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
waterline خط روی بدنه قایق که حد اب را نشان میدهد
simultaneous آنچه همزمان با چیز دیگری رخ میدهد
frequented آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
equivalence دروازهای که تابع معادل انجام میدهد
draught line خطی که اب نشین کشتی رانشان میدهد
know allmen by these presents بموجب این سندعموم را اگاهی میدهد
numerals حرف یا نشانه که یک عدد را نشان میدهد
lighted نانومتر nm که به شخص امکان دیدن میدهد
numeral حرف یا نشانه که یک عدد را نشان میدهد
light نانومتر nm که به شخص امکان دیدن میدهد
plain flap فلپی که لایه فراربال را تشکیل میدهد
omr وسیلهای که علامتها و خط وط خاص را تشخیص میدهد
optical فرآیندی که اجازه میدهد علامتها یا خط وط خاص
lightest نانومتر nm که به شخص امکان دیدن میدهد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com