Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English
Persian
accumulated profit
پولی که شرکت یا شخصی در سال های قبل به دست آورده و استفاده نکرده یا به خریداران سهام نداده است
Other Matches
uncounselled
مشورت نکرده
[نداده]
capital stock
عنصر مالکیت شرکت که بصورت سهام وگواهی نامه سهام درامده
Apple Macintosh computer
مجموعهای از کامپیوترهای شخصی که توسط شرکت Apple ایجاد شدند که یک واسط کاربر گرافیکی دارند و از خانواده 00086 پردازنده ها استفاده می کنند
Apple Mac
مجموعهای از کامپیوترهای شخصی که توسط شرکت Apple ایجاد شدند که یک واسط کاربر گرافیکی دارند و از خانواده 00086 پردازنده ها استفاده می کنند
close corporation
شرکتی با صاحبان سهام محدود که معمولا" همین صاحبان سهام نیز مدیریت وسایر امور شرکت را بر عهده دارند
paperless
شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند
actions
سهم سهام شرکت
action
سهم سهام شرکت
common stock
سهام معمولی شرکت
capital stock
سهام انتشار نیافته شرکت تضامنی
actionary
دارندهء سهام شرکت سهامی سهامدار
take over bid
پیشنهاد خرید سهام یک شرکت برای اعمال کنترل
accrued benefit
پولی که شرکت به یکی از کارمندان بدهکار است بخصوص بابت بازنشستگی
holding company
شرکتی که مالک سهام یک یاچند شرکت میباشدودرسیاست انان مداخله میکند
atari
یک شرکت تولیدکننده بزرگ کامپیوترهای شخصی
underwriter
صادر کننده سند بیمه دریایی خریدار سهام خریداری نشده شرکت
underwriters
صادر کننده سند بیمه دریایی خریدار سهام خریداری نشده شرکت
accumulated depreciation
کل مقدار پولی که شرکت یا سازمان می تواند از ارزش ماشین یا تجهیزات به دلیل مستهلک شدن کسر کند
networking
شرکت یا شخصی که در تنظیم و طراحی شبکه متخصص است
unbowed
انحنا پیدا نکرده تعظیم نکرده
deferred share
سهامی که دارندگان ان پس از تقسیم سود سهام بین دارندگان سهام عادی باقیمانده سهام را طبق مفاد اساسنامه وشرکتنامه دریافت می دارند
royalty
پولی که در مقابل استفاده از اختراع به صاحب ان پرداخت میگردد
royalties
پولی که در مقابل استفاده از اختراع به صاحب ان پرداخت میگردد
COMPAQ
شرکت کامپیوتر شخصی آمریکایی که اولین تولید کننده برای IBMPC بود
blue chip personal computer
IB که در کشور کره توسط شرکت HYUNDAI ساخته میشودکامپیوترهای شخصی ارزان سازگار با
capital stock
سهام سرمایه سهامی که به عنوان سرمایه به شرکت اورده میشود
It's for my personal use.
برای استفاده شخصی است.
personal computing
استفاده ازیک کامپیوتر شخصی
copy for private use
نسخه برای استفاده شخصی
atari
نام نوعی از کامپیوترهای شخصی و وسائل جانبی مشهور که توسط شرکت ATARI تولید میشود
turbo porolog
POROLO برای استفاده روی کامپیوتر شخصی
end user
شخصی که از وسیله یا برنامه یا محصول استفاده خواهد کرد
invalids
شخصی که مجاز به استفاده از کامپیوتر یا اتصال به یک شبکه نیست
invalid
شخصی که مجاز به استفاده از کامپیوتر یا اتصال به یک شبکه نیست
archimedes
کامپیوتر شخصی شرکت Computers Acom که بر پایه پردازش مرکزی RICS است و با PC IBM یا Macintosh Apple سازگار نیست
no-show
<idiom>
شخصی که جایی را رزرو میکندولی نه آن را کنسل ونه آن را استفاده میکند
customer
شخصی که از یک سیستم کامپیوتری یا وسیله جانبی استفاده میکند یا آن را می خرد
at
استاندارد کامپیوتر شخصی IBM که از پردازنده تک بیتی استفاده میکند
customers
شخصی که از یک سیستم کامپیوتری یا وسیله جانبی استفاده میکند یا آن را می خرد
office
مناسب برای استفاده در شرکت
offices
مناسب برای استفاده در شرکت
business
ماشینی که در شرکت استفاده میشود
businesses
ماشینی که در شرکت استفاده میشود
user
1-شخصی از کامپیوتر یا ماشین یا نرم افزار استفاده میکند. 2-به ویژه اپراتورصفحه کلید
users
1-شخصی از کامپیوتر یا ماشین یا نرم افزار استفاده میکند. 2-به ویژه اپراتورصفحه کلید
stop loss order
دستور خرید یافروش سهام بدلال سهام
ip
شرکت یا کاربری که اطلاعاتی درباره استفاده سیستم ویدیویی است
stock dividend
سهام صادره بابت سود سهام
stoporder
دستورخرید یا فروش سهام بدلال سهام
providers
شرکت یا کاربری که منبع اطلاعاتی برای استفاده در سیستم ویدیویی فراهم میکند.
nominal partner
شریکی که درسود و زیان شرکت سهیم نیست و فقط از اسمش استفاده میشود
provider
شرکت یا کاربری که منبع اطلاعاتی برای استفاده در سیستم ویدیویی فراهم میکند.
third party lease
توافقنامهای که بوسیله ان یک شرکت مستقل تجهیزاتی رااز سازنده خریده و به استفاده کننده کرایه میدهد
stock watering
سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
stock jobber
محتکر سهام دلال سهام
share holder
دارنده سهام صاحب سهام
peripheral
باس سریع طراحی شده توسط Intel که تا چند مگاهرتز گنجایش دارد و در کامپیوترهای شخصی بر پایه Pentum برای آداپتورهای شبکه یا گرافیکی استفاده میشود
unexploded
عمل نکرده مهمات عمل نکرده
unearned
باد آورده
european monetary agreement
موافقتنامه پولی اروپا موافقتنامه تنظیمی بین کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی اروپا به منظور تسهیل و تنظیم روابط پولی متعاقدین
f.drss
جامه شخصی که باتفتن شخصی دوخته درمجلس رقص بپوشند
subscriber
1-شخصی که یک تلفن دارد.2-شخصی که مبلغی می پردازد تا به سرویس مثل BBS دستیابی یابد
subscribers
1-شخصی که یک تلفن دارد.2-شخصی که مبلغی می پردازد تا به سرویس مثل BBS دستیابی یابد
Shoppers were scrambling to get the best bargains.
خریداران تقلا می کردند بهترین معامله را داشته باشند.
competitive price
قیمت حاصله ازرقابت خریداران وفروشندگان در بازار ازاداقتصادی
demand price
حداکثر قیمتی که خریداران کل را در بازار بخصوص جذب میکند
executive information system
نرم افزار ساده برای استفاده حاوی اطلاعاتی برای مدیر یا خصوصیاتی از شرکت
To take ones leave .
هزار تومان کم آورده ام
money for jam
<idiom>
پول باد آورده
unwatered
اب نداده بی اب
The story goes that …
آورده اند که (چنین روایت کنند )…
drive
حرفی که نشان دهنده درایو دیسکی است که در حال حاضر استفاده میشود.A , B برای فلاپی دیسک و C برای دیسک سخت در کامپیوتر شخصی
drives
حرفی که نشان دهنده درایو دیسکی است که در حال حاضر استفاده میشود.A , B برای فلاپی دیسک و C برای دیسک سخت در کامپیوتر شخصی
to have stood the test of time
برای مدت زیاد دوام آورده باشد
The campaign was considered to have failed.
مبارزه
[انتخاباتی]
شکست خورده بحساب آورده شد.
monetarists
طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
oem
Equipment Original شرکت یا سازمانی که کامپیوترها وتجهیزات دستگاه جانبی را به منظور استفاده از انها درمحصولات و تجهیزاتی که بعدا" به مشتریان فروخته خواهد شد خریداری می نمایدسازنده تجهیزات اصلی anufacturer
effective demand
تقاضای موثرعبارت است از مقدار کالائی که خریداران در قیمتهای موجود مایل و قادر به خریدان هستند
saddle cover
رو زینی
[اینگونه بافته ها بصورت قالیچه یا پتو در قدیم بیشتر رواج داشت و اکنون نیز در بعضی عشایر جهت استفاده شخصی بافته شده و برای تزئین روی اسب و پوشش زین بکار می رود.]
natives
رویداد طبیعی یا آنچه تصادفی رخ نداده است
native
رویداد طبیعی یا آنچه تصادفی رخ نداده است
letterhead
مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
letterheads
مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
compaq computer corporation
شرکت کامپیوتری کامپک شرکت سازنده انواع گوناگون ریزکامپیوتر سازگار باریزکامپیوتر
false
اخطار خطا وقتی که هیچ خطایی رخ نداده باشد
disorderly close down
آسیبی در سیستم که اخطار لازم برای قط ع طبیعی نداده است
IBM
اصط لاح کلی برای کامپیوتر شخصی که با سخت افزار و نرم افزار کامپیوتر IBM سازگار است بدون توجه به اینکه پردازنده Intel از کدام استفاده میکند. حاوی با EISA,ISA یا MCA است
look before your leap
گز نکرده
constituent company
شرکت وابسته به شرکت یاشرکتهای دیگر
limited company
شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی
rudimental
رشد نکرده
niet le fait
او نکرده است
untravelled
سفر نکرده
single
ازدواج نکرده
abortive
<adj.>
رشد نکرده
sole
ازدواج نکرده
unsight
امتحان نکرده
soles
ازدواج نکرده
unkempt
شانه نکرده
indigested
فکر نکرده
state
مدار یا وسیله یا برنامهای که نشان میدهد هیچ عملی رخ نداده ولی ورودی می پذیرد
pipelines
زمان بندی ورودیهای ریزپردازنده وقتی چیزی رخ نداده است برای افزایش سرعت
state-
مدار یا وسیله یا برنامهای که نشان میدهد هیچ عملی رخ نداده ولی ورودی می پذیرد
stated
مدار یا وسیله یا برنامهای که نشان میدهد هیچ عملی رخ نداده ولی ورودی می پذیرد
states
مدار یا وسیله یا برنامهای که نشان میدهد هیچ عملی رخ نداده ولی ورودی می پذیرد
stating
مدار یا وسیله یا برنامهای که نشان میدهد هیچ عملی رخ نداده ولی ورودی می پذیرد
pipeline
زمان بندی ورودیهای ریزپردازنده وقتی چیزی رخ نداده است برای افزایش سرعت
collective goods
کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
paddies
برنج اسیاب نکرده
dud
گلوله عمل نکرده
unused
عادت نکرده بکارنبرده
paddy
برنج اسیاب نکرده
seed wool
پنبه خام یاپاک نکرده
absolute dud
گلوله اتمی عمل نکرده
hung striker
چاشنی عمل نکرده نارنجک
he is not quite rested
خوب رفع خستگی نکرده
stunted tree
درخت رشد نکرده وکوتاه
nuclear dud
بمب عمل نکرده اتمی
gear blank
چرخ دنده کار نکرده
dwarf dud
بمب اتمی عمل نکرده
impennate
دارای بالهای رشد نکرده
You haven't changed.
تو هیچ تغییر نکرده ای
[رفتار]
.
order form
نمونه سفارش نامه پر نکرده
unfledged
پر در نیاورده کاملا رشد نکرده
international finance corporation
شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
parent company
شرکت مادر شرکت مرکزی
privates
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
private
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
cleans
که از زمان خواندن تغییری نکرده است
cleanest
که از زمان خواندن تغییری نکرده است
cleaned
که از زمان خواندن تغییری نکرده است
dwarf dud
جنگ افزار هستهای عمل نکرده
clean
که از زمان خواندن تغییری نکرده است
unschooled
تعلیم نگرفته کار اموزی نکرده
bomb cemetery
محل تخریب بمبهای عمل نکرده
Nobody was late except me .
هیچکس غیر از من دیر نکرده بود
outsource
به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
dragger
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
Nothing has changed there.
آنجا هیچ چیز تغییر نکرده است.
polywag
دریانوردی که به نواحی استوایی سفر نکرده باشد
slinking
انسان یاحیوان رشد نکرده وضعیف حرکت دزدکی
slink
انسان یاحیوان رشد نکرده وضعیف حرکت دزدکی
slinks
انسان یاحیوان رشد نکرده وضعیف حرکت دزدکی
abortions
سقط نوزاد نارس یا رشد نکرده عدم تکامل
abortion
سقط نوزاد نارس یا رشد نکرده عدم تکامل
picketings
اعضای اتحادیه کارگری که درحال اعتصاب خارج از محل کار خود جمع می شوند تادیگران را نیز به اعتصاب وادارند و نیز خریداران را ازخرید منصرف کنند
dividend warrant
چک پرداخت سود سهام اجازه پرداخت سود سهام
component
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
Thanks for calling back.
با تشکر برای تماس.
[به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
house
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
houses
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
housed
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
He has never taken a step for any one . He has never raised a finger to
تا کنون برای کسی قدم یبر نداشته است ( مسا عدتی نکرده )
easy come, easy go
<idiom>
باد آورده را باد میبرد
Easy come, easy go.
باد آورده را باد می برد
presumptive instruction
دستور برنامه تغییر نکرده که پردازش میشود تا دستورات قابل اجرا را بدست آورد
gold washing
شستن طلائی
[نوعی سفیدگری مرسوم در افغانستان که با رنگزدائی فرش های قرمز، آنرا بصورت ترکیبی اتفاقی از رنگ های زرد و نارنجی در می آورد. این نوع زمینه رنگی، مورد علاقه بعضی از خریداران اروپایی می باشد.]
business group
شرکت سهامی
[شرکت]
body corporate
شرکت شرکت سهامی
reads
سیستم اطمینان از اینکه داده به درستی دریافت شده است و داده ارسالی برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
read
سیستم اطمینان از اینکه داده به درستی دریافت شده است و داده ارسالی برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
venal
پولی
moneyed
پولی
monetary
پولی
moneyary
پولی
pecuniary
پولی
pockets
پولی
pocket
پولی
mercenaly
پولی
impecuniosity
بی پولی
impecuniousity
بی پولی
dead time
زمان بدون استفاده زمانی که در ان ازراندمان دستگاه استفاده نمیشود
dead freight
کرایه قسمتی از کشتی که به صرفنظر از استفاده یا عدم استفاده باید پرداخت شود
army component
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
pecuniary liability
ضمانت پولی
money orders
حواله پولی
dealing for money
معاملات پولی
financial property
داراییهای پولی
backing
پشتوانه پولی
monetary control
کنترل پولی
polywag
پولی واگ
monetary control
نظارت پولی
grooved pulley
پولی شیاردار
real
غیر پولی
monetary policy
سیاست پولی
tight money
کنترل پولی
polyethylene
پولی اتیلن
money order
حواله پولی
monetary assets
دارائیهای پولی
monetary authorities
مقامات پولی
monetary economy
اقتصاد پولی
monetary base
مبنای پولی
financial inventory
ذخایر پولی
loose pulley
پولی هرزگرد
financial property
اموال پولی
polymyxin
پولی میکسین
money illusion
توهم پولی
unit of currency
واحد پولی
monetary base
پایه پولی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com