Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 139 (7 milliseconds)
English
Persian
conscientiousness
پیروی وجدان
Other Matches
conscience
وجدان
breast
وجدان
breasts
وجدان
superego
وجدان
conscientious
با وجدان
consciences
وجدان
conscienceless
بی وجدان
bad conscience
وجدان بد
unconscionable
بی وجدان
saving grace
وجدان
miscreant
بی وجدان
bad conscience
عذاب وجدان
a clear conscience
وجدان پاک
unconscionable
خلاف وجدان
conscionably
از روی وجدان
With a clear conscience.
با وجدان پاک
seared conscience
وجدان بیحس
wretches
بی وجدان پست
wretch
بی وجدان پست
pricks of conscience
سرزنش ها یا نیشهای وجدان
conscience-stricken
گرفتار عذاب وجدان
a guilty conscience
[about]
وجدان با گناه
[بخاطر]
seared conscience
وجدان پینه خورده
it stings the conscience
وجدان را نیش میزند
With an easy mind (conscience).
با خیال (وجدان ) راحت
twinges
سوزش سرزنش وجدان دردشدیدوناگهانی
twinge
سوزش سرزنش وجدان دردشدیدوناگهانی
conscience-stricken
دچار ناراحتی وجدان یا احساس گناه
The crime lies heavily on his conscience.
جنایت اش بار سنگینی بر وجدان اواست
self condemned
محکوم شده توسط نفس خود مقصر نزد وجدان خویش
subsequent
پیروی
amenableness
پیروی
imitation
پیروی
imitations
پیروی
following
پیروی
sequacity
پیروی
subjection
پیروی
to follow the example of
پیروی کردن از
pursuitmeter
پیروی سنج
to do after
پیروی کردن
go by
پیروی کردن از
religiousness
پیروی مذهب
law abidingness
پیروی قانون
conventionalism
پیروی از رسوم
faddism
پیروی از مد زودگذر
sensuousness
پیروی جسمانی
orinality
پیروی ابتکار
conformance
پیروی متابعت
listens
پیروی کردن از
listening
پیروی کردن از
listened
پیروی کردن از
follows
پیروی استنباط
follows
پیروی کردن از
followed
پیروی کردن از
follow
پیروی استنباط
follow
پیروی کردن از
autonomy
خود پیروی
listen
پیروی کردن از
conform
پیروی کردن
conformed
پیروی کردن
sectarianism
پیروی از یک فرقه
followed
پیروی استنباط
conforms
پیروی کردن
conforming
پیروی کردن
pursuit rotor
پیروی سنج چرخان
psychologism
پیروی از اصول روانی
rotary pursuit
پیروی سنج چرخان
to go by a rule
ازقانونی پیروی کردن
Jungian
پیروی یونگ
[روانشناسی]
scientism
پیروی از روش علمی
sentimentalism
پیروی از عواطف واحساسات
to follow in ones footsteps
پیروی تاتقلیدازکسی کردن
heteronomy
پیروی از قانون دیگری
illuminism
پیروی ازفلسفه اشراقی
episcopalianism
پیروی از کلیسای اسقفی
conventionality
پیروی از سنت قدیم
islamism
پیروی از دین اسلام
Scientologist
پیروی دین ساینتولوژی
lyricism
پیروی از سبک اشعاربزمی
manichaeism
پیروی از دین مانی
nudism
پیروی از عقایدجماعت برهنگان
sensationalism
پیروی از عواطف واحساسات
sentimentality
پیروی از عواطف واحساسات
Taoism
پیروی از طریقت چینی
probity
پیروی دقیق از اصول
conformity
پیروی از رسوم یاعقاید
isolationism
پیروی از سیاست انزوا
vigilantism
پیروی از اصول جمعیتهای مذهبی
consequentiality
پیروی به ترتیب منطقی خودگیری
classicalism
پیروی سبکهاوانشاهاوادبیات وصنایع باستانی
specialisms
پیروی علم یا پیشه ویژه
specialism
پیروی علم یا پیشه ویژه
classicism
پیروی از سبکهای یونان وروم
sensationalism
پیروی از مسائل احساساتی وشورانگیز
Methodism
پیروی از متد یا روش بخصوصی
lyrism
پیروی از سبک اشعار بزمی
occidentalism
پیروی از فرهنگ و تمدن باختری
latitudinarianism
پیروی از وسعت نظر پنهاگرایی
self abandonment
افسارگسیختگی پیروی از هوی هوس
secarianism
پیروی از تیره یا فرقه یاحزبی
inflationism
پیروی از روش تورم اقتصادی
sansculottism
پیروی از اصول انقلاب افراطی
syndicalism
پیروی از اصول اتحادیه صنفی
predestinarianism
پیروی از فلسفه قدری وجبری
sensualize
پیروی از هوای نفس کردن
biblicism
پیروی تحت لفظی از کتاب مقدس
classicize
ازسبک ادبی باستانی پیروی کردن
literalism
پیروی تحت اللفظی از چیزی ملانقطی
pedantry or pedantism
پیروی ازعلم کتابی یا قواعد نظری
trade unionism
پیروی از اصول وروشهای اتحادیه اصناف
italianism
پیروی از اداب و رسوم مردم ایتالیا
presbyterianism
پیروی از عقاید کلیسای مشایخی پروتستان
teetotalism
پیروی از اصل منع استعمال مسکرات
pedantize
پیروی علم کتاب یاقواعد نظری کردن
sacramentalism
اعتقاد به پیروی از مراسم دینی جهت رستگاری
naturism
عریان گری
[پیروی از عقاید جماعت برهنگان]
westernization
فرنگی مابی پیروی از تمدن مغرب زمین
compliance index
شاخص نشان دهنده قابلیت پیروی از علایم راهنمایی
shamanism
پیروی از عقاید جادوگران وکاهنان دوران اولیه تمدن بشر
He that blows in the dust fills his eyes.
<proverb>
کسى که شرم ندارد وجدان هم ندارد.
myrmidon
یکی از اهالی جنگجوی thessalyکه در جنگ troyپادشاه خودرا پیروی کردند
standard
واسط بین دو یا چند سیستم که از استانداردهای از پیش تعیین شده پیروی می کنند
standards
واسط بین دو یا چند سیستم که از استانداردهای از پیش تعیین شده پیروی می کنند
syntax
مرحلهای در کامپایل که در آن عبارتها بررسی می شوند برای اینکه آیا از قوانین پیروی می کنند یا خیر
neoclassical school
مکتبی که براساس ان رقابت و پیروی ازاصول حداکثرساختن مطلوبیت و سود میتواندتخصیص ایده الی از منابع رادر اقتصاد بوجود اورد
ism
پسوندی بمعنی >عمل < و>کار< و >طریقه عمل < و>حالت < و >شرط < و >پیروی <
route transposition
نوعی سیستم رمز که حروف رمز را با پیروی از یک مسیرمعین به هم می چسبانند
platonize
پیروی از روش افلاطونی استدلال فلسفی افلاطونی کردن
to indulge one's passions
پیروی از هواو هوس کردن خوش گذرانی کردن
drivers
یک سری دستورالعمل که کامپیوتر از انها پیروی میکند تا اطلاعات را برای انتقال به دستگاه جانبی خاص یابازیابی از ان دوباره قالب بندی کند
driver
یک سری دستورالعمل که کامپیوتر از انها پیروی میکند تا اطلاعات را برای انتقال به دستگاه جانبی خاص یابازیابی از ان دوباره قالب بندی کند
episcopacy
مقام اسقفی پیروی از کلیسای اسقفی
theatricalism
پیروی ازروش تماشاخانه تماشاخانه مسلکی
expanded memory system
کارت اضافی برای افزودن حافظه اضافی به IBM PC. حافظه از استاندارد EMS پیروی میکند
imitate
پیروی کردن کپیه کردن
imitates
پیروی کردن کپیه کردن
imitating
پیروی کردن کپیه کردن
imitated
پیروی کردن کپیه کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com