Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English
Persian
solution
چاره سازی
solutions
چاره سازی
Other Matches
rectification
یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
alternatives
چاره
recourse
چاره
resourc
چاره
remedied
چاره
remedies
چاره
remedy
چاره
remedying
چاره
remediless
بی چاره
shiftless
بی چاره
alternative
چاره
makeshift
چاره
inalienable
<adj.>
چاره نا پذیر
absolute
<adj.>
چاره نا پذیر
indispensable
<adj.>
چاره نا پذیر
irremediable
چاره ناپذیر
pis aller
اخرین چاره
unalienable
<adj.>
چاره نا پذیر
inevitable
چاره نا پذیر
the remedy lies in this
چاره ان اینست
unavoidable
چاره ناپذیر
inescapable
چاره نا پذیر
irretrievability
چاره ناپذیری
inevitability
چاره ناپذیری
inevitable
<adj.>
چاره نا پذیر
remediable
چاره پذیر
ineluctable
چاره ناپذیر
make do
چاره موقتی
engrained
چاره ناپذیر
It cant be helped.
چاره ای نیست
irremediableness
چاره ناپذیری
resourceful
چاره ساز
stopgaps
چاره موقت
unalterable
<adj.>
چاره نا پذیر
mitraille
چاره پاره
an active remedy
چاره موثر
stopgap
چاره موقت
to seek a remedy for something
چاره جویی کردن
the only remedy is patience
چاره ان شکیبایی است
indispensable
چاره نا پذیر ضروری
dispensable
چاره پذیر غیرضروری
remedial
چاره ساز شفابخش
To find a way out. To find a remedy.
چاره پیدا کردن
To seak a remedy.
چاره جویی کردن
stop gap
وسیله یا چاره موقتی
indispensability
چاره ناپذیری اقتضا
indispensably
بطور چاره ناپذیر
boot
اخراج چاره یافایده
irredeemably
بطور چاره ناپذیر
i had no a
چاره دیگری نداشتم
irremediably
بطور چاره ناپذیر
pis aller
اخرین پناه چاره
makeshift
چاره موقتی ادم رذل
death is inevitable
مرگ حتمی یا چاره ناپذیراست
What can one do about it?
چاره کدام است ( چیست ) ؟
helps
مدد رساندن بهترکردن چاره کردن
help
مدد رساندن بهترکردن چاره کردن
afterthought
چاره اندیشی برای کاری پس از کردن آن
haematogen
دارویی که برای چاره کم خونی میدهند
helped
مدد رساندن بهترکردن چاره کردن
It just cant be helped .
کاریش نمی شود کرد ( چاره یی نیست )
to seek a remedy for something
چاره یا درمان برای چیزی جستجو کردن
afterthoughts
فکر کاهل چاره اندیشی برای کاری پس از کردن ان
He is incorrigible.
این آدم چاره اش نمی شود ( اصلاح پذیر نیست )
calculating
دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
pilot materials
وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
ordnance plant
کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
jagger
الت کنگره سازی یادندانه سازی
pre-treatment
عملیات مقدماتی و آماده سازی
[مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
one level address
سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
imagery
مجسمه سازی شبیه سازی
ouster
بی بهره سازی محروم سازی
subjugation
مقهور سازی مطیع سازی
formularization
کوتاه سازی ضابطه سازی
irritancy
پوچ سازی باطل سازی
frustrations
خنثی سازی محروم سازی
frustration
خنثی سازی محروم سازی
erasable
1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
save
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saved
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saves
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
symmetrical compression
سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
sorted
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorts
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
hit
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
electronic
کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
dump
1-دادهای که از یک وسیله به دیگری برای ذخیره سازی کپی شده است . 2-انتقال داده به دیسک برای ذخیره سازی . 3-چاپ محتوای کل یابخشی از داده در حافظه
Indeo
فناوری نرم افزاری ساخت Intel که به کامپیوتر امکان ذخیره سازی و اجرای تصاویر ویدیویی فشرده را میدهد با استفاده از روشهای نرم افزاری فشرده سازی
ameliorates
اصلاح کردن چاره کردن
ameliorating
اصلاح کردن چاره کردن
ameliorate
اصلاح کردن چاره کردن
ameliorated
اصلاح کردن چاره کردن
external
روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
externals
روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
irrevocably
بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
local anasthesia
سر سازی
bridgework
پل سازی
deflexion
خم سازی
flection
خم سازی
individualization
تک سازی
individuation
تک سازی
padding
له سازی
flooring
کف سازی
pavement
کف سازی
pavements
کف سازی
bridge building
پل سازی
compaction
تو پر سازی
individualises
تک سازی
individualize
تک سازی
stylization
مد سازی
retortion
کج سازی
repk lection
پر سازی
individualizes
تک سازی
individualized
تک سازی
individualising
تک سازی
individualised
تک سازی
retortion
خم سازی
truncation
بی سر سازی
idolization
بت سازی
individualizing
تک سازی
invalidation
باطل سازی
irksomeness
کسل سازی
landscape painting
منظره سازی
inurement
معتاد سازی
irreticence
فاش سازی
intensification
پر قوت سازی
individualization
فرد سازی
inspissation
غلیظ سازی
wearisomeness
کسل سازی
calcination
اهک سازی
calico printing
چیت سازی
lancination
پاره سازی
lapidation
سنگسار سازی
assimilation
درون سازی
canalization
کانال سازی
assimilation
همگون سازی
milling
ارد سازی
lancination
مجروح سازی
balladry
تصنیف سازی
lamponery
هجونامه سازی
lapidification
سنگ سازی
canalization
ابراه سازی
canalization
مجرا سازی
industrialization
صنعتی سازی
horology
ساعت سازی
bedevilment
شیطان سازی
belittlement
کم ارزش سازی
bellfounding
زنگ سازی
impregnation
ابستن سازی
incavation
پوک سازی
inceration
موم سازی
coordination
هماهنگ سازی
bonification
به سازی محیط
confectionary
شیرینی سازی
cooperage
چلیک سازی
beadwork
تسبیح سازی
cooperage
پیت سازی
hymnography
سرود سازی
atomization
ریز سازی
ichnography
زمینه سازی
curriery
چرم سازی
image formation
تصویر سازی
immortalization
جاوید سازی
mimicry
شکلک سازی
crystallization
بلور سازی
countersink
خزینه سازی
brick works
اجر سازی
inculcation
جایگیر سازی
conceptualization
مفهوم سازی
neutralization
خنثی سازی
insulating
عایق سازی
insulates
عایق سازی
insulate
عایق سازی
pacification
ارام سازی
exclusion
محروم سازی
fading
محو سازی
enrichment
غنی سازی
humanization
مردمی سازی
neutralization
بی اثر سازی
infuriation
خشمگین سازی
cabinetwork
قفسه سازی
purification
خالص سازی
cabinetwork
مبل سازی
computer simulation
شبیه سازی
individualization
منفرد سازی
individuation
جدا سازی
inebriation
مست سازی
seduction
گمراه سازی
inflexion
خم سازی خمیدگی
nationalization
ملی سازی
compaction
فشرده سازی
mystification
گیج سازی
reductions
ساده سازی
reduction
ساده سازی
roofing
سقف سازی
implementation
پیاده سازی
mythopoetic
اساطیر سازی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com