Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
English
Persian
off print
چاپ دوم باره چیزی که ازمجله یا نگارشهای دیگری گرفته شده باشد
Other Matches
loan word
واژهای که از زبان دیگری گرفته باشد
recode
کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
to have a different view of
[ opinion about]
something
در باره موضوی عقیده دیگری داشتن
open back
[نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
hotbeds
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
the boxes were nested
جعبه ها یکی در توی دیگری قرار گرفته بودند
relevance
1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
information
[on]
about somebody]
[something]
خبر
[در باره کسی یا چیزی]
information
[on]
about somebody]
[something]
معلومات
[در باره کسی یا چیزی]
information
[on]
about somebody]
[something]
آگاهی
[در باره کسی یا چیزی]
to theorise
[about something]
[British E]
نگرشگری کردن
[در باره چیزی]
to theorize
[about something]
نگرشگری کردن
[در باره چیزی]
to contemplate about/on/over something
اندیشه کردن
[در باره چیزی]
to meditate on/over something
اندیشه کردن
[در باره چیزی]
to ruminate on something
اندیشه کردن
[در باره چیزی]
to proffer
[somebody something ]
[something to somebody]
[formal]
سخن گفتن در باره چیزی
disclosure
عمل بیان در باره چیزی
disclosures
عمل بیان در باره چیزی
information
[on]
about somebody]
[something]
داده ها
[در باره کسی یا چیزی]
enclave
ناحیهای که کشور بیگانه دورانرا گرفته باشد
enclaves
ناحیهای که کشور بیگانه دورانرا گرفته باشد
escutcheon
سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
argument
بحث در باره چیزی بدون توافق
arguments
بحث در باره چیزی بدون توافق
to proffer
[somebody something ]
[something to somebody]
[formal]
اظهار نظر دادن در باره چیزی
to make of something
در باره چیزی نظر
[عقیده]
داشتن
to consult with somebody about something
با کسی در باره چیزی مشاوره کردن
to theorize
[about something]
استدلال نظری کردن
[در باره چیزی]
to theorise
[about something]
[British E]
استدلال نظری کردن
[در باره چیزی]
harrod domar equation
دیگری دومار از امریکا که درزمینه تحلیلهای فرایند رشدکار کرده اند گرفته شده است .
to talk something over with somebody
با کسی در باره چیزی مفصل گفتگو کردن
to get an overview
[of something]
دید کلی
[در باره چیزی]
دست یافتن
argues
بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
arguing
بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
argue
بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
argued
بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
On the recent developments he had nothing to say.
در باره تحولات اخیر او هیچ چیزی برای گفتن نداشت.
parodies
نوشته یاشعری که تقلید از سبک دیگری باشد
unless otherwise specified
مگر به ترتیب دیگری تعیین شده باشد
unless otherwise agreement
مگر به ترتیب دیگری توافق شده باشد
parody
نوشته یاشعری که تقلید از سبک دیگری باشد
vacuity
قسمتی از بشکه یا هر فرف دیگری که خالی باشد
tandems
باقی گذاشتن دو میله که یکی پشت دیگری باشد
optimizer
برنامهای که برنامه دیگری را تنظیم میکند تا کاراتر باشد
tandem
باقی گذاشتن دو میله که یکی پشت دیگری باشد
ullage
قسمتی از حجم بشکه یا هرفرف دیگری که خالی باشد
tear sheet
قطعه یا مقاله پاره شده ازمجله یا روزنامه
oblique compartment
قسمتی از زمین که محورطولی ان نسبت به سمت حرکت یکانها به طور مایل قرار گرفته باشد
acronym
کلمه ای که از حرف اول کلمات دیگری ترکیب شده باشد
mandatory power
دولتی که قیم و سرپرست دولت یا حکومت یا سرزمین دیگری باشد
remainder
حالتی که وجودیافتن امری منوط به تحقق امر دیگری باشد
acronyms
کلمه ایکه از حرف اول کلمات دیگری ترکیب شده باشد
semi-detached
درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
semi detached
درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
compound weave
بافت ترکیبی که بجز تار و پود اجزا دیگری نیز مثل دانه مروارید و یا اجسام تزیینی در بافت بکار گرفته شود
converting
تغییر چیزی به دیگری
converts
تغییر چیزی به دیگری
convert
تغییر چیزی به دیگری
converted
تغییر چیزی به دیگری
pseudomorph
جسم معدنی که نمودجسم معدنی دیگر ر را بخود گرفته باشد
overlap
پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
overlaps
پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
foist
چیزی را بجای دیگری جا زدن
put words in one's mouth
<idiom>
چیزی را از زبان کس دیگری گفتن
overlapped
پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
defaults
مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
defaulted
مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
defaulting
مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
default
مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
lead in
چیزی که به چیز دیگری منتهی شود
to exchange something
[for something]
مبادله کردن
[چیزی را با چیز دیگری]
to exchange something
[for something]
معاوضه کردن
[چیزی را با چیز دیگری]
to ask somebody to say a few words
خواهش کردن از کسی کمی
[در باره کسی یا چیزی]
صحبت کند
intervention
هر عملی که ازناحیه یک دولت صادر شده نتیجه ان تزلزل حاکمیت واستقلال داخلی و خارجی کشور دیگری باشد
interventions
هر عملی که ازناحیه یک دولت صادر شده نتیجه ان تزلزل حاکمیت واستقلال داخلی و خارجی کشور دیگری باشد
percuss
بازدن انگشت یا الت دیگری چیزی را ازمودن
encapsulated
چیزی که درون چیز دیگری قرار دارد
overflowed
وضعیتی در شبکه که تعداد ارسال ها از حد بیشتر باشد و به مسیر دیگری ارسال می شوند
overflow
وضعیتی در شبکه که تعداد ارسال ها از حد بیشتر باشد و به مسیر دیگری ارسال می شوند
overflows
وضعیتی در شبکه که تعداد ارسال ها از حد بیشتر باشد و به مسیر دیگری ارسال می شوند
doused
دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
dowsed
دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
(in) care of someone
<idiom>
فرستادن چیزی برای کسی ازروی آدرس شخص دیگری
dousing
دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
dowses
دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
douses
دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
douse
دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
content addressable addressing
محلی که آدرس آن محتوای آن و نه آدرس دیگری باشد
usenet
که هرکاربر میتواند پیامی بیفزاید یا به پیام دیگری چیزی اضافه کند
sites
محلی که پایه چیزی باشد
sited
محلی که پایه چیزی باشد
thumbnails
هر چیزی که باندازه ناخن باشد
thumbnail
هر چیزی که باندازه ناخن باشد
cessionary
کسیکه چیزی باوواگذارشده باشد
site
محلی که پایه چیزی باشد
overlap
جایی که چیزی بخشی از دیگری را بپوشاند یا در بخش داده روی هم قرا رگیرند
overlapped
جایی که چیزی بخشی از دیگری را بپوشاند یا در بخش داده روی هم قرا رگیرند
overlaps
جایی که چیزی بخشی از دیگری را بپوشاند یا در بخش داده روی هم قرا رگیرند
default
در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaults
در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaulting
در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaulted
در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
joint tenants
در CLچند تن را گویند که مشترکا"از عین مستاجره استفاده کندبا این قید که هر یک پس ازمرگ دیگری یا دیگران حق استفاده انحصاری داشته باشد
crutches
هر عضویا چیزی که کمک ونگهدارچیزی باشد
contents
محتوا یا آنچه دروی چیزی باشد
crutch
هر عضویا چیزی که کمک ونگهدارچیزی باشد
dag
قسمت تیز هر چیزی که اویخته باشد
raee show
نمایش چیزی که در صندوق یا جعبه باشد
Kasim Ushag design
طرح قسیم اوشاق
[عشاق]
[مربوط به فرش های کاراباغ در قرن نوزدهم میلادی می باشد که در آن ترنج بزرگی به شکل لوزی متن را در بر گرفته و اشکال قلاب مانند در جهات مختلف بافته می شوند.]
fiefdom
هر چیزی که کاملا تحت اختیار شخص باشد
fiefdoms
هر چیزی که کاملا تحت اختیار شخص باشد
sets of bill
نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
scrap heap policy
رویه دورانداختن هر چیزی که نوی ان تمام شده باشد
to feel like something
احساس که شبیه به چیزی باشد کردن
[مثال پارچه]
reach out with an olive branch
<idiom>
[انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
reach out with an olive branch
[انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
deletion
روشی برای دوباره ایجاد کردن فایلهای حذف شده وقتی فایلی حذف میشود سکتورهای دیسک نگهداری می شوند چون ممکن است حذف با اشتباه صورت گرفته باشد
exceptions
چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
long shot
<idiom>
شرط بندی روی چیزی که بنظر میآید ناموفق باشد
exception
چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
hereditaments
هر چیزی که قابل ارث گذاشتن باشد مال موروثی میراث
ingrowth
رشد ازدرون چیزی که درتوی چیزدیگری روییده یا فرورفته باشد
defaulted
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
CD quality
چیزی که میتواند کیفیت ضبط مشابه با دیسک فشرده داشته باشد
apomict
کسی یا چیزی که بوسیلهء تکثیر بدون لقاح بوجود امده باشد
to suggest it is appropriate to do so
[matter]
پیشنهاد می کند که برای انجام این کار مناسب باشد
[چیزی ]
commodities
چیزی که قادر به رفع نیاز بشر بوده ومقدار عرضه ان محدود باشد
pocket piece
سکه ازدواج افتاده یا چیزی مانندان که درجیب نگاه دارندتابرکت جیب باشد
commodity
چیزی که قادر به رفع نیاز بشر بوده ومقدار عرضه ان محدود باشد
good riddance to bad rubbish
<idiom>
وقتی تو خوشحالی از اینکه چیزی یا کسی به جای دیگری برده بشه یا فرستاده بشه
emulation
رفتار یک چاپگر یا کامپیوتر که دقیقاگ مشابه دیگری باشد و به برنامههای مشابه اجازه اجرا و به دادههای مشابه اجازه پردازش می دهند
patinated
جرم گرفته کبره گرفته
subrogate
بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
letter
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letters
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
to pass one's word for another
از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
piracy
چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
hybrid
چیزی که از چندجزء ناجورساخته شده باشدکلمهای که اجزاء ان اززبانهای مختلف تشکیل شده باشد
implicit function
معادله چیزی که حل ان مستلزم حل یک یا چند معادله دیگر باشد
a closed mouth catches no flies
<proverb>
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine
مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
effluvium
پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
hottest
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
imperfect competition
حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
countersignature
امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
rampire
باره
one-offs
یک باره
in relation to
در باره
in regard to
در باره
one-off
یک باره
lake rampart
اب باره
ter
سه باره
rampart
باره
one-night stands
برنامهی یک باره
to sputter
[about]
تف پراندن
[در باره ]
herein
در این باره
regards
باره نسبت
on
بالای در باره
tartars
باره دندان
tartar
باره دندان
regard
باره نسبت
one-night stand
برنامهی یک باره
regard
بابت باره
regarded
باره نسبت
regards
بابت باره
regarded
بابت باره
here
در این باره
Impressionism
در باره ادراک
lapheld
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
laptop
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
countermark
انگ دوم باره
tartarous
دارای باره دندان
aftercrop
حاصل دوم باره
It deals with ...
موضوع در باره ... است.
to speak
[about]
صحبت کردن
[در باره]
reapparition
فهور دوم باره
with relation to
نسبت به راجع به در باره
rearrngement
ترتیب دوم باره
re order
سفارش دوم باره
you do me injustice
در باره من بی عدالتی می کنید
wellŠsuppose it is so
خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
convention
باره مسائل حزبی ناحیهای
with regard to
نسبت به در باره راجع به در خصوص
what say you to a cinema?
در باره سینما چه عقیده دارید
deuterogamy
عروسی دوم باره تجدیدفراش
for the rest
اما در باره باقی مطالب
multipoint
اتصال چندین باره به یک خط یا یک کامپیوتر
what do you think of him?
عقیده شما در باره او چیست
he is an a. on that
سخن او دراین باره است
to mack i. about a person
در باره کسی از دیگران جویاشدن
prejudicate
بی رسیدگی رای دادن در باره
i assured him of that
به او در این باره اطمینان دادم
to sputter
[about]
با خشم سخن گفتن
[در باره ]
conventions
باره مسائل حزبی ناحیهای
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com