Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
efficiency
کارایی وسیله یا نفر شایستگی
Other Matches
highs
وسیله گران یا با کارایی بالا
high
وسیله گران یا با کارایی بالا
highest
وسیله گران یا با کارایی بالا
enhancement
امکان جانبی که خروجی یا کارایی یک وسیله را افزایش میدهد
selectable
کارایی یا خصوصیت یک وسیله که توسط کاربر قابل انتخاب است
chains
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chain
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
sensor
وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
fet
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
competence
شایستگی
desert
شایستگی
merit
شایستگی
competence
شایستگی
deserting
شایستگی
competency
شایستگی
merited
شایستگی
merits
شایستگی
sufficiency
شایستگی
skill
شایستگی
credential
شایستگی
adequacy
شایستگی
meriting
شایستگی
expertise
شایستگی
deserts
شایستگی
qualification
شایستگی
acceptability
شایستگی
sufficienty
شایستگی
decorousness
شایستگی
seemliness
شایستگی
deservingness
شایستگی
worthiness
شایستگی
meritoriousness
شایستگی
befitting
شایستگی
pertinence or nency
شایستگی
adaptability
شایستگی
praiseworthiness
شایستگی
abilities
شایستگی
ability
شایستگی
proficiency
شایستگی
qualification
شایستگی
eligibility
شایستگی
aptness
شایستگی
suitability
مناسبت شایستگی
handsomeness
زیبائی شایستگی
aptitude test
ازمون شایستگی
combat proficiency
شایستگی رزمی
able
شایستگی داشتن
fitness
صلاحیت شایستگی
aptitude tests
ازمون شایستگی
adorability
شایستگی ستایش
adorableness
شایستگی ستایش
meetness
شایستگی مناسبت
meritoriously
از روی شایستگی
certificate of capacity
مدرک شایستگی
decency
شایستگی محجوبیت
pertinence
موقعیت شایستگی
aptitude
شایستگی لیاقت
aptitudes
شایستگی لیاقت
blameworthiness
شایستگی سرزنش
pertinency
موقعیت شایستگی
qualifies
شایستگی پیدا کردن
printability
شایستگی برای چاپ
eligibility
شایستگی برای انتخاب
certificate of achievement
مدرک تصدیق شایستگی
habilitate
ملبس شایستگی داشتن
merit system
نظام شایستگی نگر
he has much merit
بسیار شایستگی دارد
ablest
: توانابودن شایستگی داشتن
qualify
شایستگی پیدا کردن
merit rating
درجه بندی شایستگی
abler
: توانابودن شایستگی داشتن
deserve
سزاوار بودن شایستگی داشتن
aptitude area
حدودشایستگی افراد حیطه شایستگی
indign
فاقد شایستگی خشمگین کردن
I can see an innate ability in that follow .
دراو مایه و شایستگی می بینم
deserves
سزاوار بودن شایستگی داشتن
functions
کارایی
proficiency
کارایی
efficiency
کارایی
function
کارایی
effectiveness
کارایی
functioned
کارایی
crawler
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
crawlers
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
asynchronous
داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
he is i. to do that
شایستگی یا کفایت کردن ان کار راندارد
contention
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
loops
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
contentions
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
loop
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
looped
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
peripheral
مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
combat efficiency
کارایی رزمی
performances
شاهکار کارایی
nozzle efficiency
کارایی نازل
mechanical efficiency
کارایی مکانیکی
efficiency variance
تباین کارایی
performance
شاهکار کارایی
maximum performance
کارایی حداکثر
efficiency unit
واحد کارایی
connectivity
توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
built-in
نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است
devices
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
device
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
simulates
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulating
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulate
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
daisy chain
روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر
tie down
وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن
picturesqueness
شایستگی برای نقاشی شدن یاعکس برداری
predictive efficiency
کارایی پیش بینی
performance evaluation
ارز یابی کارایی
harassing
به هم زدن کارایی دشمن
workability
کارایی بتن خمیرواری
trainers
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
immersion proof
وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب
trainer
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
daisy chain
باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت
coefficient of relative efficiency organ
ضریب نسبی کارایی سازمان
primary
خط ارتباط و با کارایی بالا ISDN
annual efficiency index
شاخص کارایی سالانه خدمتی
test protectors
بازرس ازمایشات کارایی شغلی
performance
روش قضاوت کارایی سیستم
performances
روش قضاوت کارایی سیستم
communication
مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
lasers
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
laser
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
plotters
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
plotter
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
optimization
کار کردن چیزی با کارایی کامل
output
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
outputs
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
honourable mentions
امتیاز یانشان شایستگی که بکسانی داده میشود که شایسته جایزنبوده اند
honourable mention
امتیاز یانشان شایستگی که بکسانی داده میشود که شایسته جایزنبوده اند
maintained
اطمینان از وضعیت مناسب سیستم و کارایی درست آن
maintain
اطمینان از وضعیت مناسب سیستم و کارایی درست آن
optimize
کار کردن چیزی با حداکثر کارایی ممکن
definitions
کارایی و دستوراتی که باعث ایجاد یک عمل می شوند
definition
کارایی و دستوراتی که باعث ایجاد یک عمل می شوند
test examiner
مسئول ازمایشات مهارت تخصصی و کارایی شغلی
maintains
اطمینان از وضعیت مناسب سیستم و کارایی درست آن
PowerPC
پردازنده با کارایی بالای RISC سافت Motorola
torque
کارایی یک نیرو برای به گردش دراوردن جسم
devices
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
device
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
shadow RAM
روش بهبود کارایی PC با کپی کردن محتوای قطعه
Dhrystone benchmark
سیستمی آماری برای اندازه گیری و مقایسه کارایی کامپیوتر
tweaked
تنظیمهای کوچک برنامه یا سخت افزار برای افزایش کارایی
tweaks
تنظیمهای کوچک برنامه یا سخت افزار برای افزایش کارایی
tweaking
تنظیمهای کوچک برنامه یا سخت افزار برای افزایش کارایی
architecture
طراحی سیستم کامپیوتری در لایه هایی طبق کارایی و خصوصیاتشان
onion skin architecture
طراحی سیستم کامپیوتری به صورت لایهای طبق کارایی یا حق تقدم
tweak
تنظیمهای کوچک برنامه یا سخت افزار برای افزایش کارایی
integrated
روش سازمانی برای بازیابی و ورود داده با بیشترین کارایی
ActiveX
که برای بهبود کارایی صفحه وب یا یک برنامه کاربردی به کار می رود
communication
بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
astigmatizer
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
dual capable
جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد
from pillar to post
ازیک وسیله به وسیله دیگر
handshaking
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshakes
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshake
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
expansion
تخته مدار چاپ شده متصل به سیستم برای افزایش کارایی آن
interserviceable
قابل استفاده به وسیله چندقسمت یا چند نوع یکان وسیله چند یکانی
cycles
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycle
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycled
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
touches
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
demand
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demands
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
touch
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
dangerous goods by road agreement
موافقتنامه بین کشورهای اروپایی که در ان درخصوص وسیله حمل نحوه بسته بندی و مشخصات وسیله حمل ونقل توضیح لازم داده شده است
demanded
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
cards
تخته مدار چاپ شده که به سیستم متصل است برای افزایش کارایی آن
boarded
تخته مدار چاپ شده که به سیستم وصل میشود تا کارایی آن را افزایش دهد
board
تخته مدار چاپ شده که به سیستم وصل میشود تا کارایی آن را افزایش دهد
card
تخته مدار چاپ شده که به سیستم متصل است برای افزایش کارایی آن
jams
توقف کار کردن به علت اینکه چیزی مانع کارایی شده است
jammed
توقف کار کردن به علت اینکه چیزی مانع کارایی شده است
jam
توقف کار کردن به علت اینکه چیزی مانع کارایی شده است
feasibility
امتحان و گزارش درباره کارایی و هزینه محصول جدید که آماده فروش میشود
phase
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
tranship
نقل وانقال بار وغیره از یک وسیله یاکشتی به وسیله یاکشتی دیگری
phased
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
phases
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
enhances
سیستم توسعه یافته توسط ماکروسافت برای بهبود کارایی پورت چاپگر موازی
extends
خصوصیات پیشرفته IDE که کارایی و نرخ ارسال داده از او به یک دیسک سخت را بهبود می بخشد
enhancing
سیستم توسعه یافته توسط ماکروسافت برای بهبود کارایی پورت چاپگر موازی
enhance
سیستم توسعه یافته توسط ماکروسافت برای بهبود کارایی پورت چاپگر موازی
normal
روش ساخت اطلاعات در پایگاه داده برای جلوگیری از افزونگی و بهبود کارایی ذخیره
enhanced
سیستم توسعه یافته توسط ماکروسافت برای بهبود کارایی پورت چاپگر موازی
ECP
سیستم توسعه یافته توسط ماکروسافت برای پیشبرد کارایی پورت چاپگر موازی
minimal tree
درfکه گرههای آن به روش بهینه سازماندهی شده اند تا بیشترین کارایی را داشته باشند
extend
خصوصیات پیشرفته IDE که کارایی و نرخ ارسال داده از او به یک دیسک سخت را بهبود می بخشد
extending
خصوصیات پیشرفته IDE که کارایی و نرخ ارسال داده از او به یک دیسک سخت را بهبود می بخشد
antiwithdrawal device
وسیله ضد باز کردن ماسوره بمب وسیله ضد دستکاری ماسوره
radar prediction
بررسی به وسیله رادار تجزیه و تحلیل اطلاعات به وسیله رادار
device
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
devices
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
file level model
نمونهای مربوط به تعریف ساختارهای داده برای کارایی بهینه برنامههای کاربردی یا بررسیهای پایگاه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com