Dictiornary-Farsi | کالای جانشین رزمی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
standard	کالای جانشین رزمی
standards	کالای جانشین رزمی


Other Matches

standard	اقلام مورد نیازی که جانشین کالای نظامی می شوند
standards	اقلام مورد نیازی که جانشین کالای نظامی می شوند
duty with troops	در یکان رزمی خدمت کردن شغل رزمی گرفتن
combat team	گروهان مرکب رزمی گروه رزمی پیاده
combat developer	وسیله اموزش دهنده رزمی مربی رزمی
labeled cargo	کالای برچسب دار کالای علامت داری که معمولا خطرناک است
field services	قسمتهای پشتیبانی رزمی یکانهای رزمی
combatcommand	فرماندهی رزمی قرارگاه رزمی
combat orders	دستورات رزمی دستورالعملهای رزمی
combat power	نیروی رزمی استعداد رزمی
bears	کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bear	کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
task force	گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
task forces	گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
giffen good	نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
combat air patrol	هواپیمای گشتی رزمی گشتی رزمی هوایی
combat cargo officer	افسر مسئول ترابری رزمی افسر مسئول بارگیری کالاهای رزمی
combat airlift support	پشتیبانی رزمی حمل و نقل هوایی پشتیبانی رزمی ترابری هوایی
take over	مسلط شدن غلبه کردن جانشین کردن جانشین شدن
defense readiness condition	وضعیت امادگی رزمی ارتش وضعیت امادگی رزمی دفاعی
deputies	جانشین
locumtenens	جانشین
replacement	جانشین
replacements	جانشین
substituted	جانشین
substituting	جانشین
deputy	جانشین
successor	جانشین
vicars	جانشین
locums	جانشین
absence indicator	جانشین
locum	جانشین
vicar	جانشین
relief	جانشین
succedent	جانشین
heir	جانشین
standbys	جانشین
imam or imaum	جانشین
subsitute	جانشین
succeeder	جانشین
surrogate	جانشین
succedaneum	جانشین
substitute	جانشین
surrogates	جانشین
superseder	جانشین
standby	جانشین
father surrogate	جانشین پدر
mother surrogate	جانشین مادر
substitute goals	هدفهای جانشین
mother substitute	جانشین مادر
substituted	جانشین کردن
b. eliminator	جانشین باتری ب
standby application	کاربرد جانشین
backup	جانشین بازیگر
substitute goods	کالاهای جانشین
succedaneous	متعاقب جانشین
heir	جانشین شدن
displace	جابجاکردن جانشین
displace	جانشین شدن
displaced	جانشین شدن
displaces	جابجاکردن جانشین
displaced	جابجاکردن جانشین
displaces	جانشین شدن
repeater	پرچم جانشین
displacing	جابجاکردن جانشین
displacing	جانشین شدن
surreptitiously	محرمانه جانشین
displacement	جانشین سازی
replacements	جانشین سازی
substituting	جانشین کردن
swopping	جانشین کردن
surrogate	جانشین شدن
substitute	جانشین کردن
swops	جانشین کردن
fill in	جانشین شونده
incomer	جانشین مهاجر
fill in	جانشین کردن
aliases	نام جانشین
alias	نام جانشین
kludge	جانشین کردن
substitution	جانشین سازی
pinch	اندک جانشین
swopped	جانشین کردن
pinches	اندک جانشین
swaps	جانشین کردن
replacement	جانشین سازی
complete substitution	جانشین کامل
to take over	جانشین شدن
wlldcard	علامت جانشین
vacant succession	بدون جانشین
vicar of christ	جانشین یا خلیفه
he succeeded his father	جانشین پدرش شد
swapped	جانشین کردن
swap	جانشین کردن
expromissor	جانشین بدهکار
alternate forms	شکلهای جانشین
surrogates	جانشین شدن
ingraft	در ذهن جانشین کردن
subrogation	نیابت جانشین سازی
substitution test	ازمون جانشین سازی
deputies	قائم مقام جانشین
locumtenens	کفیل جانشین موقت
alternate command authority	مقام جانشین فرماندهی
alternate command authority	افسر جانشین فرمانده
to take the place of something	جانشین چیزی شدن
vice chief of staff	جانشین رئیس ستاد
vicegerent	جانشین قائم مقام
stand in for someone <idiom>	جانشین کسی بودن
substituting	تعویض جانشین کردن
deputy	قائم مقام جانشین
substitute	تعویض جانشین کردن
substituted	تعویض جانشین کردن
stand-ins	جانشین هنرپیشه شدن
stand-in	جانشین هنرپیشه شدن
stand in	جانشین هنرپیشه شدن
epical	رزمی
combat	رزمی
epic	رزمی
epics	رزمی
combating	رزمی
combated	رزمی
combats	رزمی
acceptable product	فراورده جانشین قابل قبول
vicarious	به نیابت قبول کردن جانشین
succession of the presidency	سیستم تعیین جانشین درریاست
make do with something <idiom>	جانشین چیزی به جای چیزدیگر
symbol substitution test	ازمون جانشین سازی نمادها
deputy chief of naval operation	جانشین فرماندهی نیروی دریایی
succee	جانشین شدن میراث بردن
non-combatants	غیر رزمی
field type	نوع رزمی
combat readiness	امادگی رزمی
nonbattle	غیر رزمی
combat ration	جیره رزمی
combat surveillance	مراقبت رزمی
combat proficiency	مهارت رزمی
combat duty	ماموریت رزمی
combat proficiency	شایستگی رزمی
fighting patrol	گشتی رزمی
combat patrol	گشتی رزمی
combat outpost	پاسدار رزمی
combat support	پشتیبانی رزمی
fighting load	بار رزمی
field duty	ماموریت رزمی
combatintelligence	اطلاعات رزمی
field glasses	عینک رزمی
martial arts	ورزشهای رزمی
combatdrill	تمرین رزمی
combatcommand	یکان رزمی
non-combatant	غیر رزمی
combat vehicle	خودروی رزمی
combat troops	عدههای رزمی
combat trains	بنه رزمی
combat team	تیم رزمی
non combatant	غیر رزمی
combat jump	پرش رزمی
combat formation	ارایش رزمی
combat forces	نیروهای رزمی
field gun	توپ رزمی
field grade	رده رزمی
field exercise	تمرین رزمی
combat , elements	یکانهای رزمی
combat , elements	عناصر رزمی
c ration	جیره رزمی
field army	ارتش رزمی
combat intelligence	اطلاعات رزمی
combat , echelon	یکان رزمی
combat , echelon	رده رزمی
field duty	خدمات رزمی
field commands	قسمتهای رزمی
field manual	دستور رزمی
field officer	افسر رزمی
battle station	پایگاه رزمی
combat exercise	تمرین رزمی
combat engineer	مهندسی رزمی
combat efficiency	کارایی رزمی
combat duty	امور رزمی
field service	خدمات رزمی
field ration	جیره رزمی
combat development	توسعه رزمی
combat crew	خدمه رزمی
combat arms	رسته رزمی
field order	دستورالعمل رزمی
battle casualty	ضایعات رزمی
battle problems	مشکلات رزمی
field commands	یکانهای رزمی
heroic verse	شعر رزمی
strengths	استعداد رزمی
operational route	جاده رزمی
tactical missile	موشک رزمی
combat power	قدرت رزمی
group	گروه رزمی
herioic verse	شعر رزمی
tactical support	پشتیبانی رزمی
strength	استعداد رزمی
service ammunition	مهمات رزمی
task organization	سازمان رزمی
readiness	امادگی رزمی
damage	ضایعات رزمی
groups	گروه رزمی