Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (2 milliseconds)
English
Persian
import
کالای رسیده
imported
کالای رسیده
importing
کالای رسیده
in wards
کالای رسیده
Search result with all words
inwards
واردات کالای رسیده
Other Matches
labeled cargo
کالای برچسب دار کالای علامت داری که معمولا خطرناک است
bear
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bears
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
giffen good
نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
consummating
رسیده
consummates
رسیده
consummated
رسیده
consummate
رسیده
mellowed
رسیده
mellowing
رسیده
mellows
رسیده
ripest
رسیده
riper
رسیده
ripe
رسیده
headed
رسیده
mellow
رسیده
agreed
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
jack in office
رسیده است
knee high
بزانو رسیده
allowed
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
approved
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
maturation
رسیده شدن
overdue
موعد رسیده
It's time
وقتش رسیده که
Inc
به ثبت رسیده
ripely
بطور رسیده
full
بالغ رسیده
fullest
بالغ رسیده
overripe
بسیار رسیده
over ripe
زیاد رسیده
new come
تازه رسیده
new arrived
تازه رسیده
authorised
[British]
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
full fledged
بالغ رسیده
full-fledged
بالغ رسیده
in-
:رسیده امده
in
:رسیده امده
culminant
باوج رسیده
floor length
رسیده بکف
authorized
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
passed
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
approved
به تایید رسیده
approvingly
به تایید رسیده
climactic
باوج رسیده
jumped-up
تازه به دوران رسیده
intersection point
نقطه بهم رسیده
letterbox
جعبهی نامههای رسیده
letterboxes
جعبهی نامههای رسیده
I am fed up to the back teeth . I cant stomack it any more.
جانم به لبم رسیده
Did it ever occur to you that …
تا کنون بفکرت رسیده که ...
on end
<idiom>
بنظر به پایان رسیده
aggrieved
محنت رسیده مغموم
antemortem
مرگ زود رسیده
parvenu
تازه بدوران رسیده
raised to the purple
بپایه مترانی رسیده
saturant
بحد اشباع رسیده
parvenus
تازه بدوران رسیده
nouveau riche
تازه بدوران رسیده
nouveau-riche
تازه بدوران رسیده
nouveaux-riches
تازه بدوران رسیده
evaluations
ارزیابی اخبار رسیده
evaluation
ارزیابی اخبار رسیده
grown
رسیده جوانه زده
pensionable
وقت بازنشستگی رسیده
bequest
ارثی که بنابوصیت رسیده
elvis has left the building
<idiom>
[نمایش به اتمام رسیده]
indents
سفارش رسیده از خارج
ripening
رسیده کردن یاشدن
ripened
رسیده کردن یاشدن
ripen
رسیده کردن یاشدن
indenting
سفارش رسیده از خارج
ripens
رسیده کردن یاشدن
indent
سفارش رسیده از خارج
bequests
ارثی که بنابوصیت رسیده
confirmation
تایید ازاطلاعات رسیده
he has been put to his trumps
کاردبه استخوانش رسیده است
syngraph
تنظیم کنندگان رسیده باشد
it is high time to go
وقت رفتن رسیده است
it is time i was going
وقت رفتن من رسیده است
paprica
میوه رسیده فلفل قرمز
patentee
ذینفع اختراع به ثبت رسیده
perfect
کاملا رسیده تکمیل کردن
it was at its height
به منتهای درجه رسیده بود
perfected
کاملا رسیده تکمیل کردن
perfects
کاملا رسیده تکمیل کردن
the story is at an end
استان به پایان رسیده است
if i had brains
<idiom>
اگر عقلم رسیده بود
paprika
میوه رسیده فلفل قرمز
feed water
اب رسیده به دیگ بخار ناو
perfecting
کاملا رسیده تکمیل کردن
he is up a gum tree
کاردبه استخوانش رسیده است
i am nat my last shifts
کارد به استخوانم رسیده است
heirlooms
دارایی منقولی که بارث رسیده باشد
backtell
ابلاغ دستورات رسیده از رده بالا
Has a letter arrived for me?
آیا برای من نامه ای رسیده است؟
haricot
دانههای رسیده یانارس لوبیای سبز
haricots
دانههای رسیده یانارس لوبیای سبز
the bill of has come to mature
وعده پرداخت برات رسیده است
the bill has come to maturity
وعده پرداخت برات رسیده است
things have come to a pretty pass
کار بجای باریک رسیده است
upstart
تازه بدوران رسیده ادم متکبر
upstarts
تازه بدوران رسیده ادم متکبر
I have just received your letter.
کاغذت تازه به دستم رسیده است
irreducibility
حالت چیزیکه به کمینه رسیده و از ان دیگرکمترنمیشود
embryonic membrane
ساختمانی که ازتخم رسیده مشتق میشود
heirloom
دارایی منقولی که بارث رسیده باشد
demand frequency
نواخت تکرار درخواستها تعداد درخواستهای رسیده
centralized items
اقلامی که دستور کنترل توزیع تمرکزی ان رسیده
ground waves
امواج سطحی رسیده به رادار یادستگاههای مخابراتی
priming
استر کاری چیدن برگ رسیده تنباکو
It's time to prepare the meal.
وقتش رسیده است که غذا را آماده کنیم.
young people
دخترها و پسرهایی که بسن ازدواج رسیده اند
semifinalist
کسیکه بمرحله مسابقات نیمه نهایی رسیده
I wI'll show you! Who do you think you are ?I know how to handle (treat) people like you !
خیال کردی! خیالت رسیده ! ( درمقام تهدید )
Now it is about time to head home!
الان وقتش رسیده به خانه برویم
[بروم]
!
rip-off
کالای قلابی
goods afloat
کالای در راه
goods in pledge
کالای گروی
limited editions
کالای محدود
limited edition
کالای محدود
wage good
کالای مزدی
dead stock
کالای بنجل
giffen good
کالای گیفن
general cargo
کالای معمولی
easy commodity
کالای نا مرغوب
economic good
کالای اقتصادی
Contraband goods.
کالای قا چاق
end item
کالای ضروری
fakement
کالای قلب
final goods
کالای نهائی
free good
کالای رایگان
frustrated cargo
کالای سرگردان
frustrated cargo
کالای متروکه
inferior good
کالای پست
the goods in question
کالای موردبحث
normal good
کالای معمولی
naval stores
کالای دریایی
knit goods
کالای کش بافت
labeled cargo
کالای ویژه
luxury good
کالای لوکس
normal good
کالای عادی
rip-offs
کالای قلابی
shipment
[American]
کالای ارسالی
stolen goods
کالای مسروقه
smuggled merchandise
کالای قاچاق
smuggled goods
کالای قاچاق
scaron
کالای کمیاب
delivery
کالای ارسالی
purpose made
کالای سفارشی
consignment
کالای امانی
consumer's goods
کالای مصرفی
consumer brand
کالای پر مصرف
shoddy
کالای تقلبی
import
کالای وارده
imported
کالای وارده
class i property
کالای طبقه 1
importing
کالای وارده
class ii property
کالای طبقه 2
contraband
کالای قاچاق
flotsam
کالای اب اورده
business goods
کالای تولیدی
jetsam
کالای اب اورد
merchandise
کالای تجارتی
consignments
کالای امانی
commodities
کالای مصرفی
consigned inventory
کالای امانی
consignment
کالای ارسالی
consumer goods
کالای مصرفی
stapled
کالای عمده
bonded good
کالای گمرکی
staple
کالای عمده
stapling
کالای عمده
commodity
کالای مصرفی
contraband
کالای غیرمجاز
brie
پنیر نرمی که بوسیله کفک رسیده شده باشد
aposteriori
از معلول بعلت رسیده از مخلوق بخالق پی برده استنتاجی
carpetbagger
تازه بدوران رسیده وفاسد مسافر خورجین دار
dowager
بیوه زنی که دارایی ازشوهرش به او ارث رسیده باشد
carpetbaggers
تازه بدوران رسیده وفاسد مسافر خورجین دار
dowagers
بیوه زنی که دارایی ازشوهرش به او ارث رسیده باشد
secondary item
کالای تدارکاتی فرعی
opportunity cost
هزینههای کالای تولیدی
staple goods
کالای بسیار ضروری
stock in trade
موجودی کالای مغازه
scrap heap
انبار کالای قراضه
permit goods coveredby
کالای موضوع پروانه
pilefered shipment
کالای حراج شده
r. ofanyone's chattles
پس دادن کالای کسی
consignments
کالای امانت فروش
consignments
محموله کالای ارسالی
shipment
[American]
کالای ارسال شده
consignment
کالای ارسال شده
delivery
کالای ارسال شده
swag
کالای دزدیده شده
standard
کالای جانشین رزمی
standards
کالای جانشین رزمی
scrap-heap
انبار کالای قراضه
the free list
صورت کالای بی گمرک
consignment
کالای امانت فروش
consignment
محموله کالای ارسالی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com