Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
presentation layer
کدها و تقاضاهای شروع و خاتمه اتصال توافق می :ند
Other Matches
layers
بخشی که موافق قالب به کدها و تقاضا برای اتصال شروع /خاتمه است
layer
بخشی که موافق قالب به کدها و تقاضا برای اتصال شروع /خاتمه است
flags
ترتیب کدها در شبکه ارسال بسته برای معرض شروع و خاتمه یک فریم داده
flag
ترتیب کدها در شبکه ارسال بسته برای معرض شروع و خاتمه یک فریم داده
protocols
سیگنال ها و کدها و قوانین از پیش توافق شده , برای تبادل داده بین سیستم ها
protocol
سیگنال ها و کدها و قوانین از پیش توافق شده , برای تبادل داده بین سیستم ها
fielded
کدی که نشان دهنده خاتمه یک موضوع و شروع بعدی است
groups
کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
field
کدی که نشان دهنده خاتمه یک موضوع و شروع بعدی است
group
کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
fields
کدی که نشان دهنده خاتمه یک موضوع و شروع بعدی است
text
کد ارسالی برای بیان خاتمه کنترل و اطلاعات آدرسی و شروع پیام
texts
کد ارسالی برای بیان خاتمه کنترل و اطلاعات آدرسی و شروع پیام
sequential
خاتمه دادن یک کار در سیستم دستهای پیش از اینکه بعدی شروع شود
times
زمان بین شروع و خاتمه عمل معمولاگ بین آدرس دهی محلی ازحافظه و دریافت داده
timed
زمان بین شروع و خاتمه عمل معمولاگ بین آدرس دهی محلی ازحافظه و دریافت داده
time
زمان بین شروع و خاتمه عمل معمولاگ بین آدرس دهی محلی ازحافظه و دریافت داده
cycles
زمان بین شروع و خاتمه یک عمل بویژه برای آدرس دهی یک محل از حافظه و بازیابی داده و سپس توقف عمل
cycled
زمان بین شروع و خاتمه یک عمل بویژه برای آدرس دهی یک محل از حافظه و بازیابی داده و سپس توقف عمل
cycle
زمان بین شروع و خاتمه یک عمل بویژه برای آدرس دهی یک محل از حافظه و بازیابی داده و سپس توقف عمل
asynchronous transmission
اطلاعات در فواصل زمانی بدون قاعده و نامنظم به وسیله قراردادن یک بیت شروع قبل از هر کاراکتر ویک بیت خاتمه پس از ان انتقال می یابند
. She dropped her demands (claim).
دست از تقاضاهای خود برداشت
market demand schedule
صورت تقاضاهای خریدارجزء در بازار
circular
فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
circulars
فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
We have agreed in princeple .
درکل توافق کرده ایم ( توافق درکلیات )
device
لیستی از تقاضاهای کاربران یا برنامه ها برای استفاده از یک وسیله
devices
لیستی از تقاضاهای کاربران یا برنامه ها برای استفاده از یک وسیله
male connector
ورودی با سوزنهای اتصال که وارد اتصال سادگی میشود تا اتصال الکتریکی برقرار میکند
enewal of contract by tacit agreement
تجدید توافق بر اساس توافق ضمنی
burn out
تمام شدن سوخت به طور غیرمنتظره خاتمه سوزش زمان خاتمه سوزش سوختن
ends
خاتمه دادن خاتمه یافتن
ended
خاتمه دادن خاتمه یافتن
end
خاتمه دادن خاتمه یافتن
an fitting
رابطهایی برای اتصال لولههای پخدار یا قیفی شکل که دارای زاویه 73 درجه میباشند و فاصلهای بین تمام شدن دندانه ها و شروع قسمت پخدار وجود دارد
plug compatible
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
substitution
لیست حروف یا کدها که به جای کد دریافتی باید درج شود
set up
مدت زمان بین سیگنال شروع یک برنامه و شروع آن
linkage
نرم افزار مخصوص که بخشهای کد برنامه را با توابع کتابخانه یا سایر کدها متصل میکند
linkages
نرم افزار مخصوص که بخشهای کد برنامه را با توابع کتابخانه یا سایر کدها متصل میکند
sequences
کدها که حاوی حروف کنترل و آرگومانهای مختلف است برای اجرای فرآیند و تغییر حالت وسیله
sequence
کدها که حاوی حروف کنترل و آرگومانهای مختلف است برای اجرای فرآیند و تغییر حالت وسیله
layers
لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
patch
کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
patches
کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
layer
لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
PPP
پروتکل تامین کننده اتصال شبکه روی اتصال آسنکرون
fiber
نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
fibres
نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
connector
وسیله فیزیکی با چندین اتصال فلزی که به وسایل اجازه اتصال به سادگی می دهند
fibre
نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
VT terminal emulation
مجموعه استاندارد کدها سافت Digital Gquipment Corpcration برای کنترل نحوه نمایش متن و گرافیک روی ترمینالها
contacted
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contact
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacting
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacts
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
moorings
سیمهای اتصال مسلح کننده مین سیم اتصال
DB connector
اتصال به شکل D که معمولاگ به صورت دو ردیف سوزن است برای اتصال وسایل ارسال داده
start off
شروع کردن شروع شدن
linkage
مجموعه اتصال اتصال متصل کردن
linkages
مجموعه اتصال اتصال متصل کردن
swivels
اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
drawbar
بازوی اتصال سهم اهرم اتصال
swivelled
اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
swivel
اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
hash
سیستم کدگذاری مشتق شده از کد ASCII که شماره کدها برای سه حرف اول افزوده می شوند تا عدد جدیدی برای کد hash بدست اید
RJ connector
نام عمومی برای اتصال هشت سوزنی که درشبکههای BuneT برای اتصال کابل UTP به کار می رود
ramp
سینه کش اتصال فراز اتصال
ramps
سینه کش اتصال فراز اتصال
terminal
محل اتصال پیچ اتصال
cascade connection
اتصال کاسکاد اتصال پلهای
lead
قطب اتصال سیم اتصال
leads
قطب اتصال سیم اتصال
terminals
محل اتصال پیچ اتصال
slip road
سینه کش اتصال فراز اتصال
launching area
منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
initiation
شروع کار شروع
T connector
اتصال Coa xial به شکل حرف T که دو کابل باریک loaxial را با دو شاخههای BNC بهم وصل میکند و اتصال سومی برای کابل دیگر یا کارت واسط شبکه ایجاد میکند
notice of cancellation
خاتمه
lay-off
خاتمه
expiry
خاتمه
letter of dismissal
خاتمه
termination
خاتمه
ending
خاتمه
ends
خاتمه
notice of termination
خاتمه
notice of determination
خاتمه
closures
خاتمه
prorogation
خاتمه
endings
خاتمه
quit
خاتمه
closure
خاتمه
sequel
خاتمه
sequels
خاتمه
dismissal
خاتمه
quitting
خاتمه
withdrawal
خاتمه
ended
خاتمه
end
خاتمه
last a
خاتمه
abrogation
خاتمه
end all
خاتمه
notice to quit
خاتمه
ends
خاتمه فرجام
ended
خاتمه فرجام
to knit up
خاتمه دادن
ends
خاتمه یافتن
ended
خاتمه یافتن
expiration
خاتمه بازدم
expirations
خاتمه بازدم
terminated
خاتمه یافتن
rises
خاتمه یافتن
rise
خاتمه یافتن
due out
خاتمه یافته
general discharge
خاتمه خدمت
to bring to an end
خاتمه دادن
end mark
نشان خاتمه
terminative
خاتمه دهنده
cessation
خاتمه دادن
aborts
خاتمه غیرعادی
aborting
خاتمه غیرعادی
aborted
خاتمه غیرعادی
abort
خاتمه غیرعادی
to break off
خاتمه دادن
wrap up
خاتمه یافتن
ending
خاتمه پیام
closing
خاتمه عملیات
terminates
خاتمه یافتن
call off
خاتمه دادن
terminate
خاتمه یافتن
endings
خاتمه پیام
to put an end to
خاتمه دادن
end
خاتمه یافتن
end
خاتمه فرجام
interfaces
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interface
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
walking ticket
ورقه خاتمه خدمت
end of transmission block
خاتمه ارسال بلاک
lay off
بخدمت خاتمه دادن
terminated
خاتمه دادن منتهی
abend
خاتمه غیر عادی
post hostilities
بعداز خاتمه مخاصمات
terminate
خاتمه دادن منتهی
pt down
بزوربچیزی خاتمه دادن
abnormal end
خاتمه غیر عادی
layoffs
خاتمه دادن به خدمت
denunciation
اعلان الغاء یا خاتمه
layoff
خاتمه دادن به خدمت
muster out
بخدمت خاتمه دادن
walking papers
ورقه خاتمه خدمت
post hostilities
بعد از خاتمه درگیریها
to fight out
باجنگ خاتمه دادن
end spell
خاتمه هر کلمه رمز
terminates
خاتمه دادن منتهی
end spell
خاتمه کلمات رمز
denunciations
اعلان الغاء یا خاتمه
completing
خاتمه دادن به یک کار
termination
خاتمه دادن یا توقف
completes
خاتمه دادن به یک کار
complete
خاتمه دادن به یک کار
completed
خاتمه دادن به یک کار
accord
توافق
accorded
توافق
accords
توافق
concurrence
توافق
concent
توافق
commensurableness
توافق
commensurability
توافق
adaptation
توافق
keeping
توافق
coincidence
توافق
coincidences
توافق
consent
توافق
consented
توافق
consenting
توافق
consents
توافق
conciliation
توافق
bands
توافق
band
توافق
settlements
توافق
settlement
توافق
consistency
توافق
agreements
توافق
concert
توافق
accommodation
توافق
concerts
توافق
maladapted
بی توافق
accommodations
توافق
adaptations
توافق
to come to an understanding
توافق
rapport
توافق
concord
توافق
analogies
توافق
agreement
توافق
analogy
توافق
subscriber's line
اتصال تلفنی هادی اتصال هادی مشترک
disaffiliate
به همکاری یا شراکت خاتمه دادن
ended
تمام کردن خاتمه دادن
end
تمام کردن خاتمه دادن
post flight
بعد از خاتمه پرواز هواپیما
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com