English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (19 milliseconds)
English Persian
epexegesis کلمات افزوده شده برای توضیح
Other Matches
spelling checker لغت نامه کلمات ای که درست نوشته شده اند در کامپیوتر که برای بررسی صحت نوشتن کلمات متن به کار می رود
spellchecker لغت نامه کلمات ای که درست نوشته شده اند در کامپیوتر که برای بررسی صحت نوشتن کلمات متن به کار می رود
redundancy بررسی داده دریافتی برای کدهای افزوده صحیح برای تشخیص خطا
redundancies بررسی داده دریافتی برای کدهای افزوده صحیح برای تشخیص خطا
hash سیستم کدگذاری مشتق شده از کد ASCII که شماره کدها برای سه حرف اول افزوده می شوند تا عدد جدیدی برای کد hash بدست اید
phoneme برای بررسی صدای ورودی برای تشخیص کلمات یا تولید صحبت با تکرار چندین صدا
dictionaries 1-بلاکی که کلمات و معنای آنها را لیست میکند. 2-ساختار مدیرت داده که امکان مراجعه و ذخیره سازی فایلها را فراهم میکند. 3-بخشی از برنامه آزمایش دیکته :لیست کلمات صحیح برای بررسی متن وجود دارند
dictionary 1-بلاکی که کلمات و معنای آنها را لیست میکند. 2-ساختار مدیرت داده که امکان مراجعه و ذخیره سازی فایلها را فراهم میکند. 3-بخشی از برنامه آزمایش دیکته :لیست کلمات صحیح برای بررسی متن وجود دارند
parity بیت اضافی افزوده به کلمه داده برای بررسی پیوستی
relocation کمیت افزوده شد به یک آدرس برای انتقال به محل دیگری ازحافظه
epexegetically برای توضیح
indexing استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
padding حرف یا رقم افزوده برای پر کردن رشته یا بسته تا به طور مورد نظر برسد.
metal deactivator مادهای که برای کاهش امکان وقوع واکنشهاالکتروشیمیایی در تانک سیستم به سوختهای هیدروکربنی افزوده میشود
locus classicus مثال ادبی برای توضیح کلمه یاموضوعی
keying material مواد موردلزوم برای رمز کردن کلمات
wordprocessing شرکت متخصص در پردازش کلمات برای شرکتهای دیگر
aligns ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
align ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligned ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligning ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
speech بررسی کلمات صحبت به طوری که کامپیوتر کلمات و دستورات را تشخیص دهد
semantics 1-بخشی از زبان که مربوط به معنای کلمات بخشهای کلمات یا ترکیبات آنهاست . 2-
speeches بررسی کلمات صحبت به طوری که کامپیوتر کلمات و دستورات را تشخیص دهد
slice ساخت CPU با کلمات با اندازه بزرگ با ترکیب کردن بلاکهای با کلمات کوچکتر
slices ساخت CPU با کلمات با اندازه بزرگ با ترکیب کردن بلاکهای با کلمات کوچکتر
shared پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
share پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
list لیستی از کلمات که استفاده نمیشوند یا برای جستجوی در فایل به کار نمیروند
shares پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
backus naur form قرارداد ثبت شدهای که برای توضیح نحو یک زبان برنامه نویسی استفاده میشود
voices توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
interword spacing فضای متغیر بین کلمات متن برای اینکه خط وط وسط و مرتب قرار گیرند
central که برای تولید کلمات بزرگ CPU با استفاده از روش ها تقسم بیت به کار می رود
voice توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
voicing توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
nomenclature سیستم از پیش تعریف شده برای انتساب کلمات و نشانه ها به اعداد یا اصط لاحات
phonetician متخصص استعمال علائم وحروف خاصی برای نشان دادن طرزتلفظ کلمات صوت شناس
flash card ورقهای که روی ان کلمات یااعداد یا تصاویری نوشته شده و معلم انرا برای زمان کوتاهی بشگردان نشان میدهد
stops لیست کلمات که قابل استفاده نیستند یا برای فایل یا جستجوی کتابخانه مفید نیستند
stopped لیست کلمات که قابل استفاده نیستند یا برای فایل یا جستجوی کتابخانه مفید نیستند
stopping لیست کلمات که قابل استفاده نیستند یا برای فایل یا جستجوی کتابخانه مفید نیستند
stop لیست کلمات که قابل استفاده نیستند یا برای فایل یا جستجوی کتابخانه مفید نیستند
spacer امکانی در سیستم کلمه پرداز برای جلوگیری از فاصله دار شدن کلمات یا جدا شدن در محل نادرست
pages عدد یکتا انتساب شده به هر صفحه در برنامه چند رسانهای برای استفاده در صفحه با کلمات کلیدی و انتقال بین صفحات
page عدد یکتا انتساب شده به هر صفحه در برنامه چند رسانهای برای استفاده در صفحه با کلمات کلیدی و انتقال بین صفحات
paged عدد یکتا انتساب شده به هر صفحه در برنامه چند رسانهای برای استفاده در صفحه با کلمات کلیدی و انتقال بین صفحات
prima facie evidence مدرک محمول بر صحت مدرکی که در صورت تکذیب یا توضیح طرف برای روشن کردن قضیه کافی باشد مدرکی که در نظر اول و پیش از بررسی بیشتر قاطع به نظر می اید
inexplicably بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
HTML مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
added افزوده
gains افزوده
gained افزوده
gain افزوده
additional افزوده
annexed افزوده
accessional افزوده
increments افزوده
addend افزوده
adjunct افزوده
adjuncts افزوده
given in افزوده
increment افزوده
intercalary اضافی افزوده
voice-overs سخنان افزوده
additive افزاینده افزوده
gain score نمره افزوده
add on افزوده شده
added value ارزش افزوده
value added ارزش افزوده
paragogic افزوده الحاقی
an interpolated verse شعر افزوده
additives افزاینده افزوده
paragoge حرف افزوده
attached <adj.> <past-p.> افزوده شده
boosted b voltage ولتاژ افزوده ب
allotted <adj.> <past-p.> افزوده شده
allocated <adj.> <past-p.> افزوده شده
assigned <adj.> <past-p.> افزوده شده
voice-over سخنان افزوده
accruing افزوده شدن
accrues افزوده شدن
accrue افزوده شدن
value added concept مفهوم ارزش افزوده
value added taxation مالیات بر ارزش افزوده
ohm additive افزوده های روغنی
vat مالیات بر ارزش افزوده
excess length طول افزوده شده
value-added tax مالیات بر ارزش افزوده
vats مالیات بر ارزش افزوده
value added tax مالیات بر ارزش افزوده
value added tax مالیات ارزش افزوده
value-added tax مالیات ارزش افزوده
he has none the wiser چیزی براطلاعتش افزوده نشد
feeding storm طوفانی که پیوسته برسختی ان افزوده میشد
her courage did accrue برجراتش افزوده گشت جراتش زیادشد
shirt-tail اطلاعاتی که در آخر مقالهی روزنامه افزوده میشو
shirt-tails اطلاعاتی که در آخر مقالهی روزنامه افزوده میشو
top جدیدترین داده فایل که به پشته افزوده میشود
accession number نمره مسلسل کتابی که به کتب کتابخانه افزوده میشود
progressive rebate تخفیفی که با بالا رفتن حجم خرید به درصد ان افزوده می گردد
explication توضیح
paraphrase توضیح
paraphrases توضیح
explanation توضیح
paraphrasing توضیح
illustrations توضیح
illustration توضیح
elucidation توضیح
remark توضیح
remarked توضیح
remarking توضیح
remarks توضیح
explanations توضیح
paraphrased توضیح
treatise توضیح
commenting توضیح
commented توضیح
comment توضیح
clarification توضیح
treatises توضیح
margin cost مقدار هزینهای ک__ه در نتیجه اف_زایش محصول یک واحد تولیدی به کل هزینه افزوده میشود
pad character حرف اضافی افزوده شده به رشته یا بسته یا فایل تا به اندازه مورد نظر برسد
stirling cycle سیکل موتور گرمایی که در ان گرما در حجم ثابت افزوده میشود و سبب انبساط همدمامیگردد
accountable [explicable] <adj.> قابل توضیح
comprehensible <adj.> قابل توضیح
clearer توضیح دادن
fault description توضیح عیب
clearest توضیح دادن
point out <idiom> توضیح دادن
description of error توضیح اشکال
error description توضیح عیب
description of error توضیح عیب
state- توضیح دادن
defect description توضیح اشکال
clear توضیح دادن
defect description توضیح نقص
fault description توضیح نقص
epexegetically منباب توضیح
understandable <adj.> قابل توضیح
inexplicability توضیح ناپذیری
reasonable [comprehensible] <adj.> قابل توضیح
gloss تفصیل توضیح
error description توضیح نقص
defect description توضیح مشکل
description of error توضیح نقص
to offer an explanation توضیح دادن
explicable <adj.> قابل توضیح
defect description توضیح عیب
explanatorily منباب توضیح
stated توضیح دادن
states توضیح دادن
stating توضیح دادن
fault description توضیح اشکال
error description توضیح خرابی
description of error توضیح خرابی
defect description توضیح خرابی
explicator توضیح دهنده
exponible توضیح بردار
superscription توضیح ادرس
error description توضیح اشکال
state توضیح دادن
expositor توضیح دهنده
step up <idiom> توضیح گرفتن
fault description توضیح مشکل
error description توضیح مشکل
accountable قابل توضیح
description of error توضیح مشکل
clears توضیح دادن
explicable قابل توضیح
fault description توضیح خرابی
elucidator توضیح دهنده
get across <idiom> توضیح دادن
explian توضیح دادن
explains توضیح دادن
explaining توضیح دادن
illustrators توضیح دهنده
explained توضیح دادن
song and dance توضیح زاید
apodictic قابل توضیح
apodeictic قابل توضیح
song and dance توضیح واضحات
unaccountable توضیح ناپذیر
account for توضیح دادن
illustrating توضیح دادن
illustrates توضیح دادن
illustrative توضیح دهنده
statement شرح توضیح
unaccountably توضیح ناپذیر
illustrator توضیح دهنده
statements شرح توضیح
illustrate توضیح دادن
explain توضیح دادن
inexplicable غیر قابل توضیح
it tells its own tale نیازمند به توضیح نیست
put across <idiom> به واضحی توضیح دادن
spell out <idiom> واضح توضیح دادن
ignotum per igno tius توضیح مجهول با چیزمجهول تر
proponent توضیح دهنده طرفدار
illustrate شرح و توضیح دادن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com