Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
skeleton key
کلیدی که چندین قفل را بازکند
skeleton keys
کلیدی که چندین قفل را بازکند
Other Matches
campus environment
محل بزرگی که چندین اتصال کاربر با چندین شبکه دارد مثل دانشگاه یا بیمارستان
communication
پردازندهای که شامل چندین تابع handshaking وتشخیص خطا برای چندین اتصال بین وسایل است
polygenetic
دارای چندین نیا یا چندین تخم
multivalent
دارای چندین قدر چندین بنیانی
scroll
کلیدی
key currencies
کلیدی
scrolls
کلیدی
multikey
چند کلیدی
keyword
کلمه کلیدی
keyword
واژه کلیدی
key entry
دخول کلیدی
key verification
بازبینی کلیدی
key projects
طرحهای کلیدی
keyed access
دستیابی کلیدی
keylock
قفل کلیدی
keypunch
منگنه کلیدی
keyspace
فاصله کلیدی
key industries
صنایع کلیدی
key
[حرکت کلیدی شطرنج]
keyword in context
کلمه کلیدی در متن
kwic
کلمه کلیدی در متن
keypad
صفحه کلیدی با کلیدهای
keyboard perforator
سوراخ کن صفحه کلیدی
keyboard enirv
دخول صفحه کلیدی
rollover
صفحه کلید با بافرکوچک موقت به طوری که میتواند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوندارسال کند
navigation
چند رسانهای با کلمات کلیدی
key
کلیدی که یک حرف را تولید میکند
You gave me the wrong key .
کلیدی که به من دادی عوضی بود
ksr
کلمه کلیدی ارسال-پذیرش
wall mounted switch
کلیدی که روی دیوار نصب میشود
key
کلیدی که ورودیهای یک رکورد را مشخص میکند
bass clef
کلیدی که زیر f ومیان cقرار میگیرد
softest
کلیدی که به وسیله برنامه تغییر میکند
softer
کلیدی که به وسیله برنامه تغییر میکند
homes
کلیدی که نشانه گر را به شروع خط متن می برد
home
کلیدی که نشانه گر را به شروع خط متن می برد
soft
کلیدی که به وسیله برنامه تغییر میکند
pause key
[کلیدی که موقتا فرآیند را قطع میکند]
attentions
کلیدی در ترمینال که به پردازنده سیگنال وقفه می فرستد
attention
کلیدی در ترمینال که به پردازنده سیگنال وقفه می فرستد
key
کلیدی که کار مخصوص یا مجموعه دستوراتی دارد
ascii
صفحه کلیدی که همه حروف ASC II را دارد
key
کلیدی که تابع دومی برای آن کلید دارد.
entered
کلیدی که بیان کننده انتهای یک ورودی یا یک خط از متن
enter
کلیدی که بیان کننده انتهای یک ورودی یا یک خط از متن
alphanumeric
صفحه کلیدی که شامل حروف و اعداد است
passkey
کلیدی که چند قفل را باز کند مفتاح
case
کلیدی که حروف را از بزرگ به کوچک تبدیل میکند
cases
کلیدی که حروف را از بزرگ به کوچک تبدیل میکند
enters
کلیدی که بیان کننده انتهای یک ورودی یا یک خط از متن
backspace
کلیدی که باعث برگشت یک واحد به عقب یا چپ نشانه گر میشود
page
کلیدی که محل نشانه گر را به اندازه خط وط یک صفحه حرکت دهد
pages
کلیدی که محل نشانه گر را به اندازه خط وط یک صفحه حرکت دهد
softer
صفحه کلیدی که کار کلیدها با برنامه تغییر میکند
paged
کلیدی که محل نشانه گر را به اندازه خط وط یک صفحه حرکت دهد
hexadecimal notation
صفحه کلیدی که حاوی کلیدهای مبنای شانزده باشد
prtsc
کلیدی که محتوای موجود روی صفحه را به چاپگر بفرستد
key
کد عددی برای معرفی کلیدی که انتخاب شده است
hex
صفحه کلیدی که حاوی کلیدهای مبنای شانزده باشد
softest
صفحه کلیدی که کار کلیدها با برنامه تغییر میکند
soft
صفحه کلیدی که کار کلیدها با برنامه تغییر میکند
key
کلیدی که برای اندیس گذاری رکورد به کار می رود.
page
کلیدی که محل نمایشگر را با تعداد خط وط صفحه نمایش پایین می برد
pages
کلیدی که محل نمایشگر را با تعداد خط وط صفحه نمایش پایین می برد
paged
کلیدی که محل نمایشگر را با تعداد خط وط صفحه نمایش پایین می برد
clicked
نگه داشتن و آزاد کردن کلیدی از صفحه کلید یا mouse
clicks
نگه داشتن و آزاد کردن کلیدی از صفحه کلید یا mouse
click
نگه داشتن و آزاد کردن کلیدی از صفحه کلید یا mouse
carriage return
سیگنال یا کلیدی که به شروع خط بعد کاغذ یا صفحه نمایش می رود
repeat
کلیدی روی صفحه کلید که حرف انتخاب شده را تکرار میکند
codepages
تعریف حرفی که توسط کلیدی از صفحه کلید ایجاد شده است
end
روی صفحه کلید IBM PC کلیدی که نشانه گر را به انتهای خط فعلی میبرد
ended
روی صفحه کلید IBM PC کلیدی که نشانه گر را به انتهای خط فعلی میبرد
ends
روی صفحه کلید IBM PC کلیدی که نشانه گر را به انتهای خط فعلی میبرد
repeats
کلیدی روی صفحه کلید که حرف انتخاب شده را تکرار میکند
hypermedia
متن با کلمات کلیدی خاص که قادر به نمایش تصویر و صوت باشد
cursor
کلیدی در صفحه کلید که به نشانه گر اجازه میدهد در جهتهای مختلف حرکت کند
cursors
کلیدی در صفحه کلید که به نشانه گر اجازه میدهد در جهتهای مختلف حرکت کند
insert key
کلیدی که برنامه کلمه پرداز یا ویرایشگر را وارد حالت درج و نه نوشتن مجدد میکند
ins key
کلیدی که کلمه پرداز یا برنامه ویرایشگر را وارد حالت درج و نه نوشتن مجدد میکند
caps
کلیدی روی صفحه کلید که باعث میشود همه حروف بزرگ نوشته شوند
inserting
کلیدی که برنامه کلمه پرداز یا ویرایشگر را وارد حالت درج و نه نوشتن مجدد میکند
insert
کلیدی که برنامه کلمه پرداز یا ویرایشگر را وارد حالت درج و نه نوشتن مجدد میکند
capitals
کلیدی روی صفحه کلید که باعث میشود همه حروف بزرگ نوشته شوند
inserts
کلیدی که برنامه کلمه پرداز یا ویرایشگر را وارد حالت درج و نه نوشتن مجدد میکند
tactile
صفحه کلیدی که حاوی نشانههای مخصصوص برای انتخاب کلید باشد مثل ایجاد صدا
key
کلیدی که نشانه گر یا نوک چاپ را به ابتدای خط بعد روی صفحه یا ماشین تایپ یا چاپگر می برد
several
چندین
lot
چندین
ten
چندین
multipoint
با چندین خط وط
multiple
چندین
multifold
چندین
Several persons ( people ).
چندین تن
keyboard terminal
صفحه کلیدی شبیه به دستگاه ماشین تحریر که اجازه میدهد تا اطلاعات به درون یک سیستم کامپیوتری وارد شود
return
کلیدی درصفحه کلید برای نشان دادن اینکه تمام داده مورد نظر وارد شده اند
blind keyboard
صفحه کلیدی که خروجی آن نشان داده نمیشود ولی مستقیماگ روی نوار یا دیسک مغناطیسی ضبط میشود
returned
کلیدی درصفحه کلید برای نشان دادن اینکه تمام داده مورد نظر وارد شده اند
pooler
وسیلهای برای یکپارچه کردن و یا تبدیل داده کلیدی ورودی به صورتی که قابل قبول کامپیوتر اصلی باشد
returning
کلیدی درصفحه کلید برای نشان دادن اینکه تمام داده مورد نظر وارد شده اند
returns
کلیدی درصفحه کلید برای نشان دادن اینکه تمام داده مورد نظر وارد شده اند
oft
[archaic, literary]
<adv.>
چندین بار
many times
<adv.>
چندین بار
many
چندین بسا
a lot of times
<adv.>
چندین بار
multivincular
چندین پیوندی
often
<adv.>
چندین بار
time and again
چندین بار
several thousands
چندین هزار
frequently
<adv.>
چندین بار
multilineal
دارای چندین خط
many books
چندین کتاب
many times
چندین بار
over again
چندین بار
over and over again
چندین بار
manyfold
چندین مرتبه
alternates
چندین بار
for reasons
به چندین دلیل
dozens of times
چندین بار
multicolour
با چندین رنگ
multivalve
چندین دریچهای
regularly
[often]
<adv.>
چندین بار
various
چندتا چندین
many a time
چندین بار
on any number of occasions
<adv.>
چندین بار
over and over
چندین بار
on several occasions
در چندین وهله
alternate
چندین بار
alternated
چندین بار
manifold copies
چندین نسخه
swarms
چندین اشکال برنامه
swarmed
چندین اشکال برنامه
swarm
چندین اشکال برنامه
floscular
مرکب از چندین گلچه
ended
در انتها یا پس از چندین مشکل
ends
در انتها یا پس از چندین مشکل
end
در انتها یا پس از چندین مشکل
multiplicate
چندین نسخه برداشتن از
master key
کلید چندین قفل
polygastric
دارای چندین معده
cluster-block
چندین طبقه آپارتمان
pooh bah
صاحب چندین مقام
polyphonous
نماینده چندین صدا
polyphonic
نماینده چندین صدا
polymerous
دارای چندین جزء
polygenetic
دارای چندین مبدا
multivocal
دارای چندین معنی
multifoliate
دارای چندین برگچه
multi tasking
اجرای چندین کار
multitasking
اجرای چندین کار
multistorey
ساختمان چندین طبقه
master keys
کلید چندین قفل
high-rise
ساختمان چندین اشکوبه
integration
انجام چندین عمل با هم
Many years passed .
چندین سال گذشت
multicoloured
دارای چندین رنگ
A multi-storey building.
ساختمان چندین طبقه
He received several bullet wounds
چندین تیربه اوخورد
variform
دارای چندین شکل
escape character
کلیدی روی صفحه کلید که به کاربر امکان وارد کردن کد espace را میدهد برای کنترل حالت ابتدایی یا عملیات کامپیوتر
master clear
کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
edited
کلیدی که تابعی را آغاز میکند که استفاده از ویرایشگر را ساده تر میکند
edit
کلیدی که تابعی را آغاز میکند که استفاده از ویرایشگر را ساده تر میکند
ctrl break
در DOS فرمان صفحه کلیدی که اخرین فرمان داده شده رالغو میکند
record
کلیدی در دستگاه ضبط کننده برای بیان امادگی ضبط سیگنال ها روی رسانه
del
کلیدی در صفحه کلید که نشانه گر را یک حرف به عقب برمی گرداند و آن حرف را پاک میکند
multi disk
مربوط به چندین نوع دیسک
group
جمع اوری چندین چیز با هم
groups
جمع اوری چندین چیز با هم
groups
جمع کردن چندین وسیله با هم
group
جمع کردن چندین وسیله با هم
broadcast
ارسال داده به چندین گیرنده 2-
Several cars collided.
چندین اتوموبیل بهم خوردند
Several pages have been torn out.
چندین صفحه اش پاره شده
cornet a pistons
یکجورسازشیپوری که چندین دکمه دارد
polygenous
از چندین جورخاره درست شده
broadcasts
ارسال داده به چندین گیرنده 2-
heteronomous
روینده تحت چندین قانون
flanker
[یکی از چندین گوشه ساختمان]
multipoint
اتصال چندین باره به یک خط یا یک کامپیوتر
num lock key
کلیدی که کارایی قسمت عددی صفحه کلید را از کنترل نشانه گر به ورودی عددی تط بیق میدهد
CTR
کلید کنترل یا کلیدی روی ترمینال کامپیوتر که در صورت انتخاب شدن یک حرف کنترلی به کامپیوتر می فرستد
multiplex
ترکیب چندین پیام در یک رسانه ارسال
Several engineeres were removed from office.
چندین مهندس از کار بر کنار شدند
combination
چندین چیز که با هم ترکیب شده اند
complicated
با چندین بخش یا مشکل برای فهمیدن
i wrote letter a letter
چندین کاغذ پشت سرهم نوشتم
IBM
صفحه کلیدی که حاوی کلیدهای تابعی است و در سمت چپ کلیدهای اصلی قرار دارد و نوشته عددی جداگانه ندارد
manifold writer
ماشینی که چندین نسخه باکاغذ برگردان بر میدارد
broadcast
پیام یا دادهای که به چندین کاربر ارسال شود
broadcasts
شبکه ارسال داده به چندین دریافت کننده
manifolder
ماشینی که چندین تسخه باکاغذ بر گردان بر میدارد
broadcasts
پیام یا دادهای که به چندین کاربر ارسال شود
broadcast
شبکه ارسال داده به چندین دریافت کننده
parallels
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
varriform
دارای چندین شکل گوناگون مختلف الشکل
parallel
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
paralleling
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallelled
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
paralleled
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com