Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (35 milliseconds)
English
Persian
hard
که پیش از کار کردن درست وسیله باید ترمیم شود
harder
که پیش از کار کردن درست وسیله باید ترمیم شود
hardest
که پیش از کار کردن درست وسیله باید ترمیم شود
Other Matches
rate
بیشترین خروجی وسیله که باید با مشخصات ابتدایی تط ابق داشته باشد
rates
بیشترین خروجی وسیله که باید با مشخصات ابتدایی تط ابق داشته باشد
fails
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fail
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
failed
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
master
مهمترین شخص یا وسیله در سیستم . به روزترین و درست ترین فایل
masters
مهمترین شخص یا وسیله در سیستم . به روزترین و درست ترین فایل
mastered
مهمترین شخص یا وسیله در سیستم . به روزترین و درست ترین فایل
contention
سیستم کنترل ارتباطی که در آن وسیله باید منتظر زمان آزاد پیش از ارسال داده شود
contentions
سیستم کنترل ارتباطی که در آن وسیله باید منتظر زمان آزاد پیش از ارسال داده شود
comparator
وسیله منط قی که درستی خروجی آن درست است که ورودیها با هم فرق کنند
collectivism
اعتقاد به این مسئله که جامعه باید به وسیله مساعی جمعی وهمکاری همه احاد ان اداره شود
accuracy
کدی که تشخیص میدهد آیا داده دقیق است و یا باید توسط یک وسیله خاص از ثبت درآید
rehabilitated
ترمیم کردن
restored
ترمیم کردن
rehabilitates
ترمیم کردن
reshuffle
ترمیم کردن
reshuffled
ترمیم کردن
reshuffles
ترمیم کردن
reshuffling
ترمیم کردن
rehabilitate
ترمیم کردن
reforms
ترمیم کردن
restoring
ترمیم کردن
amending
ترمیم کردن
restore
ترمیم کردن
reform
ترمیم کردن
rehabilitating
ترمیم کردن
restores
ترمیم کردن
amended
ترمیم کردن
amend
ترمیم کردن
MCI device
وسیله چند رسانهای قابل تشخیص که با درایور درست در کامپیوتر نصب شده است
temper
درست ساختن درست خمیر کردن
tempered
درست ساختن درست خمیر کردن
tempers
درست ساختن درست خمیر کردن
connectivity
توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
simulate
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulating
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulates
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
chains
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chain
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
communication
بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
sensor
وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
touches
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
touch
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
join
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joined
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
intersection
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersections
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
joins
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
and
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
OR function
تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
meet
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meets
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
coincidence function
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
false
1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
alternation
تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
conjunction
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
conjunctions
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
disjunction
تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
unions
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
union
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
either or operation
تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
assertion
1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
antiwithdrawal device
وسیله ضد باز کردن ماسوره بمب وسیله ضد دستکاری ماسوره
fet
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
gather
و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
to pattern out
ازروی نمونه درست کردن مطابق الگویاقالب طرح کردن
gathered
و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
double coincidence of wants
زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
amendments
ترمیم
betterment
ترمیم
amendment
ترمیم
regeneration
ترمیم
restoration
ترمیم
recovery
ترمیم
recoveries
ترمیم
reconstructions
ترمیم
reconstruction
ترمیم
jobs
مرتب کردن کارهایی که باید پردازش شوند
job
مرتب کردن کارهایی که باید پردازش شوند
dress
لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
labourvt
بزحمت درست کردن مفصلابحث کردن بدرازاکشیدن
dresses
لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
shapes
درست کردن
to set in order
درست کردن
to set to rights
درست کردن
manufacture
درست کردن
make up
درست کردن
concocting
درست کردن
shape
درست کردن
to sct aright
درست کردن
to put in to shape
درست کردن
to riven laths
یا درست کردن
indite
درست کردن
fashion
درست کردن
fashioned
درست کردن
fashioning
درست کردن
fashions
درست کردن
cleanest
درست کردن
cleaned
درست کردن
to set
درست کردن
clean
درست کردن
cleans
درست کردن
set right
درست کردن
weave
درست کردن
weaves
درست کردن
gulleys
درست کردن
gullies
درست کردن
gully
درست کردن
concocts
درست کردن
to cleanvp
درست کردن
manufactured
درست کردن
redd
درست کردن
manufactures
درست کردن
builds
درست کردن
concocted
درست کردن
fix up
درست کردن
concoct
درست کردن
set in order
درست کردن
makes
درست کردن
make
درست کردن
build
درست کردن
buildings
درست کردن
to put to rights
درست کردن
fabricate
درست کردن
to erect into
درست کردن از
corrects
درست کردن
adapt
درست کردن
correcting
درست کردن
trims
درست کردن
fabricated
درست کردن
fettle
درست کردن
to get up
درست کردن
fabricates
درست کردن
fabricating
درست کردن
trim
درست کردن
trimmest
درست کردن
correct
درست کردن
to fix up
درست کردن
judiciousness
قضاوت درست تشخیص درست
error recovery
ترمیم خطا
restoration
اعاده ترمیم
recovering
ترمیم شدن
recovers
ترمیم شدن
cabinet reshuffle
ترمیم کابینه
recover
ترمیم شدن
file recovery
ترمیم فایل
charters
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
chartering
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
chartered
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
charter
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
mends
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mended
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
to adapt
[to]
جور کردن
[درست کردن ]
[سازوار کردن]
[به]
mend
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
scrambling
املت درست کردن
scrambles
املت درست کردن
stage craft
فن درست کردن نمایش
frame
پاپوش درست کردن
reconditioned
دوباره درست کردن
reconditions
دوباره درست کردن
to weave a plot
دوزوکلک درست کردن
die sink
خزینه درست کردن
to word up
کم کم درست کردن کم کم رسانیدن
scramble
املت درست کردن
To put things straight(right).
کارها را درست کردن
railroad
پاپوش درست کردن
corn popping
درست کردن چس فیل
scrambled
املت درست کردن
teams
دسته درست کردن
manipulated
با دست درست کردن
recondition
دوباره درست کردن
to mill flour
ارد درست کردن
dress
درست کردن لباس
dresses
درست کردن لباس
to make something
چیزی را درست کردن
manipulates
با استادی درست کردن
dowel
میخچه درست کردن
railroads
پاپوش درست کردن
manipulated
با استادی درست کردن
manipulate
با دست درست کردن
manipulate
با استادی درست کردن
blow down
بافوت درست کردن
roughcast
اجمالا درست کردن
orthoepy
فن درست تلفظ کردن
vint
درست کردن یا ریختن
to toss up
زود درست کردن
exacted
تحمیل کردن بر درست
pond
حوض درست کردن
hedged
خاربست درست کردن
re form
دوباره درست کردن
ponds
حوض درست کردن
exact
تحمیل کردن بر درست
image erection
درست کردن تصویر
hedge
خاربست درست کردن
team
دسته درست کردن
manipulates
با دست درست کردن
strike off
بی زحمت درست کردن
to manufacture
[into]
ساختن
[درست کردن]
[به]
exacts
تحمیل کردن بر درست
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com