Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
geodesic
کوتاه ترین خط ترسیم شده بین دو نقطه درروی سطح
Other Matches
geodetic
کوتاه ترین خط ترسیم شده بین دو نقطه در روی سطح
zero
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeros
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
eastermost
شرقی ترین نقطه
easternmost
شرقی ترین نقطه
water collecting sump
پایین ترین نقطه در یک سیستم که در ان اب جمع میشود
geodetical
کوتاه ترین خطی که دونقطه رادر روی سطحی بهم میپوند د
geodeticline
کوتاه ترین خطی که دونقطه رادر روی سطحی بهم میپوند د
fairway
قسمت چمن کاملا" کوتاه شده بین نقطه شروع و پایان گلف
fairways
قسمت چمن کاملا" کوتاه شده بین نقطه شروع و پایان گلف
ended
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
end
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ends
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
nethermost
پایین ترین زیر ترین
junctions
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junction
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point
نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
carried
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carrying
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carry
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carries
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
atop
درروی
normal exit
درروی عادی
caption
گواهی مندرج درروی سند
captions
گواهی مندرج درروی سند
combat resolution
تعیین جزئی ترین رده رزمی جزئی ترین رده شرکت کننده در رزم
prunt
الت بته چسبانی درروی گلدان
control point
نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
neontology
بر رسی در جانورانی که درروی زمین مانده اند
oblique projection
نمایش اجسامی درروی صفحه بوسیله تصویرمایل
court rug
فرش تالاری یا درباری
[این نوع فرش از نفیس ترین و گران ترین فرش ها می باشد و دارای نقش ها و طرح های عالی با نخ ممتاز بوده و فقط بصورت سفارشی برای محل های خاص بافته می شود.]
chute
سرسره بادی برای فراراضطراری از هواپیما درروی زمین
chutes
سرسره بادی برای فراراضطراری از هواپیما درروی زمین
keyholing
رقص و جست و خیز گلوله درروی مسیر عدم ثبات مسیرگلوله
blast
منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
blasts
منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
short lunge
نوعی سخمه کوتاه یا ضربه کوتاه در جنگ
foot spot
نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
triple point
نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
pull up point
نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
bearing
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
picture point
نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
ti;me to go
زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
line of vision
خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
pointillism
شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
switching
مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
free drop
برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
plot
ترسیم
tracing
ترسیم
plots
ترسیم
plotted
ترسیم
lineation
ترسیم خط
drawing
ترسیم
drawings
ترسیم
tracings
ترسیم
depiction
ترسیم
depictions
ترسیم
approached
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approaches
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
mark
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
azimuth
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
marks
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
load point
نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
approach
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
kluged
ترسیم موقت
map
ترسیم کردن
maps
ترسیم کردن
draw program
برنامه ترسیم
charts
ترسیم اماری
stipple
ترسیم بانقطه
mechanical drawing
ترسیم مکانیکی
chartography
ترسیم نقشه
mirror tracing
ترسیم از ایینه
computer drawing
ترسیم کامپیوتری
line drawings
ترسیم خطی
line drawing
ترسیم خطی
chart
ترسیم اماری
charted
ترسیم اماری
charting
ترسیم اماری
scatter plot
ترسیم توزیعی
scatter plot
ترسیم پراکنده
planography
فن ترسیم نقشه
on board spares
قطعات تعمیراتی موجود درروی یک ناو قطعات موجوددر انبار
wet storage
بارگیری روی عرشه کشتی درروی دریا بارگیری دریایی
charging point
محل هواگیری و گازگیری درروی هواپیما محل شارژ یاپر کردن گاز
endermic
انجه که درروی پوست یا دربین پوست عمل میکند
radar correlation
درک وابستگی اطلاعات یاهدفهای موجود درروی صفحه رادار با اطلاعات وهدفهای مورد نظر
art of drawing
هنر ترسیم رسم
freehand method
روش ترسیم ازاد
trace
مقدار ناچیز ترسیم
traced
مقدار ناچیز ترسیم
traces
مقدار ناچیز ترسیم
plotter
وسیله ترسیم مسیر
plotters
وسیله ترسیم مسیر
delineating
ترسیم نمودن معین کردن
trammel
الت ترسیم بیضی تعدیل
rescale
بمقیاس کوچکتری ترسیم کردن
aircraft plotter
وسیله ترسیم مسیر هواپیما
macpaint
یک برنامه ترسیم برای ریزکامپیوتر
automated flowchart
ترسیم نمودار به صورت خودکار
delineate
ترسیم نمودن معین کردن
delineates
ترسیم نمودن معین کردن
delineated
ترسیم نمودن معین کردن
pantywaist
شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه
shorthorn
جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس
pyramid spot
نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
irretraceable
که نتوان دوباره کشیدیا ترسیم کرد
To draw something in out line .
شکل کلی چیزی را ترسیم کردن
t square
خطکش مخصوص ترسیم خطوط موازی
whatman
کاغذ اعلی مخصوص ترسیم وطراحی
crossing point
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
flash point
نقطه الوگیری نقطه افروزش
crossing points
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
holding point
نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
seismogram
منحنیهای ترسیم شده بوسلیه زلزله نگار
reprographics
ترسیم ها و فیلم ها و روشهای تولید انبوه مجدد
roll in point
نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
absorption representation
[حذف یا مختصر سازی جزییات در ترسیم ساختمان یا مناظر آن]
short quard
سخمه گارد کوتاه در جنگ سرنیزه سخمه کوتاه
carrier air group
دو یا چند گردان هوایی که درروی یک ناو مستقر باشند گروه هوایی ناو هواپیمابر
godroon
اشکال محدب حاشیه بشقاب وفروف قدیمی که برای زینت ترسیم میشود
punctuation marks
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation mark
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
litter relay point
نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
backmost
پس ترین
point set curve
منحنی ایکه توسط یک سری ازپاره خطهای ترسیم شده میان نقاط تعریف میشود
kinematics
فرایند مهندسی کامپیوتر برای ترسیم یا روح دادن اجزاماشین یا ساختار تحت طراحی سیستم
simulations
روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
simulation
روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
midmost
میان ترین
lowest
پایین ترین
furthest
پیشرفته ترین
eldest
مسن ترین
least significant
کم اهمیت ترین
lattermost
عقب ترین
undermost
پایین ترین
undermost
زیر ترین
leftmost
سمت چپ ترین
hindmost
عقب ترین
lower most
پایین ترین
rightmost
راست ترین
drier
: خشک ترین
most important
<adj.>
مهم ترین
proto
مهم ترین
westernmost
غربی ترین
backmost
عقب ترین
lattermost
پست ترین
nethermost
پست ترین
middlemost
میان ترین
most significant
پراهمیت ترین
more like;most like
شبیه ترین
bottommost
پایین ترین
meritorious
شایسته ترین
first and foremost
<adv.>
پیش ترین
lowermost
پایین ترین
arrant
بدنام ترین
best
عظیم ترین
aftmost
عقب ترین
driest
خشک ترین
rearmost
عقب ترین
foremost
پیش ترین
topmost
اعلی ترین
downmost
پایین ترین
ground readiness
اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
pointillism
نقاشی نقطه نقطه
point-to-point connection
اتصال نقطه به نقطه
point to point network
شبکه نقطه به نقطه
tick
سخت ترین مرحله
ticked
سخت ترین مرحله
ticks
سخت ترین مرحله
least significant bit
کم اهمیت ترین بیت
neap
خفیف ترین جزر و مد
most significant digit
با اهمیت ترین رقم
most significant digit
با ارزش ترین رقم
least significant digit
کم اهمیت ترین رقم
most significant bit
با ارزش ترین بیت
most significant bit
با اهمیت ترین بیت
bottom price
پائین ترین قیمت
neap tide
پائین ترین جزر و مد
aftermost
عقب ترین واپسین
tenth rate
پایین ترین درجه
royal road
اسان ترین راه
tenth rate
از پایین ترین جنس
innermost
داخلی ترین دراعماق
full-backs
عقب ترین بازی کن
next
نزدیک ترین پس ازان
lsb
کم اهمیت ترین بیت
top flight
اعلی ترین مرتبه
full-back
عقب ترین بازی کن
best
شایسته ترین پیشترین
heartstring
عمیق ترین احساسات دل
refresh rate
تعداد دفعات در ثانیه که یک تصویر بر روی CRT بایدمجددا" ترسیم شود تا چشمک نزند میزان دوباره سازی
combat resolution
پایین ترین رده رزمی
curtail step
پایین ترین پله پلگان
thermosphere
خارجی ترین لایه اتمسفر
culminant
درمرتفع ترین موضع کامل
lower high water
پایین ترین پیشرفت اب دریا
fullback
جای عقب ترین بازی کن
main battle tank
قوی ترین تانک رزمی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com