Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (2 milliseconds)
English	Persian
gyroscope	گردش نما ژیروسکوپ
gyroscopes	گردش نما ژیروسکوپ
Other Matches
gyrohorizon	افق ژیروسکوپ سطح مبنای ژیروسکوپ
directional gyroscope	ژیروسکوپ سمت نما ژیروسکوپ سمتی
apparent recession	انحراف سمت فاهری ژیروسکوپ انحراف فاهری محور ژیروسکوپ
gyroscope	ژیروسکوپ
gyro	ژیروسکوپ
gyroscopes	ژیروسکوپ
constant displacement pump	پمپی با خروجی ثابت که درهر دور گردش مقدار ثابتی سیال جابجا میکند و مقدارجریان تنها بستگی به سرعت گردش ان دارد
flowchart template	یک راهنمای پلاستیکی که حاوی بریده هایی از علائم گردش کار بوده و در تهیه یک نمودار گردش کار بکاربرده میشود
equation of exchange	همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
directional gyro indicator	دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
preccession	انحراف محور ژیروسکوپ انحراف ژیروسکوپی
apparent wander	انحراف سمت ژیروسکوپی انحراف سمت ژیروسکوپ دراثر چرخش زمین
rev	گردش
revolutions	گردش
revved	گردش
revving	گردش
stroll	گردش
strolled	گردش
strolls	گردش
wrested	گردش
twirl	گردش
revs	گردش
revolution	گردش
meanders	گردش
meandered	گردش
perambulation	گردش
wrest	گردش
wresting	گردش
wrests	گردش
gyration	گردش
gyrations	گردش
operation	گردش
water circulation	گردش اب
excursion	گردش
excursions	گردش
movement	گردش
traverse	گردش
meander	گردش
paseo	گردش
on the rove	در گردش
cycled	گردش
cycles	گردش
ambulation	گردش
rotation	گردش
counterclockwise rotation	گردش به چپ
traversed	گردش
traverses	گردش
traversing	گردش
hiked	گردش
hikes	گردش
hiking	گردش
circumrotation	گردش
promenade	گردش
promenades	گردش
cycle	گردش
flowine	خط گردش
flowline	خط گردش
nutation	گردش
jaunt	گردش
jaunts	گردش
hike	گردش
twirled	گردش
twirling	گردش
twirls	گردش
maeander	گردش
left handed rotation	گردش به چپ
itineration	گردش
run	گردش
runs	گردش
itineracy	گردش
race	گردش
raced	گردش
races	گردش
walking	گردش
periods	گردش
canter	گردش
cantered	گردش
cantering	گردش
circulations	گردش
canters	گردش
travel	گردش
traveled	گردش
travels	گردش
circuits	گردش
turnover	گردش
trip	گردش
tripped	گردش
trips	گردش
period	گردش
flow	گردش
flowed	گردش
flows	گردش
circuit	گردش
progressing	گردش
meandering	گردش
turn	گردش
anticlockwise rotation	گردش به چپ
turns	گردش
progressed	گردش
circulation	گردش
progress	گردش
progresses	گردش
eyre	گردش دورانی
flow of expenditure	گردش هزینه
rpm	گردش بر دقیقه
excursionist	گردش کننده
rev	گردش بر دقیقه
clockwise rotation	گردش به راست
continous running	گردش دائمی
angle of rotation	زاویه گردش
flow of production	گردش تولید
turn-over	گردش معاملات
flow of information	گردش اطلاعات
sales {pl}	گردش معاملات
flow of income	گردش درامد
river trip	گردش رودخانه ای
flow direction	جهت گردش
field trip	گردش علمی
budget cycle	گردش بودجه
capital turnover	گردش سرمایه
cash flows	وجوه در گردش
revs per minute	گردش بر دقیقه
cycle of water	گردش اب در طبیعت
cycle of the room	گردش ماه
clockwise rotation	گردش براست
to take a stroll	گردش کردن
cooling water circulation	گردش اب سرد
control flow	گردش کنترل
rotational speed	گردش بر دقیقه
continous cycle	گردش دائمی
circulationg air	هوای در گردش
circulation of money	گردش پول
daily round	گردش روزانه
circulating asset	دارایی در گردش
number of revolutions	گردش بر دقیقه
circulating capital	سرمایه در گردش
excurse	گردش کردن
circulative	گردش کننده
revolutions per minute	گردش بر دقیقه
speed of rotation	گردش بر دقیقه
circulation capital	سرمایه در گردش
data flow	گردش داده ها
currency circulation	گردش پول
turnaround time	زمان گردش
to make an excursion	به گردش رفتن
to make an excursion	گردش کردن
to go for a stroll	گردش کردن
to be in a whirl	گردش کردن
the turn of a wheel	گردش چرخ
take a walk	گردش کردن
turning circle	دایره گردش
turning effect	اثر گردش
volume of sales	گردش معاملات
walkabouts	گردش پیاده
walkabout	گردش پیاده
rpm	گردش در دقیقه
sashay	گردش سفر
movableness	گردش دار
money in circulation	پول در گردش
promenader	گردش کننده
itinerate	گردش کردن
itinerancy	در بدری گردش
hydraulic cycle	گردش اب در طبیعت
gyringly	گردش کنان
gyre	گردش دایره
go for a walk	گردش رفتن
fractional rotation	گردش کسری
rotation in a clockwise direction	گردش به راست
negative caster	گردش معکوس
nyuctitropism	گردش برگ در شب
round robin	با گردش نوبت
right handed rotation	گردش به راست
revolving fund	اعتبار در گردش
rate of turn	میزان گردش
raceway	حلقه گردش
program flow	گردش برنامه
train ride	گردش با قطار
pleasure ground	گردش گاه
trading capital	سرمایه در گردش
operating capital	سرمایه در گردش
roams	گردش کردن
perambulating	گردش کردن در
circuits	مسیر گردش
revolve	گردش کردن
rolls	چرخش گردش
gyroscope	گردش بین
gyroscopes	گردش بین
rolled	چرخش گردش
roll	چرخش گردش
to go for a walk	گردش رفتن
circulates	به گردش در اوردن
working capital	سرمایه در گردش
rambling	گردش کننده
cycles	دوره گردش
perambulate	گردش کردن در
cycled	دوره گردش
cycle	دوره گردش
perambulated	گردش کردن در
revolved	گردش کردن
circulate	گردش کردن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com