Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
face hold
گرفتن غیرمجاز دهان و چشم و بینی
Other Matches
hold
گرفتن غیرمجاز توپ
holds
گرفتن غیرمجاز توپ
orinasal
از دهان و بینی درامده
respirators
اسبابی که به دهان و بینی می گذارند تا از استنشاق موادزیان اور جلوگیری کند
respirator
اسبابی که به دهان و بینی می گذارند تا از استنشاق موادزیان اور جلوگیری کند
hold
گرفتن غیرمجاز حریف ضربه به گوی اصلی بیلیاردکه مسیر معمولی را طی نکند
holds
گرفتن غیرمجاز حریف ضربه به گوی اصلی بیلیاردکه مسیر معمولی را طی نکند
holding
گرفتن بازیگر ماندن غیرمجاز توپ والیبال در دست صیقلی بودن مسیرگوی بولینگ
muffle
دم دهان کسی را گرفتن چشم بستن
muffling
دم دهان کسی را گرفتن چشم بستن
muffles
دم دهان کسی را گرفتن چشم بستن
drivel
اب دهان جاری ساختن از دهن یا بینی جاری شدن دری وری سخن گفتن
sniffs
بینی گرفتن
sniff
بینی گرفتن
sniffing
بینی گرفتن
sniffed
بینی گرفتن
to blow nose
گرفتن بینی
snivelled
اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
sniveling
اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
snivel
اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
snivels
اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
sniveled
اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
snivelling
اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
slaver
گلیز مالیدن بزاق از دهان ترشح کردن اب افتادن دهان
slaver
اب دهان اب دهان روان ساختن چاپلوسی کردن
To pass the news by word of mouth .
خبری را در دهان به دهان پخش کردن
rictus
گشادی دهان چاک دهان پرندگان
stomal
دهان دار وابسته به دهان
kiss of life
تنفس مصنوعی دهان به دهان
expired air method
روش دهان به دهان method mouth to mouth :syn
pug nosed
دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
snub-nosed
دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
snub nosed
دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
septum
حفرههای بینی پره بینی
unlicensed
غیرمجاز
unallowable
غیرمجاز
wildcat
غیرمجاز
illicit
غیرمجاز
wildcats
غیرمجاز
unauthorized
غیرمجاز
obstruction
سد کردن غیرمجاز
gavel
بهره غیرمجاز
obstructions
سد کردن غیرمجاز
illegal
حرام غیرمجاز
gavels
بهره غیرمجاز
interference
ممانعت غیرمجاز
double hit
دو ضربه غیرمجاز پی در پی
interferes
سد کردن غیرمجاز
interfere
سد کردن غیرمجاز
interfered
سد کردن غیرمجاز
contraband
کالای غیرمجاز
block
سدکردن غیرمجاز حریف
elbowing
ضربه غیرمجاز با ارنج
carry
حمل غیرمجاز توپ
blocked
سدکردن غیرمجاز حریف
crackback
نوعی سد کردن غیرمجاز
blocks
سدکردن غیرمجاز حریف
carried
حمل غیرمجاز توپ
carrying
حمل غیرمجاز توپ
carries
حمل غیرمجاز توپ
high stick
بالا بردن غیرمجاز چوب
throw forward
بردن غیرمجاز توپ به جلو
exclusion area
منطقه غیرمجاز از نظر دسترسی
finger hold
خم کردن غیرمجاز انگشت حریف
water bailiffs
مامور جلوگیری از صید غیرمجاز
interference
سد کردن غیرمجاز راه حریف
hooking
سد کردن غیرمجاز حریف باچوب
washed
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
ooch
حرکت غیرمجاز قایق بدون باد
washes
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
wash
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
encroaching
قرار دادن غیرمجاز بدن جلوتراز خط تجمع
vital point
حرکت غیرمجاز ضربه به نقاط حساس بدن
false start
حرکت غیرمجاز مهاجم پیش از رد کردن توپ
false starts
حرکت غیرمجاز مهاجم پیش از رد کردن توپ
jab checking
فروبردن غیرمجاز مستقیم چوب لاکراس به بدن حریف
fast pill
ماده محرک غیرمجاز برای افزایش سرعت اسب
leg before wicket
حرکت غیرمجاز توپزن در سدکردن راه توپ با پا یا بدن
jerk
پرتاب غیرمجاز توپ کریکت بالازدن وزنه از روی سینه
burns
کسب امتیاز برداشتن غیرمجاز سنگ یا مانع دیگر از مسیر
jerking
پرتاب غیرمجاز توپ کریکت بالازدن وزنه از روی سینه
jerks
پرتاب غیرمجاز توپ کریکت بالازدن وزنه از روی سینه
burn
کسب امتیاز برداشتن غیرمجاز سنگ یا مانع دیگر از مسیر
jerked
پرتاب غیرمجاز توپ کریکت بالازدن وزنه از روی سینه
guided propagation
تبلیغات پیش بینی شده انتشار امواج رادار در مسیرپیش بینی شده ردیابی هدایت شده رادار
vomer
استخوان میانی بینی استخوان تیغه بینی
anaglyph
عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
weather forecast
پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
weather forecasts
پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
anticipated stock losses
تلفات پیش بینی شده اماد ضایعات پیش بینی شده
chops
دهان
spittle
اب دهان
gob
دهان
jibs
دهان
potato box
دهان
OS
دهان
astomatous
بی دهان
slobbered
اب دهان
polystome
دهان
jibbing
دهان
polystomatous
دهان
jibbed
دهان
slobbers
اب دهان
jib
دهان
puss
دهان
slobbering
اب دهان
saliva
اب دهان
mouthing
دهان
slobber
اب دهان
mouth
دهان
gobs
دهان
unmuffle
دهان
mouthed
دهان
mouths
دهان
astomatal
بی دهان
to take medical advice
دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
jacklight
ماهیگیری غیرمجاز در شب بکمک نورافکن نورافکن برای شکار غیر مجاز در شب
stomatal
دهان دار
gags
دهان باز کن
reeked
بخار دهان
cyclostomate
دهان گرد
stomatous
دهان دار
reek
بخار دهان
rictus
چاک دهان
reeks
بخار دهان
stomatic
شبیه دهان
cyclostomatous
دهان گرد
fomalhaut
دهان ماهی
throats
صدا دهان
throat
صدا دهان
gymnostomous
برهنه دهان
mouths
در دهان گذاشتن
gagging
دهان باز کن
stoma
شکاف دهان
stomatal
وابسته به دهان
gagged
دهان باز کن
stomatology
دهان پزشکی
toho
دهان ببر
say a mouthful
<idiom>
حرف دهان پر کن
astomatal
فاقد دهان
to shut up
دهان بستن
insalivate
اب دهان زدن به
stomatitis
ورم دهان
mum's the word
<idiom>
دهان قرص
reeking
بخار دهان
gag
دهان باز کن
spit
اب دهان خدو
neb
پوزه دهان
slobbered
دهان را اب انداختن
orals
از راه دهان
oral
از راه دهان
halitosis
گند دهان
fetid
گند دهان
mouth
در دهان گذاشتن
mouthed
در دهان گذاشتن
mouthwashes
دهان شویه
microstomous
کوچک دهان
mouthwash
دهان شویه
palate
سقف دهان
mouth-watering
دهان آب انداز
mouthy
دهان دار
openmouthed
دهان باز
scolded
ادم بد دهان
scold
ادم بد دهان
peroral
از راه دهان
slobbers
دهان را اب انداختن
palates
سقف دهان
widemouthed
دهان باز
slobbering
دهان را اب انداختن
scolds
ادم بد دهان
slobber
دهان را اب انداختن
mouthing
در دهان گذاشتن
spits
اب دهان خدو
predicting interval
فاصله زمانی پیش بینی شده هدف سبقت پیش بینی شده هدف
Wellington
چکمه دهان گشاد
halitosis
بدبویی دهان
[پزشکی]
spiracular
شبیه سوراخ دهان
yap
[American E]
دهان
[اصطلاح روزمره]
trap
نیرنگ فریب دهان
bazoo
[American E]
دهان
[اصطلاح روزمره]
ejaculate
از دهان بیرون پراندن
gags
دهان بند بستن
clump block
قرقره دهان گشاد
he has a loose tongue
دهان لقی دارد
sound off
مزه دهان کسیرافهمیدن
gob
[British E]
دهان
[اصطلاح روزمره]
jaws
دهان
[اصطلاح روزمره]
cake-hole
[British E]
دهان
[اصطلاح روزمره]
socket
کام
[سقف دهان]
drool
اب از دهان تراوش شدن
drools
اب از دهان تراوش شدن
maw
دهان
[اصطلاح روزمره]
drooled
اب از دهان تراوش شدن
drooling
اب از دهان تراوش شدن
chops
دهان
[اصطلاح روزمره]
fullmouthed
دارای دهان کامل
bad breath
بدبویی دهان
[پزشکی]
hagfish
مارماهی دهان گرد
fetor oris
بدبویی دهان
[پزشکی]
dry mouth
خشکی دهان
[پزشکی]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com