Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
dead knot
گرهای که با عضوهای اطراف خود اتصال نداشته باشد
Other Matches
bilinear filtering
مرکب با توجه به چهار پیکسل تنظیم شده اطراف هر پیکسل برای بررسی اینکه تغییری در رنگ آنها و جود نداشته باشد
imperfect competition
حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
hottest
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
loose sentence
جملهای که مفهوم صحیحی نداشته باشد
postposition
لفظ الحاقی که تکیه نداشته باشد
operation
دستوری که نیاز به آدرس کردن اش نداشته باشد
unwatchable
[film, TV]
<adj.>
ارزش دیدن نداشته باشد
[فیلم یا تلویزیون]
ground sea
خیزاب دریاکه علت نمایانی نداشته باشد
an unprincipled conduct
رفتاریکه مبنای اخلاقی صحیحی نداشته باشد
an odd chair
صندلی که پنج تای دیگر جور خود نداشته باشد
introductory word
کلمهای که در اغازجملهای بکاربرده شودو معنی ویژهای نداشته باشد
fjeld
فلات مرتفع وصخره داری که تقریبا هیچ درختی نداشته باشد
open back
[نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
moored mine
مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
atole
جزیره یا جزایر مرجانی که اطراف دریاچه را مثل کمربندی احاطه کرده باشد
y site
نوعی محوطه انبار مهمات روباز موقت که اطراف ان باسدهای خاکی احاطه شده باشد
economic nationalism
ناسیونالیسم اقتصادی خودکفایی اقتصادی سیستم فکری اقتصادی که هدف ان ایجاد سیستم اقتصادی مبنی بر خودبسی است به طوریکه اقتصاد کشور به تجارت خارجی برای کالاهای اصلی احتیاج نداشته باشد
mafrash
مفرش
[واژه عربی به معنی خوابگاه و یا کیسه خواب می باشد و حالت تزئینی داشته، اطراف تشک خواب و یا جای استراحت را می پوشاند.]
ostensible
شریک فاهری در CL کسی را گویند که اسمش در ضمن اسم شرکتی اعلام شود و یا عملا" در اداره ان دخالت کند که در این حالت مشئوولیت او در برابر کسانی که به ایت اعتبار او را شریک پنداشته اند درست مانند شرکاواقعی است هر چند که درواقع سهمی نداشته باشد
nodal
گرهای
second best theory
نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
infrarenal
زیر گرهای
male connector
ورودی با سوزنهای اتصال که وارد اتصال سادگی میشود تا اتصال الکتریکی برقرار میکند
retrain
ایجاد مجدد اتصال با کیفیت باتری وقتی که کیفیت خط خیلی بد باشد
concentrator
گرهای که دسترسی را از یک یا چند ایستگاه به شبکه ممکن می سازد
jabbering
سیگنال ارسالی پیاپی و تصادفی توسط کارت آداپتور خراب یا گرهای در شبکه
jabbered
سیگنال ارسالی پیاپی و تصادفی توسط کارت آداپتور خراب یا گرهای در شبکه
jabber
سیگنال ارسالی پیاپی و تصادفی توسط کارت آداپتور خراب یا گرهای در شبکه
jabbers
سیگنال ارسالی پیاپی و تصادفی توسط کارت آداپتور خراب یا گرهای در شبکه
plug compatible
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
inopinate
انتظار نداشته
Leave me alone .
کاری بکارم نداشته باش
leave me alone
کاری بمن نداشته باشید
dont care a rap
ذرهای باک نداشته باشید
dont care a rap
هیچ پروا نداشته باشید
adjacent
دو گرهای که توسط مسیری به هم وصل اند که هیچ گره دیگری به آن وصل نیست
produce race
مسابقه بین اسبهایی که هنوزکره نداشته اند
patches
کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
patch
کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
layers
لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
layer
لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
PPP
پروتکل تامین کننده اتصال شبکه روی اتصال آسنکرون
connector
وسیله فیزیکی با چندین اتصال فلزی که به وسایل اجازه اتصال به سادگی می دهند
fiber
نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
fibre
نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
fibres
نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
countershaft
محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
contact
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacted
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacting
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacts
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
moorings
سیمهای اتصال مسلح کننده مین سیم اتصال
DB connector
اتصال به شکل D که معمولاگ به صورت دو ردیف سوزن است برای اتصال وسایل ارسال داده
He has never taken a step for any one . He has never raised a finger to
تا کنون برای کسی قدم یبر نداشته است ( مسا عدتی نکرده )
linkage
مجموعه اتصال اتصال متصل کردن
swivelled
اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
linkages
مجموعه اتصال اتصال متصل کردن
swivel
اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
drawbar
بازوی اتصال سهم اهرم اتصال
swivels
اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
advisory lock
قفلی که فرآیند روی یک قسمت از فایل می گذارد تا سایر فرآیندها به آن داده دستیابی نداشته باشند
a closed mouth catches no flies
<proverb>
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
RJ connector
نام عمومی برای اتصال هشت سوزنی که درشبکههای BuneT برای اتصال کابل UTP به کار می رود
lead
قطب اتصال سیم اتصال
leads
قطب اتصال سیم اتصال
terminal
محل اتصال پیچ اتصال
cascade connection
اتصال کاسکاد اتصال پلهای
ramps
سینه کش اتصال فراز اتصال
slip road
سینه کش اتصال فراز اتصال
ramp
سینه کش اتصال فراز اتصال
terminals
محل اتصال پیچ اتصال
escutcheon
سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
hotbeds
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
board weave
تخت بافت
[در این بافت تارها نسبت به یکدیگر زاویه چندانی نداشته و حالت صاف و یکنواخت به خود می گیرند]
kilim
[glim]
گلیم
[زیر اندازی ساده از پشم گوسفند یا بز که پرز نداشته و پود نما است و رنگ آمیزی و نقشه آن با استفاده از پودهای رنگی تعیین می شود.]
milieux
اطراف
environments
اطراف
from the four winds
از اطراف
environs
اطراف
milieus
اطراف
milieu
اطراف
environment
اطراف
parties
اطراف
T connector
اتصال Coa xial به شکل حرف T که دو کابل باریک loaxial را با دو شاخههای BNC بهم وصل میکند و اتصال سومی برای کابل دیگر یا کارت واسط شبکه ایجاد میکند
lapheld
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
laptop
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
pappus
کلاله اطراف گل
architrave
گچبری اطراف در
sides of the question
اطراف موضوع
ambient noise
صدای اطراف
go around
<idiom>
به اطراف سفرکردن
mess around
<idiom>
دو رو اطراف بازیکردن
edge zone
اطراف لبه
periderm
پوست اطراف
wryly
به اطراف چرخاندن
pericardium
اطراف قلب
about
در اطراف نزدیک
wry
به اطراف چرخاندن
vicinity
در حدود در اطراف
graveside
اطراف قبر
gravesides
اطراف قبر
wellŠsuppose it is so
خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
port
ریل اطراف ناو
sea chest
مکندههای اطراف ناو
seaward
اطراف دریا روبدریا
parties
متداعیین اطراف دعوی
to look a bout
اطراف کار را پاییدن
touchline
خط اطراف زمین فوتبال
look round
اطراف کار را دیدن
atmospheres
فضای اطراف هرجسمی
atmosphere
فضای اطراف هرجسمی
barnyard
محوطهء اطراف انبار
barnyards
محوطهء اطراف انبار
black eye
سیاهی اطراف چشم
quayside
زمین اطراف بارانداز
black eyes
سیاهی اطراف چشم
interface
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interfaces
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
reeling
دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
whiskery
موی اطراف گونه وچانه
reels
دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
periosteal
واقع در اطراف ضریع استخوان
sword dance
اجرای رقص در اطراف شمشیر
greater
شهر و حومه و شهرکهای اطراف آن
frame
و مرز اطراف فضای پنجره
balteus
[نواری در اطراف بالشتک قوسی]
heat muff
پوشش اطراف پنجه اگزوز
drop leaf
رومیزی اویخته از اطراف میز
areola
محوطهء کوچک اطراف چیزی
safe distance
مسافت امن اطراف مین
snaking
تورگیری اطراف توپ ناو
paraselene
روشنایی اطراف هاله ماه
reel
دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
boundry lines
خطوط اطراف زمین والیبال
(keep/have one's) ear to the ground
<idiom>
بادقت مراقب اطراف بودن
reeled
دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
whisker
موی اطراف گونه وچانه
Zel-i Sultan vase
طرح گلدان ظل السلطان
[این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
subscriber's line
اتصال تلفنی هادی اتصال هادی مشترک
karachoph design
لچک ترنج کاراچف
[این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
cross pointing
ارایش طنابهای اطراف ناو یااستنچی
ambiance
نقوش و تزئینات اطراف یک تابلو نقاشی
aureola
هاله نورانی اطراف خورشید و سایرستارگان
ambience
نقوش و تزئینات اطراف یک تابلو نقاشی
aureole
هاله نورانی اطراف خورشید و سایرستارگان
peristyle
ردیف ستونهای اطراف ایوان یا حیاط
burg
حصار یانرده اطراف خانه یاشهر
maul
گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
thistledown
پرز اطراف گلهای خاربن یا ژاژ
plaster cast
گچ گیری اطراف عضو شکسته گچ گرفتن
seminar
جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
mauled
گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
cimbia
[نوار یا ابزار مغزی اطراف ستون]
mauling
گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
mauls
گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
plaster casts
گچ گیری اطراف عضو شکسته گچ گرفتن
albumen
مواد ذخیرهء اطراف بافت گیاهی
ambient
متوسط دمای طبیعی اطراف یک وسیله
albumens
مواد ذخیرهء اطراف بافت گیاهی
seminars
جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
vibrissa
سبیل وموی اطراف دهان حیوان
Gibbs surround
[معماری نواری اطراف چارچوب در، طاقچه و پنجره]
riviera
ناحیه ساحلی فرانسه و ایتالیادر اطراف مدیترانه
to send things flying
[بخاطر ضربه]
به اطراف در هوا پراکنده شدن
cladding
ماده محافظت کننده اطراف یک هسته هادی
aerodynamic shape
شکل یک جسم در رابطه باجریان هوا در اطراف ان
margin
فضای خالی اطراف بخشی از متن چاپی
primary cluster
تشکیل ورودیهای یک جدول در اطراف یک خانه منفردجدول
margins
فضای خالی اطراف بخشی از متن چاپی
to be wary of saying something
در گفتن سخن ملاحظه اطراف کار راکردن
gipsy bonnet
کلاه زنانه که اطراف ان برگههای پهن دارد
splinter screen
پوسته زره پوش اطراف پل فرماندهی ناو
facing distance
مسافت بین نفرات در صف برای سهولت چرخش به اطراف
fluffs
موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
fluffing
موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
fluff
موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
Is there an inexpensive restaurant around here?
آیا رستوران ارزان این اطراف پیدا میشود؟
periodontics
مبحث امراض لثه وبافتهای محافظ اطراف دندان
to look round
اطراف کار را دیدن یا پاییدن امکان چیزیی راسنجیدن
sprite
شی ای که اطراف صفحه نمایش در گرافیک کامپیوتری حرکت کند
riparian law
قوانین مربوط به اعیان واموال موجود در اطراف رودخانه
fluffed
موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
broken stowage
فضای خالی اطراف امادها وبارها در داخل کشتی
centre
محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
centers
محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
tulip design
طرح گل لاله
[گاه اطراف ترنج مرکزی را با آن تزئین می کنند.]
centred
محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
centered
محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
interrogatory
مجموعه سوالاتی که از شهودیا سایر اطراف دعوی در یک دادگاه میشود
joysticks
وسیلهای که به کار امکان میدهد نمایشگر را اطراف صفحه بچرخاند
joystick
وسیلهای که به کار امکان میدهد نمایشگر را اطراف صفحه بچرخاند
apron
چمن کوتاه اطراف سوراخ گلف قسمتی از کف رینگ بوکس
run around
تنظیم متن در اطراف یک شکل دریک صفحه چاپ شده
axis
1-خط ی که چیزی اطراف آن می چرخد 2-خط مرجعی که پایه مختصات یک گراف است
aprons
چمن کوتاه اطراف سوراخ گلف قسمتی از کف رینگ بوکس
charges
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com