English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
group therapy گروه درمانی
Other Matches
packs گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
pack گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
beach group گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
commodity groups گروه اقلام مشابه لجستیکی گروه کالاهای مصرفی
beach party گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
civil reserve air fleet گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
task component بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
physiotherapy تن درمانی
remedial درمانی
physical therapy تن درمانی
therapeutic درمانی
hydrotherapy اب درمانی
hydropathic اب درمانی
framing یک فرایند ارتباطات که تعیین میکند کدام گروه از بیتهاتشکیل یک کاراکتر را میدهدو کدام گروه کاراکترها یک پیام را نمایش میدهد
clean up party گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
hypnotherapy هیپنوتیسم درمانی
insight therapy بینش درمانی
kinesiotherapy جنبش درمانی
milieu therapy محیط درمانی
narcotherapy تخدیر درمانی
music therapy موسیقی درمانی
therapeutic millieu محیط درمانی
play therapy بازی درمانی
physical therapy ورزش درمانی
will therapy اراده درمانی
thermotherapy حرارت درمانی
therapeutic impasse بن بست درمانی
therapeutic community اجتماع درمانی
semantic therapy معنا درمانی
role therapy نقش درمانی
religious therapy دین درمانی
relaxation therapy ارمش درمانی
recreation therapy سرگرمی درمانی
hydropathist متخصص اب درمانی
reality therapy واقعیت درمانی
hydrotherapeutic بنگاه اب درمانی
hydropath establishment بنگاه اب درمانی
logopedics گفتار درمانی
speech therapy گفتار درمانی
psychotherapy روان درمانی
convulsive therapy تشنج درمانی
chemotherapy شیمی درمانی
behavior therapy رفتار درمانی
radiotherapy پرتو درمانی
art therapy هنر درمانی
gestalt therapy گشتالت درمانی
family therapy خانواده درمانی
immunotherapy ایمن درمانی
electrotherapy برق درمانی
homoeopathy [British] همسان درمانی
homeopathy همسان درمانی
ambulatory psychotherapy روان درمانی سر پایی
balneology علم استحمام درمانی
curative دارای خاصیت درمانی
reconstructive psychotherapy روان درمانی بازساختی
nondirective psychotherapy روان درمانی بی رهنمود
cerebral electrotherapy برق درمانی مغزی
direct psychotherapy روان درمانی رهنمودی
directive psychotherapy روان درمانی رهنمودی
psychagogy روان درمانی رهنمودی
hospitalization پذیرایی خدمات بیمارستانی و درمانی
brief psychotherapy روان درمانی کوتاه مدت
countervailing power قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
task forces گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
task force گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
kaldor criterion ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی
amphibious task group گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
landing group گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
triage سیستم ارزیابی خدمات پزشکی و نیازهای درمانی پرسنل
stable گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stables گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
hordes گروه بیشمار گروه
horde گروه بیشمار گروه
battery of tests گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
cryotherapy درمان بوسیله سرما سرما درمانی
crymotherapy درمان بوسیله سرما سرما درمانی
thronged گروه
throng گروه
flocks گروه
flocking گروه
flocked گروه
thronging گروه
throngs گروه
squads گروه
cohort گروه
frying گروه
teams گروه
fries گروه
hosting گروه
team گروه
hosted گروه
host گروه
flock گروه
hosts گروه
cluster bombs گروه
cluster bomb گروه
cluster گروه
platoon گروه
platoons گروه
bevy گروه
lot گروه
fry گروه
assembly گروه
many گروه
covey گروه
school گروه
schools گروه
concourse گروه
concourses گروه
party گروه
herds گروه
herding گروه
herded گروه
herd گروه
multitudes گروه
multitude گروه
congregations گروه
congregation گروه
g , series گروه ژ
clusters گروه
gangs گروه
gang گروه
parcels گروه
parcel گروه
bunch گروه
bunched گروه
squad گروه
swarms گروه
swarmed گروه
swarm گروه
bunching گروه
bunches گروه
attack group گروه تک
batches گروه
groups گروه
crowds گروه
troop گروه
trooped گروه
trooping گروه
crowd گروه
company گروه
companies گروه
setting up گروه
sets گروه
set گروه
t group گروه T
ring گروه
cohorts گروه
special interest group گروه
group گروه
corps گروه
batch گروه
ensign گروه
clique گروه
folk گروه
masses گروه
cliques گروه
shoals گروه
mass گروه
folks گروه
shoal گروه
ensigns گروه
massing گروه
flying squads گروه تندواکنش
flying squads گروه ضربت
coordinated group گروه کوئوردینانسی
trigon گروه سه صورتی
command group گروه فرماندهی
shop stewards رئیس گروه
thiocarbonyl group گروه تیوکربونیل
commonwealth of letters گروه نویسندگاه
flying squad گروه تندکنش
control group گروه گواه
contact party گروه تماس
cable party گروه لنگر
commutative group گروه جابجاپذیر
symmetry group گروه تقارن
sociometry گروه سنجی
spear head گروه جلودار
special party گروه ویژه
quire گروه کر [موسیقی]
choir گروه خوانندگان
GEAM گروه معماری
standardization group گروه معیاریابی
storm trooper گروه توفان
substituent گروه استخلافی
substituent group گروه استخلافی
sugroup خرده گروه
supergroup فوق گروه
selected group گروه گزیده
supply party گروه تدارکات
sociometric technique فن گروه سنجی
coacting group گروه همکار
user group گروه کاربران
biotype زیست گروه
billeting party گروه پیشرو
billeting party گروه یورتچی
flying squad گروه تندواکنش
battle group گروه نبرد
battery of wells گروه چاهها
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com